سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): سرنوشت مادی جهان بنایی است متشکل از سه طبقه سازنده ساختارهای برساخته از نیازهای فرد و خانواده، مراودات اقتصادی و سرانجام تحولات منتج به سرمایهداری. این ایده مرکزی فرنان برودل در سهگانه تمدن و سرمایهداری است. در جلد دوم او به تبیین مراودات و مبادلات اقتصادی در نظامهای ارتباطی بازار، نمایشگاه و فروشگاه، یعنی دومین لایه میپردازد؛ آنجا که ساز و کار تهاتر، معاوضه و معامله تکوین یافته و به بیان وی «چرخ بازرگانی» ساخته شده است. وی مدعی نیست که نظام «سرمایهداری» اختراع دنیای تجدد یا غرب است.
این موضع برودل را میتوان ابداع و قوت بحث وی در تحلیل لایه دوم دانست. در نظر او، سرمایهداری یک مقوله همه مکانی یا جهانی و همهزمانی یا همهوقتی بوده است: «سرمایهداری از آغاز تاریخ بالقوه قابل مشاهده بوده است و اینکه در همه ادوار خود را بسط داده و تداوم بخشیده است». از این روی، نه یک نظام اقتصادی که یک نظام تمدنساز است. «چرخ بازرگانی» نه فقط مراودات سرمایه که تبادل افکار، برهمکنش بین انسانها و فرهنگها هم هست.
کتاب «تمدن و سرمایهداری سدههای پانزدهم تا هجدهم میلادی» با عنوان فرعی چرخهای بازرگانی؛ سنجش امکانهای بازار و مبادلات نوشته فرنان برودل با ترجمه فرهنگ رجایی در سه جلد از سوی انتشارات علمی و فرهنگی راهی بازار چاپ و نشر شده است.
جلد اول: سنجش امکانهای انضمامی در ساختارهای زندگی هر روزه
جلد اول این کتاب «تمدن و سرمایهداری، سدههای پانزدهم تا هجدهم میلادی: سنجش امکانهای انضمامی در ساختارهای زندگی هر روزه» در سال ۱۴۰۰ و جلد دوم «چرخهای بازرگانی: سنجش امکانهای بازار و مبادلات» و جلد سوم «منظری جهانی؛ سنجش نظام اقتصاد جهانی» در سال ۱۴۰۲ به چاپ رسیده است.
این کتاب اولین مجلد از اثر سه جلدی فرنان برودل است در موضوع سرگذشت مادی و عملی بشر قرون پانزدهم تا هجدهم میلادی. قرار بود دوست و همکار برودل نیز کتابی بنویسد همزاد این کتاب، و درباب سرگذشت ذهنی و فکری این جهان. آن همزاده هرگز روی نشر ندید، اما کتاب برودل اثری شد ماندگار و اعجابانگیز
در جلد اول از این سه گانه پرسش جسورانه نویسنده از چیستی ساختارهای هرروزه زندگی و چگونگی شکلگیری آن هاست. او در تلاش برای یافتن پاسخ واقعاً از سیر تا پیاز تمامی مقولات پرشمار زندگی هرروزه، اعم از اشیا و چیزها و آداب و سنن و تکنولوژی و پول وغذا، همه را میکاود. نبوغ او در یافتن شیرازهای است که این اجزای متکثرو منفرد را ذیل آنچه خود «ساختارها» می نامد به یکدیگر پیوند می دهد؛ اجزایی که با تمام غنا و تکثر در ساختن مراودات اقتصادی جهان پیشاصنعتی مشارکت دارند. برودل ضمن تبیین چگونگی تطور این ساختارها و پیچیدگی های آنها را نیز نمایانده است.
از این روی، گزارش تاریخی دقیق وی در عین حال حکایتی است حکیمانه و بسی فراتر از ارقام و گاهشماری، و برشماریهای خشک و ظاهراً ملال آور. قوت متناقض نمای کتاب در این است که در عین حال که مملو از آماروارقام وتفصیلات روزشمار است با چیرگی خواننده را به جزئیات هیجانآور دنیای بین سده های پانزدهم تا هجدهم میبرد. توان نویسنده در حفظ آن رشته پیونددهنده این اشیا و پدیدارهاطی چهار قرن و از پس ششصد صفحه کتاب حیرتانگیز است. خواننده خوش اقبال فارسی زبان نیزکتاب را به ترجمه عالمانه پروفسورفرهنگ رجایی می خواند.
جلد دوم: چرخهای بازرگانی؛ سنجش امکانهای بازار و مبادلات
در پیشگفتار مولف در جلد دوم با عنوان فرعی «چرخهای بازرگانی: سنجش امکانهای بازار و مبادلات» میخوانیم: اگر قرار باشد تنها به دنبال یک ایماژ ساده برای کتاب حاضر بگردم، پاسخ خواهم داد که این جلد ما را از طبقه همکف که به زندگی روزمره اختصاص داشت-موضوع جلد اول کتاب- به طبقه بالا میبرد؛ جایی که چیزی را به نمایش میگذارد که من «زندگی اقتصادی» میخوانم. بعد از آن، ما را به بالاترین طبقه، یعنی عرصه عمل سرمایهداری میبرد. تشبیه یا استعاره خانه چند طبقه گرچه ممکن است معنای مضمر طبقات را تحتالشعاع قرار دهد، در عین حال ترجمان عاقلانهای از فهم مقولات مورد توجه ما نیز هست.
مابین «زندگی مادی» و «زندگی اقتصادی»، سطح ارتباطی مداومی وجود ندارد، اما به هزاران شکل در کشاکش ریز و درشت خودنمایی میکند: مثلاً بازار، نمایشگاه و فروشگاه. هر یک از این مکانها دلالت بر یک گسل دارد: در یک سو، زندگی اقتصادی با بازرگانی، پولهای رایج آن، نقاط تلاقی و ابزارهای برتر آن وجود دارد، مانند شهرهای بزرگ تجاری، بازار سهام و مبادله و نمایشگاهها و در سوی دیگر، «زندگی مادی» یا جنبههای غیراقتصادی است که ضمناً در چنگال خودبسندگی گرفتار است. اقتصاد در آستانه وفادار «ارزش مبادله» آغاز میشود.
در جلد دوم کوشیدهام سازوکار و تشکیلات مبادله را به عنوان یک کل، از ابتداییترین نوع آن، یعنی نظام تهاتر، تا پیچیدهترین سطح، یعنی سرمایهداری، به تحلیل بگذارم. با آغاز از یک توصیف تا حد ممکن دقیق و بیطرف کوشیدهام قواعد و سازوکار موضوع را بفهمم تا بتوانم یک تاریخ عمومی اقتصادی ارائه دهم؛ یا اگر با مفاهیم دیگری بیان کنم، کوشیدهام یک شالوده نوعی، یک مدل یا شاید قاعده و دستوری را صورتبندی کنم تا ما را یاری دهد به معنای نهایی، به برخی مفاهیم کلیدی یا برخی شواهد حقیقی راه پیدا کنیم، بدون اینکه فرض کنم میتوان به یک تاریخ عمومی کاملاً جزمی، یک شالوده نوعی کامل و نهایی، یک مدل ریاضی اثباتپذیر یا قاعده و دستوری رسید تا ما را قادر کند کلیدی به زبان یا گفتمان اقتصادی بیفزاییم؛ حتی اگر فرض کنیم امکان چنان چیزی وجود دارد یا به کفایت در سراسر زمانها و مکانها وجود داشته است.
در بخش دیگری از جلد دوم میخوانیم: دستفروشها بازرگان بودند؛ معمولاً بازرگانهای فقیری که ثروت خود را به کول میکشیدند. با وجود این، اگر مجموع آنها را در نظر آوریم، حجم چشمگیری از تجارت را تشکیل میدادند. آنها بودند که شکافهای خالی در کانالهای توزیع را، حتی در شهرها، پر میکردند، گرچه اغلب در روستاها و دهات. از آنجا که شکاف فراوان بود، دستفروش هم فراوان بود و این از علائم زمان بود. دستفروشها اسامی متعدد داشتند: در فرانسه کولهباردار (به طور تحتاللفظی، کسی که کالاها را «بر کول خود» بار میکرد)، حملکننده کالا، چرخ حملکننده، جنسدار، فروشنده جارزن، آشغالفروش؛ در انگلستان فروشنده جارزن، دورهگرد، خرده دلال، دستفروش؛ در آلمان، در هر دوره نام متفاوتی برای این سیارها استفاده میشد، جارزن، دورهگرد، خردهدلال، دلالخانه، دستفروش و کلمه جارزنان خیابانی که هنوز وجود دارد. در ایتالیا نامش جنسفروش و در اسپانیایی دستفروش خیابانی بود. در اروپای شرقی اسمهای خاص خود را داشت: در ترکی سیار ساتیجی (که هم معنای دستفروش میدهد و هم فروشگاهدار کوچک)؛ در بلغارستان سرگی طیجا (مشتق از کلمه ترکی سرگی)؛ و در صربستان و کرواسی، توربار (از کلمه ترکی توربا به معنی کیسه) یا توربار سریبار یا کرامار (کلمهای مشتق شده از ریشه آلمانی که معانی دستفروش، کاروان دار یا خردهبورژوا را القا میکرد).
جلد سوم: منظری جهانی؛ سنجش نظام اقتصاد جهانی
در پیشگفتار مولف جلد سوم با عنوان فرعی «منظری جهانی؛ سنجش نظام اقتصاد جهانی» آمده است: هدف این جلد از کتاب ارائه طرحی کلی است. خواننده در این کتاب، توصیف، روایت، ایماژ، توسعه، الگوهای معمول و به همخوردگی در آن الگوها را فراوان مشاهده خواهد کرد؛ اما از آغاز تا پایان کتاب کوشیدهام چیزها را مشاهده کنم و بعد آنها را به وجه قابل فهمی بیان کنم. یعنی درستی آنها را اثبات کنم. به طور نظری، این جلد از کتاب، مهمترین برجستگی را به یک بخش از تاریخ داده است: بخش مادی و اقتصادی.
در گفتار اول این کتاب میخوانیم: سلطه شهرهای مسلط همیشگی نبود؛ آنها جای یکدیگر را میگرفتند. این واقعیت نه تنها در مورد راس هرم سلسلهمراتب شهری، که درباره تمام سطوح آن صحت داشت. این تغییرات در هر سطحی رخ میداد. علت آنها هر چه بود (اقتصادی یا غیراقتصادی)، اقدامی خارقالعاده بود. این اقدامات جریان آرام حرکت تاریخ را مختل کرد و باعث بروز دیدگاههایی شد که به علت نادربودن بسیار ارزشمندند. وقتی آمستردام جای آنتورپ، لندن جای آمستردام و وقتی در حدود سال ۱۹۲۹، نیویورک جای لندن را گرفت، هر یک از این دگرگونیها به منزله تغییری در نیروهای تاریخی بود که ضمناً نشاندهنده شکننده بودن تعادل گذشته و قوت آنچه جای آن را میگرفت نیز بود. چرخه اقتصاد جهانی تماماً از این تغییرات تاثیر میگرفت که پیامدهای آن، همانطور که خواننده ممکن است حدس زده باشد، هرگز اختصاصاً اقتصادی نبود.
در گفتار پنجم این کتاب میخوانیم: کارگران سفیدپوست یا مهاجران مایل یا غیرمایل، طبق قرارداد به اربابان خود متعهد بودند؛ کسانی که به ندرت با آنها خوشرفتاری میکردند، اما وقتی دور تعهدشان تمام میشد، میتوانستند به عنوان پیشتازان در «سرزمینهای تازه یافته» اسکان گزینند. آمریکای استعماری راههای نامحدود و «تا پایان زمین» در اختیار میگذاشت که دورنمایی خارقالعاده بود، اما این افق با ماجراجویی برای رسیدن به «سرزمین خوب» برابر بود و همان نقشی را داشت که جنگلهای پربرف «تایگا» در سیبری بازی میکرد؛ درست مانند سرحد کشفپذیر آمریکا یک زمین قول داده شده بود، نه زمینی حاصلخیز که در آن توازنی میان امرار معاش و جمعیت برقرار بود؛ برعکس جایی بود که اگر قرار بود توازن برقرار شود، یا باید از طریق مهاجرت حاصل میشد یا با قحطی.
در بخشی دیگر میخوانیم: در امپراتوری گورکانی ثروت دیگر پاداش خدماتی نبود که به دولت میکردند. حکمرانان استانی، یعنی «صوبه» و «نواب»، علائمی از سرپیچی نمایش میدادند. وقتی اورنگزیب دو دولت مسلمان داکا- سلطاننشین بیجاپور (۱۶۸۶) و گولکوندا (۱۶۸۷) را تحت حکومت خود درآورد، پس از پیروزی خود را با بحران نافرمانی مواجه دید. تا این زمان ما هراتها، قبیله کوچک کوهنشینان در غرب قات، دشمنی شدید خود را با وی ابراز کرده بودند. پادشاه اصلاً نتوانست از حملات و تاراج این سوارکاران خارقالعاده جلوگیری کند، راس این گروه تجمع عظیمی از ماجراجویان و ناراضیان قرار گرفته بود. اورنگ زیب با زور، حیله و فساد نتوانست رهبر روستاییان، شیواجی، «موش صحرایی» را شکست دهد. جلال و جبروت پادشاه به طور خارقالعادهای ضربه خورد؛ به ویژه وقتی در ۱۶۶۴ ماهراتها سورات را تسخیر و تاراج کردند که ثروتمندترین بندر پادشاهی گورکانی و نقطه عزیمت کل تجارت، سفر زیارتی مکه و نماد قدرت و حکومت گورکانی بود.
کوتاه درباره فرنان برودل، مورخ نامدار فرانسوی
فرنان برودل (۱۹۰۲-۱۹۸۵) مورخ نامدار فرانسوی و از پیشگامان مکتب آنال (سالنامه) در تاریخنگاری است. او بعد از تحصیل در سوربون، قریب به یک دهه (۱۹۲۳-۱۹۳۲) در الجزایر تدریس کرد و با استفاده از چنین فرصتی برای مشاهده اروپا، یعنی نگریستن در اروپا از فاصلهای دور، تحولات آنجا را ذیل نمایشی بزرگ منتظم کرد و این تصویر نه فقط «تاثیری قابل ملاحظه» بر شکلگیری نگرش کلیاش از تاریخ گذاشت، بلکه موجب شد جهان مدیترانه به دغدغه عمرانهاش تبدیل شود. نتیجه آن، کتابی ماندگار با عنوان مدیترانه و جهان مدیترانهای در عهد فیلیپ ثانی است.
برودل در جنگ جهانی دوم در زندان آلمانیها اسیر بود (۱۹۴۰-۱۹۴۵)، در آنجا به قول خودش نه فقط صبر و تساهل آموخت، بلکه فرصتی به کفایت طولانی برایش فراهم آمد تا درباره روشش در فهم تاریخ بیندیشد. چه بسا شاخص اصلی کار وی، یعنی افق «درازمدت» یا «دوران. ماندگار» وی در این دوره شکل گرفته باشد. آنچه مهم این اینکه برودل میان نگرش تاریخی خودش با رویکردهای منعکس شده در سالنامه تاریخ اقتصادی و اجتماعی (آغاز چاپ در ۱۹۲۹) به عنوان گزینهای بدیل در تاریخنگاری-در برابر دو مکتب پرنفوذ اثباتگرایی علمی و تحلیل طبقاتی مارکسیستی-خویشاوندی میدید. بنابراین به آن گروه پیوست و بیش از ده سال (۱۹۵۶-۱۹۶۸) سردبیری مجله را برعهده گرفت.
جلد یکم، دوم و سوم کتاب «تمدن و سرمایهداری» تالیف فرنان برودل با ترجمه فرهنگ رجایی با شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۵۰۰ هزارتومان از سوی انتشارات علمی و فرهنگی راهی بازار چاپ و نشر شد.
نظر شما