سه‌شنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۲ - ۰۷:۲۶
کتابی برای رهایی از سردرگمی در نظریه‌های ارتباطی

محسن بدره : فهم گسترۀ مطالعات دانش ارتباطات برای همۀ دانشجویان میسر نیست. گاهی این گستردگی و این تنوع نظری، باعث سردرگمی شده و با این تنوع برخوردهای مختلفی صورت گرفته است.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتاب «نظریه‌پردازی ارتباطات؛ خوانش‌هایی در پهنۀ سنت‌ها» به‌تازگی با ترجمه محسن بدره، روح‌الله گلمرادی، علی نجات غلامی و مهدی یوسفی از سوی انتشارات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر شده است. به‌منظور شناخت بیشتر این کتاب و اهمیت آن در حوزه نظریه‌پردازی، گفت‌وگویی با محسن بدره، یکی از مترجمان این کتاب انجام شده است که در ادامه خواهید خواند.

-اهمیت کتاب «نظریه‌پردازی ارتباطات» و هدف از انتخاب آن برای ترجمه چه بوده است؟

ازآنجاکه دانش ارتباطات دانشی میان‌رشته‌ای است و از ابتدا هم ماهیتی میان‌رشته‌ای داشته و افرادی از حوزه‌های فلسفی و علمی گوناگونی در باب ارتباطات انسانی نظریه‌پردازی کرده‌اند، فهم گسترۀ این مطالعات برای همۀ دانشجویانِ ارتباطات میسر نیست. گاهی این گستردگی و این تنوع نظری، باعث سردرگمی شده و با این تنوع برخوردهای مختلفی صورت گرفته است. درحقیقت، برخی از پژوهشگران یک‌سری از نظریه‌های ارتباطات را ممکن است جزء ارتباطات به حساب نیاورند؛ برخی دیگر هم ممکن است بگویند به‌دلیل این همه تنوع، عملاً ما رشته‌ای به نام ارتباطات نداریم یا پاسخ‌های دیگری هم ممکن است به این تنوع داده شود. در مقابل، برخی، همۀ نظریه‌پردازها در باب ارتباطات را جزء دانش ارتباطات به حساب می‌آورند و این تنوع را در قالب مطالعۀ گسترده‌ای دسته‌بندی می‌کنند؛ یعنی نظریه‌پردازی‌ها را به رسمیت می‌شناسند، ولی به‌وضوح مشخص می‌کنند که هر نظریه‌ای در چه سنت نظریه‌پردازی صورت گرفته است.

یکی از افرادی که پاسخ جدی و مقبولی به این تنوع داده و با این گستردگی حوزۀ نظریه ارتباطات برخورد علمی کرده و اتفاقاً با اقبال و پذیرش دانشجویان و پژوهشگران ارتباطات هم مواجه شده است؛ پرفسور کریک، استاد نظریۀ ارتباطات دانشگاه Colorado at Boulder، در ایالات متحدۀ امریکاست که در سال ۱۹۹۹ مقاله‌ای منتشر کرده با عنوان:

Communication theory as a field” یعنی «نظریۀ ارتباطات به‌مثابۀ یک رشته» و با مطالعۀ گسترده‌ای که انجام داده، سنت‌های نظریه‌پردازی در ارتباطات را مشخص کرده و به‌تعبیری این سنت‌ها را ذیل هفت سنت دسته‌بندی کرده است: مثلاً سنت پدیدارشناختی، سنت سایبرنتیک یا فرمان‌شناختی، و سنت‌بلاغی یا خطابی و همین‌طور سنت‌های دیگر. منظور این است که هر سنت فلسفی یا نظری، چه مواجه‌ای با ارتباطات داشته و می‌خواهد بگوید سنت‌های نظری‌فلسفی با شیوه‌های مختلفی ارتباط انسانی را تعریف می‌کنند و چالش‌هایی را که برای ارتباط انسانی ایجاد می‌کنند را به شیوه‌های متفاوتی مشخص می‌کنند و با روش‌های خودشان سعی می‌کنند به مسئله‌های ارتباط انسانی و مسئله‌های فرهنگ نظر کنند. از این منظر، این کتاب خیلی مهم است: یعنی دانشجوی ارتباطات یا پژوهشگر ارتباطات یا به‌طورکلی پژوهشگر علوم‌اجتماعی می‌تواند با خواندن این کتاب، مطالبی از این دست را دریابد:

- گستردگی نظریه‌پردازی ارتباطات را بفهمد؛

- تمایز و تفاوت‌های سنت‌های نظری و نظریه‌های مختلف را از هم تشخیص دهد و قدری از گیجی و سردرگمی وی در میان این رشتة وسیع اجتناب شود؛

بنابراین، این کتاب از این جهات بسیار حائز اهمیت است. علاوه‌بر این، دانشجویان ارتباطات می‌توانند زمینه‌های نظری و علاقه‌مندی‌های نظری خودشان را به‌درستی تشخیص دهند. همچنین، پژوهشگران ارتباطات می‌توانند به‌طور دقیق‌تری مشخص کنند که اگر می‌خواهند نظریه‌ای را در ارتباطات پردازش کنند یا اگر می‌خواهند پژوهشی را در حوزۀ ارتباطات انجام دهند، بیشتر با کدام پشتوانۀ نظری و با کدام عینک فلسفی و نظری نگاه کنند و به‌طورکلی، کارشان به کدام سنت مرتبط می‌شود.

ازاین‌رو، برخی از مطالعاتی که ممکن است جزء مباحث ارتباطاتی به حساب نیاید، ذیل مباحث ارتباطاتی قرار گیرد. مثلاً اگر کسی براساس نظریۀ خطابی یا رتوریک پژوهشی انجام دهد و براساس نظریه‌های فلسفی ارسطو و فلاسفۀ دیگر، دربارۀ خطابه اظهار نظر کند، دیگر نمی‌توان به وی گفت چون شما فلسفی بحث می‌کنید، در حوزۀ ارتباطی پژوهش نمی‌کنید. در حقیقت، پژوهش او هم در حوزۀ یک سنت ارتباطی است و باید به رسمیت شناخته شود. درمجموع، رهایی از سردرگمی در این وسعت و تنوع نظریه‌های ارتباطی، یکی از اهداف مهم تألیف این کتاب است.

-مخاطبان اصلی این کتاب چه کسانی هستند؟

مخاطبان اصلی این کتاب همۀ پژوهشگران علوم‌اجتماعی‌اند. همچنین، همۀ کسانی که در حوزۀ فرهنگ انسانی و ارتباطات انسانی فکر می‌کنند، مطالعه می‌کنند و می‌خواهند پژوهش و نظریه‌پردازی کنند.

مخاطبان ویژۀ این کتاب، دانشجویان رشته‌هایی‌اند که می‌بایست واحد درسی در نظریۀ ارتباطات و همین‌طور در فلسفۀ ارتباطات را بگذرانند. مثل رشتۀ فرهنگ و ارتباطات: یعنی غیر از رشتۀ ارتباطات، دانشجویانی که در رشتۀ فرهنگ و ارتباطات تحصیل می‌کنند، هم از مخاطبان خاص این کتاب هستند.

دسته‌ای دیگر از مخاطبان این کتاب، دانشجویان و پژوهشگران فلسفۀ علوم‌اجتماعی‌اند. همچنین، دانشجویان و پژوهشگرانی‌اند که به روش و روش‌شناسی در علوم‌اجتماعی، مخصوصاً ابعاد فلسفی آن توجه دارند. به‌علاوه این‌ها، کسانی که در امور ارتباطات اجتماعی، رسانه و مسائل فرهنگ عامه سیاست‌گذاری می‌کنند، می‌توانند از این کتاب بهره ببرند.

-ویژگی خاص این ترجمه چیست؟ و چه تفاوت هایی با ترجمه های دیگر در این حوزه دارد؟

بیشتر ترجمه‌هایی که از کتاب‌های ارتباطات صورت می‌گیرد، از موضوعات مرتبط با نظریه‌های ارتباطات جمعی و مسائل گستردۀ نظریۀ ارتباطات است. ترجمه‌ای که درحقیقت بخواهد آن تنوع نظریه‌های ارتباط انسانی و مخصوصاً جمع‌های فلسفی را در بر بگیرد، به‌اندازۀ کافی نیست. درواقع، کتاب‌هایی در این حوزه که نظریۀ ارتباطات را به‌نحو عام و جامع و کامل در نظر بگیرند، کمترند. این کتاب، به‌تعبیری گستره‌ای از فلسفه و نظریۀ ارتباطات را به مخاطبان ارائه می‌دهد که در آثار رایج ترجمه‌ای یافت نمی‌شود. ویژگی این کتاب هم همین است که حجم گسترده‌ای از مطالب را در بر می‌گیرد و بیش از هزار صفحه است.

دربارۀ مترجمان کتاب هم لازم است که عرض کنم همۀ مترجمان کتاب در سطح دکتری تخصصی رشته‌های فلسفه و علوم‌اجتماعی‌اند و همگی کارهای ترجمه‌ای دیگری نیز در رزومه‌شان دارند. گروه چهار نفرۀ مترجمان کتاب، همه استادانی‌اند که سوابق ترجمه‌هایی در حوزۀ علوم‌اجتماعی و ارتباطات و فلسفه را دارند. این جمع چهارنفره، سعی کرده‌اند ترجمۀ بخش‌هایی را که به عهده گرفته‌اند، با نگاه تخصصی انجام دهند. این نگاه را البته منتقدان می‌توانند از همان ابتدای کتاب، به‌طور خاص بررسی کنند و بخش‌هایی را که دربارۀ سنت‌های فلسفی مختلف است را به‌لحاظ تخصصی قضاوت کنند. مثلاً در سنت پدیدارشناسی که آقای دکتر غلامی به‌نحوی خاص این ترجمه را انجام داده‌، یا در بخش‌های سنت‌های اجتماعی روان‌شناختی که آقای دکتر گلمرادی به‌شکلی خاص ترجمه کرده‌اند؛ این‌ها همه را می‌توان بررسی و مقایسه کرد.

البته، مسئلۀ دیگری هم که قطعاً باید لحاظ شود، دشواری کار در این ترجمه بود. چون ما با ده‌ها متن فلسفی از نویسندگان با سبک‌های نوشتاری متفاوت روبه‌رو بودیم که همۀ این‌ها باید به‌شکل دقیق و تخصصی ترجمه می‌شد.

رابرت کریگ، نویسنده کتاب در مقدمۀ ویژه بر ترجمۀ کتاب، چه اهداف و نکاتی را مدنظر قرار داده است؟

از دیگر ویژگی‌های خاص این ترجمه، مقدمۀ حدوداً ۳۰ صفحه‌ای آن است که به‌طورخاص نویسندۀ کتاب، آقای پرفسور کریک و همکارانشان بر چاپ فارسی این کتاب نوشته‌اند و اظهار خوشبختی ایشان از اینکه این کتاب به زبان فارسی در حال انتشار است. در این مقدمه، ایشان تغییرات و پیشرفت‌هایی را ذکر کرده‌اند که در نگاه نظری خودشان ایجاد شده است. مثلاً سنت‌های نظری بالقوۀ دیگری که می‌تواند در پردازش ارتباطات مد نظر قرار بگیرد را بیان کرده‌اند و به‌عبارتی تغییرات دیدگاه‌های نظری‌فلسفی ایشان در این مقدمه منعکس شده است.

-برای تحقق گفت‌وگوی چندفرهنگی در باب نظریۀ ارتباطی چه مؤلفه‌هایی نیاز است تا به ظهور فرهنگ ارتباط جهانی منتج شود؟

باید عرض کنم یکی از مهمترین ویژگی‌های نظریه‌پردازیِ هفت سنتِ آقای رابرت کریک این است که مفهوم‌پردازی‌های متفاوت از ارتباط انسانی را بیرون از دایرۀ نظریۀ و فلسفۀ ارتباطات نمی‌گذارد و سعی می‌کند تا جای ممکن همه را لحاظ کند و دیدگاه‌های متفاوت در پردازش نظریۀ ارتباطات را به رسمیت می‌شناسد. همچنین تلاش می‌کند تجربۀ زیستة فرهنگ‌های گوناگون و جهان‌بینی‌های مختلف را که در فراگفتمان می‌تواند زمینۀ پردازش نظریه‌ای از ارتباطات را فراهم کنند، این‌ها را لحاظ کند. به‌تعبیری دعوتی جهانی از همۀ فرهنگ‌ها و همۀ دیدگاه‌های نظری برای پردازش نظریۀ ارتباطات و حل مسئله‌های ارتباطات در هر فرهنگ و در هر جامعه که ما مواجهیم. وقتی که تنوع مفهوم‌پردازی‌ها، تنوع فراگفتمان‌ها و تنوع مکتب‌ها و جهان‌بینی‌ها را لحاظ کنیم، عملاً زمینۀ گفتگویی جهانی در باب ارتباطات را ما فراهم خواهیم آورد که این گفتگوی نظری می‌تواند به احترام تنوع فرهنگی هم بیانجامد.

-به‌منظور غربی‌زدایی نظریۀ ارتباطات و شناسایی موانع و منافذ گفت‌وگو و ترسیم رهیافتی برای برانگیختگی گفتگویی جدی‌تر، فراالگوی بازسازی شده‌ای که ارائه شده است، چیست؟

یکی از نتایج مهم این تنوع نظری می‌تواند غربی‌زدایی از نظریۀ ارتباطات باشد و این طبعاً به معنای انکار نظریه‌های غربی ارتباطات انسانی نیست، بلکه به این معنی است که به‌هرحال ارتباط انسانی مقوله‌ای فرهنگی است و می‌تواند در تجربه‌های زیستۀ ملت‌ها و فرهنگ‌ها و جوامع مختلف به‌انحای دیگری هم فهم شود و مسائل ارتباطی در هر جامعه‌ای می‌تواند با نگاه‌های بومیِ نظری و البته علمی بهتر فهم و بهتر پردازش و بهتر حل شوند. به‌عبارتی پذیرش این تنوع و آن دستگاه مفهومی‌نظری که آقای کریک برای لحاظ سنت‌های نظری دیگر در اختیار ما می‌گذارد و آغوش بازش برای شناختن دستگاه‌های مفهومی فرهنگ‌های دیگر و همچنین برای شناختن مکاتب فلسفیِ جهان‌بینی‌های دیگر می‌تواند به ما کمک کند که عملاً نظریۀ ارتباطات را منحصر به پردازش‌های فلسفی و نظریۀ غربی نبینیم، بلکه این امکان را لحاظ کنیم که می‌توان نظریه‌های بومی، چینی، ژاپنی، ایرانی‌اسلامی، عربی، ترکی، آفریقایی و نظریه‌های دیگری دربارۀ ارتباط انسانی و مسئله‌های ارتباط انسانی را پردازش کنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط