به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رمان «کاماندان» با حضور مصطفی جمشیدی، نویسنده اثر و تیمور آقامحمدی، منتقد و نویسنده چهارشنبه ۲۶ آذرماه در حوزه هنری رونمایی و معرفی شد.
مصطفی جمشیدی، نویسنده رمان «کاماندان» گفت: من کتاب «دنیای تاریکی» خاطرات بدل صدام را دوست داشتم. در بخش «گریز»، یکی از بدلهای صدام از عراق به اروپا فرار میکند و برای پنهان ماندن، تحت یک جراحی پلاستیک طراحیشده قرار میگیرد. این نقطه، برای من آغاز یک درک تازه بود؛ این موضوع برایم یک تلنگر جدی بود. البته عوامل انگیزشی دیگری هم وجود داشت، اما این نکته بسیار مهم بود که چگونه یک سرباز عراقی، در واقع برای فرار از نیروهای امنیتی، میتواند با تغییر چهره و جراحی پلاستیک، هویت خود را دگرگون کرده و از آن شرایط بگریزد.
او افزود: البته در حوزه ادبیات اردوگاهی، اگر به جنگهای جهان نگاه کنیم، در بسیاری از آنها مسئله «اصالت» یک بحث جدی و محوری است. امروز نیز در ماجرای غزه، شمار زیادی از زندانیان، هر یک با دنیایی عظیم از روایتها، احساسات و عواطف روبهرو هستند. من در چنین شرایطی، تلاش میکنم کمتر سخن بگویم و بیشتر شنونده باشم.
ویژگی بسیار برجسته این کتاب، نثر قوی و قابل توجه آن است
تیمور آقامحمدی در ادامه این برنامه گفت: پرداختن به موضوعاتی که تا پیش از این سابقه چندانی نداشتهاند، بهگمان من کار سادهای نیست. به مصطفی جمشیدی بابت انتشار این اثر تبریک میگویم. همچنین از ساسان ناطق و همکارانش که در سالهای اخیر با تمرکز، دقت و نظمی قابل توجه، بهطور جدی به همه آنچه به موضوع اسارت مربوط میشود، پرداختهاند، قدردانی میکنم. شایسته تقدیر است که برای این اثر، از طراح جلد نیز دعوت شده است؛ چرا که او نیز در شکلگیری نهایی کتاب نقش مؤثری داشتهاست.
او ادامه داد: بهطور خلاصه، اگر بخواهم درباره رمان «کماندان» اثر مصطفی جمشیدی صحبت کنم، معتقدم اگر بهدنبال داستانی هستیم که در فضای اردوگاه میگذرد و همان تصویر رایجی را بازنمایی میکند که بسیاری از مردم از اسارت در ذهن دارند؛ یعنی اسارتی که صرفاً در قالب اردوگاه دیده میشود، باید گفت هرچند پرداختن به این موضوعات در جای خود ضروری است و در آن فضا لحظات تاریک و دیدهنشده فراوانی وجود دارد، اما اگر کسی به دنبال آن فضا و آن نوع روایت، یا حتی خاطراتی باشد که تاکنون از این محیط منتشر شدهاند، باید با نگاه دقیقتری به این اثر توجه کند.
این منتقد ادبی بیان کرد: این رمان احتمالاً برای مخاطبانی که به آن نوع روایتها علاقهمندند، چندان مناسب نخواهد بود؛ چرا که «کماندان» اساساً بیرون از آن فضای متعارف شکل گرفته است. همچنین اگر مخاطبی به داستانهای بسیار کلاسیک، قصهگو، ماجرامحور و منظم علاقه دارد؛ داستانهایی که در آن همهچیز دقیقاً در جای مشخص خود قرار گرفته، باز هم بهگمان من این اثر چندان با سلیقه او همخوان نیست. توجه اصلی من بیش از آنکه معطوف به ماجرای فنی اثر باشد، به نوع نگاه و مسیری است که قرار است ما را به درک عمیقتری از موضوع برساند.
آقامحمدی گفت: اگر بخواهیم با کنجکاوی به سراغ خواندن این رمان برویم و آن را در چارچوب دستهبندیهای روایی بررسی کنیم، باید گفت این اثر ویژگیهایی دارد که آن را در حوزه «ضدپیرنگ» قرار میدهد. یعنی اگر پیرنگ را بهطور کلی دستهبندی کنیم، با پیرنگ کلاسیک یا «شاهپیرنگ» روبهرو هستیم که قهرمان بیرونی دارد، بر رویدادهای خارجی و ماجراهای پررنگ استوار است، روایت ماجرامحور دارد و معمولاً با پایانی بسته همراه است؛ جایی که همهچیز در جای مشخص خود قرار میگیرد.
او افزود: در مقابل، پیرنگ مینیمال قرار دارد که از این ساختار کلاسیک ملایمتر است. اما این رمان حتی از پیرنگ مینیمال نیز عبور میکند و در دسته ضدپیرنگ جای میگیرد. ضدپیرنگ به این معنا نیست که اثر فاقد پیرنگ یا ساختار است، بلکه به این معناست که به آن الگوی کاملاً کلاسیک و ماجرامحور تن نمیدهد. این نوع روایت، آوانگاردتر است و با فاصلهگرفتن از قواعد مرسوم، تجربهای متفاوت برای مخاطب ایجاد میکند؛ یعنی این رمان از پیرنگی بهره میبرد که نمیخواهد به آنچه طی سالها رمانخوانی، از دوره کلاسیک تا حتی بخشی از قرن بیستم، در ذهن مخاطب تثبیت شده تن بدهد. نویسنده تلاش میکند از آن ساختارها و فرمهای آشنا فراتر برود و خود را بیرون از آن چارچوبها تعریف کند.
این نویسنده عنوان کرد: تندادن به شکل متعارف قصهگویی باعث میشود مخاطبان شاهپیرنگ بسیار گسترده باشند، چرا که اغلب با این نوع روایت آشنایی دارند. در مقابل، پیرنگ مینیمال مخاطبان محدودتری دارد و اثر را آرتیستیتر و ادبیتر میکند. اما ضدپیرنگ، مخاطبان خاصتری دارد؛ مخاطبانی سختپسند که علاقهمندند جسارتهای نویسنده را دنبال کنند و بیش از پرداختن به ماجراهای بیرونی، به درون شخصیتها سر بزنند و لایههای درونی آنها را عمیقتر کشف کنند. اینگونه آثار بیشتر برای مخاطبانی نوشته میشوند که علاقهمندند فرمهای جدیدتر و آزمونوخطاهای نویسنده را دنبال کنند. به همین دلیل، هرچه از شاهپیرنگ فاصله میگیریم، دایره مخاطبان کوچکتر و محدودتر میشود. در نهایت، با نوعی دایره نخبگانی روبهرو هستیم؛ مخاطبانی سختپسند که هر اثری را نمیپسندند و بهدنبال تجربههای خاصاند. این گروه بیشتر میخواهند از کشفیات و دستاوردهای نویسنده در فرآیند نوشتن لذت ببرند.
آقامحمدی گفت: از این منظر، به نظر من این اثر مخاطبان گستردهای نخواهد داشت؛ چرا که اساساً استراتژی و هدف آن همین است. این رمان برای مخاطبان حرفهای نوشته شده است؛ کسانی که سالها با شیوهها و فرمهای مختلف داستاننویسی آشنا بودهاند و با آنها مأنوساند. چنین مخاطبانی میتوانند ارتباط عمیقتری با اثر برقرار کنند و از آن لذت ببرند. این یک دستهبندی کلی از اثر است و در کنار آن، ویژگیهای بسیار خوبی وجود دارد که مخاطب میتواند به واسطه آنها از این رمان لذت ببرد. با اثری حرفهای روبهرو هستیم؛ داستانی که بهنظر میرسد نویسنده با دقت و حسابشده از عناصر آن استفاده کرده است. نثر اثر بهگونهای است که چینش واژهها، نرمی زبان و بهکارگیری واژگان هنجار، میتواند مخاطب را به لایههای معنایی متعددی برساند. این هنر نویسنده زمانی بهتر درک میشود که با راویان مختلف روبهرو هستیم و روایت در طول داستان تغییر میکند؛ تغییری که نهتنها آزاردهنده نیست، بلکه به غنای اثر و تجربه خواندن آن میافزاید.
او ادامه داد: نثر و بیان هر راوی، متناسب با جان و جهان او، قطعاً باید تغییر کند. اگر راوی زن باشد، نثر شکل دیگری پیدا میکند؛ اگر زن فرهیخته باشد با زنی بیسواد تفاوت دارد و اگر در موقعیت اسارت قرار گرفته باشد، این وضعیت نیز بر زبان و بیان او اثر میگذارد. این تفاوتها تنها به هویت راوی محدود نمیشود، بلکه موقعیتهایی که راوی در آنها قرار میگیرد نیز در شکلگیری نثر تأثیرگذار است. به همین دلیل، با راویان متنوع و موقعیتهای گوناگون روبهرو هستیم و همزمان با تغییر زبان راوی، نثر داستان نیز دگرگون میشود. از این منظر، یکی از ویژگیهای بسیار برجسته این کتاب، نثر قوی و قابل توجه آن است؛ نثری که ما را به یاد نسل طلایی داستاننویسان میاندازد، نسلی که نثر برایشان دغدغهای جدی بود و به آن اهمیت فراوان میدادند، هرچند گاهی در این توجه، افراطهایی نیز دیده میشد.
این منتقد ادبی اظهار کرد: اینطور نیست که من صرفاً اثر را به خاطر ساختار و فرم آن ارزیابی کنم. معتقدم هر کسی که این رمان را بخواند، ابتدا میتواند از نثر آن لذت بسیار زیادی ببرد. ویژگی دوم که برای من بسیار جذاب بود، واگویههای شیرین شخصیتهاست. شخصیتهای مختلف، حتی در برخی بخشها، گردش راوی نیز مشاهده میشود؛ به این معنا که یک فصل با یک راوی شروع میشود و نویسنده با ترفندی هوشمندانه، راوی را تغییر میدهد. این تنوع در روایت و زاویه دید، به غنای داستان و عمق شخصیتها میافزاید.
فضای عربی ساخته شده، بسیار دقیق و محسوس است
آقامحمدی گفت: روایتی که در داستان اتفاق میافتد، روایت بدلی است که راوی اختیار کرده است؛ یعنی زنی روایت را ادامه میدهد، در حالی که این روایت به نوعی از دید یک مرد دیگر نیز شکل میگیرد و دلایل این انتخابها در داستان بهخوبی اندیشیده شده است. فضایی که در رمان به عنوان فضای عربی ساخته شده، بسیار دقیق و محسوس است. بدون اینکه در دام دیالوگهای عربی بیفتیم، وقتی کسی وارد این جهان میشود، کاملاً متوجه میشود که همه چیز عربی است؛ نگاه شخصیتها به ماجراها، روابطشان با یکدیگر، جنگ و صلح، عشق و خیانت. این نگاه، بهوضوح نشاندهنده یک جهان متفاوت از جهان ایرانی است؛ جهانی عرب و عراقی که کاملاً واقعگرایانه بازنمایی شده و اتمسفر داستان کاملاً با قصه و موقعیتهای آن هماهنگ است.
او افزود: این شکل از روایت در ضدپیرنگ، اهمیت زیادی به قصه ندارد؛ یعنی داستان خیلی محور نیست و ساختار اثر بر پایه قصه شکل نگرفته، بلکه بر اساس عناصر دیگری بنا شده است. به همین دلیل، قصه رمان نسبتاً کوتاه و تندرو است. اگر بخواهیم تنها داستان آن را روایت کنیم، شاید یک سوم کتاب هم برای انتقال قصه کفایت میکرد. اما استراتژی این رمان چیز دیگری است و بنا و تمرکز اصلی آن بر عناصر دیگری شکل گرفته است. در نتیجه، قصه کمتر برجسته است، در حالی که احساسات شخصیتها و نزدیکی به جهان درونی آنها بسیار پررنگ است و خواننده را به درون شخصیتها نزدیک میکند. با شخصیتهایی مانند عدنان، ملکشوری و دیگر شخصیتها، حتی شخصیت ایرانی، ما به شدت به درونیات شخصیتها نزدیک میشویم. این تمرکز بر جهان درونی شخصیتها باعث میشود قصه کمرنگ شود. کمرنگ شدن قصه نیز بر تمپوی رمان تأثیر میگذارد و آن را کند میکند.
این نویسنده بیان کرد: بنابراین، اگر مخاطبی هستیم که بیشتر به ماجرا و حرکت داستان علاقهمندیم، این متن ممکن است برای ما رضایتبخش نباشد. چرا که نسبت توصیف به صحنه، یا به بیان دیگر، نسبت توصیف داستانی به صحنههای حرکتی و پیشرونده داستان بسیار بالاست. در واقع، داستان در جای خود ایستاده و عمدتاً در گسترش طولی و توصیفی پیش میرود و نسبت به صحنههای روایی که حرکت داستان را شکل میدهند، بسیار بیشتر است.برای همین، وقتی توصیفها بیشتر میشوند، طبیعتاً تمپوی اثر نیز کند میشود. اما این کندی، کندیای است که اگر مخاطب بتواند ۳۰ تا ۴۰ صفحه از آن را تحمل کند و راههای لذت بردن از آن را بیابد، تجربهای خاص و غنی برای او رقم میخورد.
آقامحمدی گفت: اگر خواننده بتواند خود را به فضای داستان بسپارد و اجازه دهد نویسنده مسیر روایت را هدایت کند، در واگویههای شخصیتها غرق میشود؛ چه مدرسه باشد، چه عدنان، چه قهوهخانه و دیگر شخصیتها، همه در حال بازگو کردن درونیات و تجربههای خود هستند. و اگر مخاطب بتواند از این نوع روایت لذت ببرد، میتواند همین لذت را در ادامه اثر نیز تجربه کند.
او ادامه داد: در مجموع، اگر بخواهم جمعبندی کنم، این اثر یک کار کاملاً خاص است؛ اثری که در ساحت آثار نخبگانی قرار میگیرد و مخاطبان آن بسیار گزینششده و محدود هستند. نکته بسیار ارزشمند این است که تولید چنین رمانی میتواند در تبدیل امر تاریخی به امر داستانی نقش مؤثری ایفا کند و مسیر را برای نزدیک شدن به تاریخ هموار سازد. اما اگر هر امر تاریخی بخواهد به چیزی تبدیل شود که بتواند راه خود را به دل انسانها باز کند، با احساسات و درونیات آنان ارتباط برقرار کند، باید به سمت امر داستانی حرکت کند. در این حالت است که امر تاریخی سر جای خود باقی میماند، اما امر داستانی میتواند سالها و حتی قرنها ادامه داشته باشد، خوانده شود و تأثیرگذار باشد. امر تاریخی، اگر صرفاً تاریخی باقی بماند، ممکن است پس از چند بار خواندن کنار گذاشته شود و تنها در خدمت کارکردهای مشخص خود قرار گیرد.
نظر شما