جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۵
ونسان ون‌گوک، آتشی که خاموش نمی‌شود

«شب پر ستاره» تجربه بصری تنهایی و امید است، مخلوطی از آشوب و آرامش که هر نسل انسانی آن را درک می‌کند. در این میان سینما نیز بارها به سراغ جهان ون‌گوک رفته است.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - ناصر سهرابی؛ شب‌هایی در تاریخ هنر هست که در آن‌ها تاریکی آن‌قدر سنگین می‌شود که تنها ذهنی زخمی می‌تواند ستاره‌ها را روشن کند. ذهنی که مرز میان فروپاشی و آفرینش را با هر نفس تجربه می‌کند و در عین رنج، به شکلی عجیب از دل تاریکی نور بیرون می‌کشد. این آغازِ جهان ونسان ون‌گوک است.

جهانی که در آن آسمان خم می‌شود، خیابان‌ها می‌چرخند، رنگ‌ها از جای خود می‌گریزند و زندگی با همه زخم‌ها و تردیدها همچنان می‌درخشد.

ون‌گوک از آن دسته هنرمندانی است که نمی‌توان تنها درباره‌اش نوشت. باید وارد تب درونی‌اش شد، وارد لحظه‌هایی که حقیقت را نه در نظم، بلکه در آشوبِ ناب هستی می‌جست. او در هنر و در زندگی، پدیده‌ای استثنایی است.

هنرمندی که زیبایی‌ای نه لطیف، بلکه برهنه و لرزان نشان داد. در زمانه‌ای که بسیاری ترجیح می‌دادند نقاشی آرام و چشم‌نواز باشد، ون‌گوک اعلام کرد زیبایی گاهی در فریاد، در انگشتان لرزان، در عرق پیشانی، و در شب‌های نهفته است که هیچ‌کس صدایت را نمی‌شنود.

با آن‌که در دوران حیاتش تقریباً گمنام بود، جامعه هنریِ نسل‌های بعد، از او چهره‌ای ساخت که امروز یکی از ستون‌های هنر مدرن محسوب می‌شود. رمزش در مهارت صرف نبود. در صداقت عریانش بود. او چیزی را زیبا نمی‌کرد. تنها حقیقت را بی‌پرده می‌کشید. همین بی‌پروازی است که نسل‌های مختلف، از هنرمندان آوانگارد تا جوانان امروز، او را نه یک نقاش، بلکه آمیزه‌ای از زندگی می‌دانند. نقاشی برای ون‌گوک میدان انفجار جهان ذهنی بود. ضربه‌های قلم‌مویش می‌لرزید، رنگ‌ها بر هم می‌تپید، خطوطِ آرام را برنمی‌تافت و هر تابلو شبیه نبضی، به تندی می‌زد.

او چیزی را «ثبت» نه، که «زنده» می‌کرد. همین نگاه است که باعث شد نقاشان اکسپرسیونیست و حتی هنرمندان مفهومی بعدها خود را وام‌دار او بدانند. در میان تمام نقاشی‌هایش، آسمان پرستاره جایگاه ویژه‌تری دارد. چرا که علاوه بر یک شاهکار بصری بودن، به عنوان تصویری فرهنگی نیز وارد زندگی روزمره شده است.

امروزه این تابلو از قاب موزه‌ها بیرون آمده، روی دیوار منازل و کافه‌ها نقاشی می‌شود، روی قاب گوشی، پوسترهای اتاق نوجوانان، جاسوئیچی‌ها، کیف‌ها و ده‌ها محصول دیگر نقش بسته است. محبوبیت جهانی‌اش تصادفی نیست.

ونسان ون‌گوک، آتشی که خاموش نمی‌شود

زیبایی‌های تمام نشدنی شب پر ستاره

«شب پر ستاره» تجربه بصری تنهایی و امید است، مخلوطی از آشوب و آرامش که هر نسل انسانی آن را درک می‌کند. در این میان سینما نیز بارها به سراغ جهان ون‌گوک رفته است. فیلم‌هایی مانند شور زندگی، «دروازه ابدیت» یا «عشق وینسنت» تلاش کرده‌اند نگاه او را نه فقط روایت، بلکه تجربه کنند. یکی با قاب‌هایی که مثل نقاشی جان گرفته‌اند، دیگری با نمایش سکوت‌های طولانی و رنجی فرو خروده. سینما فهمیده که ون‌گوک را نمی‌توان با زبان معمولی تعریف کرد. باید وارد فضای لرزان خطوط و رنگ‌هایش شد. شخصیت او برای سینما یک بستر دراماتیک بی‌پایان است؛ انسانی سرشار از عشق، اما گرفتار در سایه‌هایی که رهایی از آن‌ها ساده نیست.

همین ظرفیت عظیم درونی، تئاتر را نیز همواره به سوی زندگی ون‌گوک کشانده است. اما در روزگار امروز، انتخاب زندگی او توسط کارگردانی چون علیرضا کوشک جلالی، معنایی بسیار فراتر از یک انتخاب هنری دارد.

در جهانی که فشار سرعت، شبکه‌های اجتماعی، اصطراب‌های جمعی و گم‌شدن فردیت، انسان معاصر را دچار بحران کرده، بازگشت به ون‌گوک نوعی بازگشت به «مساله انسان» است. تئاتر برای زنده ماندن نیازمند شخصیت‌هایی است که سوخت دراماتیک داشته باشند. انسان‌هایی که حقیقت درونی‌شان قابل بازی باشد.

ون‌گوک چنین پیکیری است، مرز روشن خلاقیت و نابودی، کوشک جلالی با نگاه دقیق جامعه‌شناختی‌اش سراغ او می‌رود، زیرا ون‌گوک در جهان امروز نیز زنده است. او نماد انسانی است که در محیطی پر از فشار، معنا را جست‌وجو می‌کند، حتی اگر هزینه‌اش بسیار سنگین باشد. تئاتر برای بیان چنین پیچیدگی‌هایی به چهره‌هایی نیاز دارد که بتوانند سوالات بنیادین درباره رنج، فردیت و عشق را دوباره به صحنه بیاورند، ون‌گوک چنین ظرفیتی را در خود دارد. موسیقی نیز بارها از جهان او الهام گرفته است. آهنگ‌سازان تلاش کرده‌اند ضربه‌های قلم‌مو را به ضربه‌های صوتی تبدیل کنند. لرزش رنگ‌ها را در ملودی بازآفرینی کنند. از موسیقی فیلم‌ها گرفته تا تک قطعات مستقل هنری، ون‌گوک همواره منبع الهام آهنگ‌سازانی بوده که به جهان عاطفی پیچیده علاقمندند. موسیقی برای بسیاری زبان دوم او بوده است. زبانی که با آن می‌توان لرزش‌های روح او را بدون کلمه بیان کرد.

ونسان ون‌گوک، آتشی که خاموش نمی‌شود

کتابی خواندنی به نام شور زندگی

ادبیات اما رابطه‌ای عمیق‌تر با ون‌گوک دارد. نامه‌های او به تئو، برادرش، یکی از تاثیرگذارترین مجموعه نامه‌های تاریخ هنر است. سندی زنده از ذهن انسانی که در مرز استیصال و امید حرکت می‌کرد. این نامه‌ها هنوز چاپ می‌شوند و خوانندگان جدید پیدا می‌کنند، زیرا صداقتشان بی‌زمان است. کتاب «شور زندگی» نوشته ایرونیگ استون نقطه اوج ادبی به زندگی اوست. رمانی که در ایران بارها تجدید چاپ شده و بسیاری از خوانندگان ایرانی برای نخستین بار جهان ون‌گوک را از دریچه آن دیده‌اند. استون در این کتاب نه تقدیس کرده و نه تخریب، بلکه ون‌گوک را با همان زخم‌ها و نورهایش نشان داده است. همین روایت صادق و انسانی است که این کتاب را تا امروز زنده نگه داشته است.

روایت مرگ او هنوز یکی از تراژیک‌ترین صحنه‌های تاریخ هنر است. روایت رسمی می‌گوید خودکشی کرد، اما تحقیقات جدید احتمال اشتباه نوجوانان محلی را مطرح کرده‌اند. با این حال فراتر از روایت‌ها لحظه مرگ او تصویری فراموش نشدنی دارد: هنرمندی زخمی که از میان گندمزار خارج می‌شود، نور غروب بر صورتش افتاده، و سکوتی سنگین اطرافش را گرفته است. او بر تخت می‌افتد، تئو کنارش می‌نشیند، و آخرین جمله‌آش اعترافی آرام است: «رنج تا ابد خواهد ماند» تاریخ اما نقشش را تغییر داد.

رنج او ماند، اما نه برای تکرار، برای معنا دادن به رنج دیگران. امروز دیگر ون‌گوک در موزه‌ها محصور نیست، در زندگی روزمره جریان دارد. در اتاق‌ها، در جلد کتاب‌ها، در پوسترهای جوانان، در ویدئوهای آموزشی، در گفت‌وگوهای هنرمندان، در تحلیل‌های روان‌شناسی. او تبدیل شده به معنایی انسانی، مقاومت در برابر خاموشی. برای آنان که از متفاوت‌بودن می‌ترسند، ون‌گوک اثباتی زنده است که صداقت اگر دردناک باشد ارزش دارد. او الهام‌بخش کسانی است که با اضطراب، با تردید، با فشار جهان مدرن دست و پنجه نرم می‌کنند و همچنان می‌خواهند در این دنیا خلق کنند.

ونسان ون‌گوک تنها در تابلوها، نامه‌ها و کتاب‌ها زنده نیست، او در لحظه‌ای زنده است که انسان به آسمان نگاه می‌کند و حس می‌کند جهان در دل تاریکی توان روشن شدن دارد. او در ضربه‌های قلم‌موی هر هنرمند امروز نفس می‌کشد، در جمله‌های هر نویسنده صادق حضور دارد، در صدای هر موسیقی‌دانی که از رنج الهام می‌گیرد پژواک می‌شود. ون‌گوک ثابت کرد که هنری که به حقیقت نزدیک شود، از زمان عبور می‌کند. هنرمندی که در فقر زیست و در تنهایی مرد، امروز یکی از ماندگارترین چهره‌های تاریخ هنر است. چراغی که خاموش نخواهد شد. زیرا ریشه‌اش در تاریک‌ترین نقطه روح انسان است، جایی که همیشه روشنایی می‌طلبد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها