سه‌شنبه ۹ آبان ۱۴۰۲ - ۰۹:۱۱
آرمان‌های انقلاب اسلامی را به شکل تاریخ اندیشه‌ای پسا انقلابی روایت کنیم

حجت‌الاسلام امین اسدپور گفت: پیشنهاد می‌دهم این کتاب تاریخ اندیشه پسا انقلابی ما به شمار بیاید، بسیاری از این مفاهیم این تاریخ‌مندی را دارند و در انقلاب تولید شده یا آرمان‌هایی که در انقلاب به عنوان شعار و آرمان مطرح بوده این ظرفیت را دارد که بتوانیم تاریخ اندیشه‌ای را به این شکل روایت کنیم و از پس این تاریخ اندیشه تراث دانشی ما بسیار رشد خواهد کرد، اگر این نگاه تاریخ اندیشه‌ای به این مفاهیم شکل بگیرد.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): حجت‌الاسلام امین اسدپور در نقد و بررسی کتاب «نسبت عدالت و آزادی در منظومه‌ی فکری آیت‌الله خامنه‌ای» نوشته میثم قهرمان که از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی برگزار شد، گفت: من به حاشیه‌ها و نکات انتقادی ماجرا اشاره می‌کنم، در بحث مواجهه با رهبر معظم انقلاب با چند سطح و لایه مختلف روبه‌رو هستیم. رهبر معظم انقلاب پیش از آنکه رهبری و سیاستگذاری کلان حاکمیت را عهده‌دار باشند، ابتدائا یک متفکر و فقیه اسلام‌شناس و به تعبیری یک حکیم اسلام‌شناس هستند که یک بار باید آثار ایشان از این زاویه مطالعه شود. از جهت دیگر ایشان یک مصلح اجتماعی هستند و در طول نهضت و در طول مبارزات به عنوان یک مصلح اجتماعی اقداماتی مانند سخنرانی، قلم و اقدامات مبارزه‌طلبانه داشتند و ادامه نهضت را عهده‌دار بودند. بعد از پیروزی انقلاب به طور مفصل در نهادهای مختلف حکمرانی حضور داشتند. از نهاد مجلس و شورای انقلاب و ریاست جمهوری گرفته تا این سی‌وچند سال زعامت و رهبری ایشان است.

وی افزود: این نکته را باید گوشزد کنم که در کتاب عمده توجه بر روی سخنرانی‌های رهبری معظم است و عمدتاً هم سخنرانی‌های دهه ۸۰ و ۹۰ را دربرمی‌گیرد. اگر بخواهیم رهبری را به عنوان یک حکیم، فقیه و یک اسلام‌شناس ارزیابی کنیم، توقع و انتظاری که از کتاب می‌رفت این بود که آثار و نوشته‌های رهبری مورد توجه قرار می‌گرفت. فصل اول کتاب را که دیدم خیلی خوشحال شدم، زیرا از یک پایه حکمی و معرفتی هم در حوزه فلسفه غرب و هم در حوزه فلسفه و معارف اسلامی تحلیل آغاز شده است و این انتظار در من ایجاد شد که با پشتیبان نظریه حکمی، فلسفی و معرفتی حضرت آقا در حوزه عدالت و آزادی روبه‌رو می‌شویم و قرار است که این پشتیبان معرفتی و حکمی در آن نظرسنجی آخر درس به ما کمک کند اما وقتی جلو رفتیم دیدیم متوقف شده و امتداد فضای حکمی و معرفتی را در اندیشه رهبر معظم انقلاب نداریم.

این پژوهشگر ادامه داد: پیشنهاد من این است که آن مقاله «روح توحید نفی عبودیت غیرخدا» از مقام معظم رهبری را که در سال ۵۶ نوشته و در کتاب دیدگاه توحیدی چاپ شد، را باید به عنوان پشتیبان حکمی و معرفتی نظریه اخذ می‌کردید. در این مقاله مقام معظم رهبری معنایی از توحید ارائه می‌کند، توحید را به صورت مختصر بیان می‌کند و خیلی سریع سراغ امتداد آن در حوزه انسان‌شناسی، حوزه دکترین اجتماعی و طرح‌ریزی برای نظام‌های اجتماعی می‌رود. در آنجا شما هم پایگاه معرفتی نظریه آزادی مقام معظم رهبری را می‌توانید به دست بیاورید و هم در حوزه عدالت نیز پشتوانه حکمی و معرفتی حضور داشت یا در صحبت‌های طرح کلی که در آنجا به تفصیل بحث روابط اجتماعی ذیل ولاها و ولایت‌ها و نقش آزادی و عدالت بیان شده است که کاش اینها نیز در منابع کتاب لحاظ می‌شد و آن پایگاه حکمی قوی‌تر می‌شد.

وی افزود: کمااینکه در لایه فقهی ماجرا نیز جا داشت و در لایه استنباط و استظهار سنت نیز جا داشت که به آن سمت و سو حرکت کنند و در لایه فقاهتی هم می‌توانستیم مقداری پایگاه معرفتی آزادی و عدالت را برجسته‌تر یاد کنیم. در تفاسیر ایشان این منعکس شده بود. تفاسیر پیش از انقلاب مانند تفسیر سوره برائت و چه در تفاسیر بعد از انقلاب چه در دوره ریاست جمهوری ایشان و چه تفاسیر دوره رهبری مانند تفسیر سوره حمد، تفسیر سوره بقره و سوره مجادله و برائت داشتند، ظرفیت نظریه‌پردازی جدی از لحاظ لایه فقهی ماجرا دارد و کاش این بخش‌ها پررنگ‌تر ادامه می‌یافت.

آرمان‌های انقلاب اسلامی را به شکل تاریخ اندیشه‌ای پسا انقلابی روایت کنیم

اسدپور گفت: عمده مشکل را باید در انتخاب روش جستجو کنیم البته مستحضر هستم که ما در حوزه روش، روش معیار و مطلوبی که متناسب با پایگاه معرفتی و اجتهادی خودمان باشد و در فضای دانشگاهی هم مطلوبیت داشته باشد، نداریم. اما وقتی که شما به سمت روش تحلیل کمی به سمت تحلیل کیفی رفته‌اید، قابل تقدیر است و تا زمانی که با نظریه‌های پشتیبان همراه نشود، همین مشکلات ادامه پیدا می‌کند و مقولات و مفاهیم که در این صحبت‌ها مکرر تکرار می‌شود، آن ضریب اولویت‌ها، جایگاه‌شناسی و انسجام‌بخشی در لایه نظام‌سازی خیلی خنثی می‌شود و تهی از بار ارزشی می‌شود که منظور متکلم است. به نظر می‌رسد که روش دست و بال شما را بسته است.

وی افزود: در فاز سوم از آنجایی که کار، کار مرکز اسناد است خیلی جا داشت که یک رویکرد تطور تاریخی به‌خصوص در لایحه سیاستگذاری رهبری نیز اتخاذ می‌شد. خیلی باید پررنگ‌تر و مشهورتر می‌شد. با این روش تحلیل که جلو رفتیم، عملاً فرمایشات رهبری را بدون زمان و بدون مکان می‌بینم. اگر این تبدیل به نظریه منسجم می‌شد، خیلی عالی بود اما مشکل اینجاست که آن پشتوانه نظری را نتوانستیم از آب و گل دربیاوریم. با این تحلیل کیفی که اتفاق افتاد تمام گزاره‌ها فارغ و تهی از زمان و مکان و شرایط می‌شود. در حالی که در لایحه سوم اگر بخواهید رهبری را تحلیل کنید باید زمان‌مند و مکان‌مند بودن فرمایشات ایشان پررنگ شود. اینجاست که خلا کتاب حس می‌شود که حضرت آقا در لایحه سیاستگذاری نظریه عدالت و نظریه آزادی خودشان را تا کجا توانسته بسط بدهد. تا کجا توانسته در سیاست حکمرانی این اجرایی شود؟

جا داشت سیاست‌های کلی رهبری در بحث‌های برنامه‌های توسعه، بحث جمهوریت و انتخابات، مطالبه‌گری عدالت در زمان و مکان خودش تحلیل می‌شد تا می‌توانستیم به شکل کلان، یک تحلیل تاریخی از مفهوم از بدو انقلاب تا امروز به دست بیاوریم. دوگانه‌هایی که در ناسازگاری توسعه و عدالت ساخته شد، اگر حل شده است، رهبری چگونه موفق به حل اینها شد؟ اگر حل نشده باشد چالش هنوز باقی است و می‌خواهیم با این چالش در ادامه مسیر چکار کنیم؟

وی افزود: خلائی که وجود دارد این است که دهه هفتاد اصلاً در کتاب نیست. در حالی که اوج دعواها و درگیری‌ها از دهه هفتاد آغاز شد. چه در دولت توسعه و چه در دولت اصلاحات. در یکی توسعه و عدالت چالش‌برانگیز شد و در دیگری آزادی و عدالت چالش‌برانگیز شد. وقتی تهی می‌کنیم از آن زمان و شرایط تاریخی و اجتماعی عملاً تطور طولانی سیاستگذار هم به مخاطب منتقل نمی‌شود و از طرف دیگر نظریه جامع تبدیل به یک نظریه کلان می‌شود. عملاً مواجه هستیم با یک مجموعه فیش‌ها و بیانات ارزشمندی که دست آخر یک شبکه مفهومی منسجم روشن شفافی که تطور هم در آن لحاظ شده باشد، عملاً به دست نمی‌آید.

نکته دیگر مفهوم این است که دقیقاً تا اراده‌ها، عزم‌ها و انتخاب‌های آزادانه عموم جامعه مشارکت نکند، قسط اجتماعی تحقق پیدا نمی‌کند، اگر این را در ادبیات متفکرین انقلاب اسلامی اگر اصل بگیریم، چالش عمده‌ای که با آن روبه‌رو می‌شویم، یک مدل اجرایی و تحقق یک الگو و مدل مماس با واقعیت نیاز داریم، این مدل را که بتوانیم با مشارکت دادن عموم مردم، با انتخاب‌ها و با اراده‌های آزادشان بتوانیم در مسیر تحقق قسط و عدالت پیش ببریم. این مدل و الگو باید از فرمایشات رهبری به سمت شرایطی پیش برود. در مدل سیاست کلان این مدل باید استخراج می‌شد تا بعد در لایه امتداد به آن عینیت نزدیک‌تر می‌شدیم.

اسدپور بیان کرد: نکته دیگر عدل عدالت و توحید بودن است. همه متفکران انقلاب اسلامی گفتند که توحید اجمال عدالت است و عدالت تفصیل توحید است، این را باید هم در لایحه مبادی معرفتی و اجتهادی و معرفتی می‌دیدیم که مبنای معرفتی و مبنای حکمی توحیدی ما در این نظریه الگو و عدالت خود را چگونه متبلور می‌کرد، به نظرم خلاهایی است که قابل استدراک است. این کتاب برای شروع یک پژوهش کتاب خیلی خوبی است. اما به نظرم این نقیصه‌ها را دارد که مولف اگر پروژه‌اش عدالت و آزادی باشد، قابل تکمیل است. به خصوص تحلیل تاریخی ماجرا خیلی مهم است، چون با رهبر و سیاستگذاری روبه‌رو هستیم که این تجربه ۴۵ ساله بعد از انقلاب را با سیاستگذاری خویش تبلور و تجلی می‌دهد و آنچه از این تجربه ۴۴ ساله برمی‌آید، جای تحلیل و بررسی دقیق‌تری دارد. می‌تواند یک تراز دانشی خوبی هم باشد. در هیچ دوره تاریخی نتوانستیم به این تفصیلی این حرف‌ها را به منصه اجرا بگذاریم. لذا خوانش این ماجرا خوانش مناسبی است.

وی در پایان سخنانش گفت: پیشنهادی هم برای مرکز اسناد دارم که اگر بتوانید این کتاب را فارغ از تاریخ انقلاب و متفکرین انقلاب به تاریخ اندیشه تبدیل کنید، این یک تاریخ اندیشه پسا انقلابی ما به شمار بیاید، خیلی از این مفاهیم این تاریخ‌مندی را دارند، بسیاری از مفاهیمی که در انقلاب تولید شده یا آرمان‌هایی که در انقلاب به عنوان شعار و آرمان مطرح بود این ظرفیت را دارد که بتوانیم تاریخ اندیشه‌ای طور این را روایت کنیم و از پس این تاریخ اندیشه تراث دانشی ما بسیار رشد خواهد کرد، اگر این نگاه تاریخ اندیشه‌ای به این مفاهیم شکل بگیرد.

آرمان‌های انقلاب اسلامی را به شکل تاریخ اندیشه‌ای پسا انقلابی روایت کنیم

حجت‌الاسلام محسن قنبریان نیز در سخنانی گفت: عدالت در کلمات رهبر انقلاب به نظر بنده نظریه بنیادینی است و من متوقع بودم در کتاب این مساله را ببینیم که سعی کرده نگاه جامعی را بیان کند اما نظریه‌ای را که متاثر از حکمت اسلامی و فقاهت شیعی در کلمات امام هست که بعضی شواهد را می‌شد در توضیح فرمایش امام آورد. امام در یک جمع‌بندی عدالت را استقامت بر صراط مستقیم می‌داند. راه کشف این نظریه را از مجموع فرمایشات ایشان در مباحث عرفانی و حکمی و هم مباحث اخلاقی به این شکل می‌بینیم که از پایین‌ترین و پنهانی‌ترین لایه عدالت و هم نازل‌ترین که عدالت اخلاقی در فرد است شروع می‌کنند و نقطه تعادل را که بیشتر در کتاب «جنود عقل و جهل» توجه کرده است نقطه تعادل بین سجایای اخلاقی را نقطه اول قرار می‌دهد.

وی افزود: ایشان نقطه بعدی را در ظاهر انسان و در جوارح انسان قرار می‌دهد که همان عدالت فقهی است و پس از آن عدالت فردی منشا می‌شود برای عدالت مرجع قاضی و شاهد و منصب‌های اجتماعی در تمام نقطه‌های عطف زندگی اجتماعی انسان که از همان جا به عدالت اجتماعی نیز ربط پیدا می‌کند و نوعی موازانه در جامعه درست می‌کنند و به دلیل مشرب عرفانی و حکمی وارد مراتب بالاتر می‌شوند که این عدالت در انسان کامل هم بروز دارد و در اسماً الهی هم دیده می‌شود. رهبر انقلاب عدالت اجتماعی را مظهر آن تناسب می‌بیند ولایت در تکوین مظهریت پیدا می‌کند و در عدالت اجتماعی. در بحث اسماء می‌فرمایند اقتضا اسماً الهی بی‌نهایت است. انسان کامل به عنوان رب‌النوع آیینه‌ای است برای تجلی اسماً. اولین کنشگر عدالت و عدالت‌خواهی خود پروردگار است و اولین محیط که دست به عدالت می‌زند اسماء خودش است.

به نظر می‌رسد ما یک حرف محوری داریم. آن چیزی هم که از مجموع این تحلیل‌ها در می‌آید، همین است. مولف درباره نسبت عدالت و آزادی و جمع‌بندی نهایی انصافاً خوب عمل کرده‌اند ولی در خود عدالت و خود آزادی جا داشت که به نظریه برسند. همه چیز فراهم بود که نظریه را بیان کنند. ما در همان مشربی که قبول کردیم و از مبادی آن مفصل می‌توانیم حرف بزنیم، ما عدلیه هستیم. عدلیه در مقابل اشاعره قائل به حسن و قبح اشیاء هستند و آن چیزی که مرکز حسن است و تمام موضوع برای حسن است آن عدل است. عدالت در نزد عدلیه یک ساخت باطنی است و یک برساخت نیست. اراده‌ها عدالت نمی‌سازند، حتی اراده حضرت حق. درباره خدای متعال می‌گویند که امر به عدل می‌کند. ذیل همین آیه «یامر بالعدل و الاحسان» بحث مفصلی دارد. این آیه یکی از بهترین آیه‌ها برای مواجه با اشاعره است. یعنی آن‌طور نیست که هر چه آن خسرو کند شیرین بود. شیرین را خسرو امر می‌کند نه اینکه هر چه امر کرد.

وی افزود: اگر آمدید اراده‌ها را منشا حق، منشا عدل، منشا ارزش و منشا هر چیزی کردید، شما در واقع برساختی قائل می‌شوید که برساخت اراده‌های انسان است. ولی اگر ارزش بنیادی را محور کردید، اصلی‌ترین تاثیر را در معنای آزادی می‌کند که آیا آزادی یعنی اینکه اراده انسان آزاد باشد که او خلق ارزش بکند؟ هم عدالت نئولیبرال‌ها و هم آزادی لیبرال‌ها هر دو برساخت هستند و هیچکدام ساخت واقعی نیستند. چون در عدالت هم می‌گویند که دو انسان آزاد که حافظ منافع خود هستند، بایستند با هم معامله آزادانه بکنند. کاری ندارم که در معرکه واقعی چنین تصویری منعقد می‌شود یا نمی‌شود. در عالم نظریه می‌گویند آن چیزی که برآیند این اراده‌های آزاد است، آن عدالت است. عدالت هم برساخت است اما اینجا آزادی هرگز برساخت نیست. آزادی حقیقتی در عالم است که باید اراده منعطف به آن شود، اگر اراده منعطف به چیزی شود، بهتر است کلمه بردگی و بندگی را به کار ببریم.

قنبریان ادامه داد: اینجا می‌خواهم کلمه‌ای را از شهید مطهری که رضوان خدا بر او باد، عاریه بگیرم. آزادی در شکم خود یک عصیان و تمرد دارد و یک انقیاد. خواهش می‌کنم این را ارزشی معنا نکنیم. ما هست آزادی را می‌گوییم. ماهیت آزادی چنین است. نمی‌گوییم منقاد باش. عصیانت علیه چیست و انقیادت به چیست؟ آزادی ملازم با مسئولیت است. آزادی مطلق معنا ندارد. شما به شریک اقتصادی آزادی عمل بدهید. مسئولیت به گردن شریک می‌افتد. نظام ارزش فقط جای قید و تمرد را معنا می‌کند. این خیلی نکته مهمی است. نظام ارزشی اراده آزادی می‌خواهند که اراده ارزش بسازد. نه ارزش نفس‌الامری در عالم است که اراده‌ها باید منعطف به آن باشد. خدا اراده‌اش منعطف به ارزش است که انسان نیز باید اینچنین باشد. سر ارزش می‌توانیم بحث کنیم. جان کلام اینکه آزادی نیازمند همراه شدن با حقیقت است. یک ارزشی است که آزادی باید منعطف به آن باشد. آزادی انسان به هر آنچه غیرخداست.

وی افزود: به نظر می‌رسد بین ثبوت و اثبات باید فرق بگذاریم. در عالم ثبوت عدالت قید آزادی است اما در عالم اثبات آزادی مقدم‌تر است. یعنی اگر آزادی نباشد، عدالتی هم نیست. چرا؟ چون عدالت از بینات شروع می‌شود. از همین آیه سوره حدید. کتاب یعنی اجتهاد. فرصت برابر داشتن جزء بینات است. آنجا که در مصادیق است اگر آزادی بیان و سیاسی نباشد، یک فهم واحد حاکم می‌شود و عدالت به تعویق می‌رود، ولو ثبوت هم قید می‌خورد، آزادی برای تحقق عدالت و قیدی است که ارزش مطلق است که بقیه ارزش‌ها را قید می‌زند.

وی افزود: مقدمه گاهی ارزش نسبی دارد. مثل الفبا برای شماست که مقدمه دکترا بود اما تا آخر با شماست. عدالت از این صنف است. تا مقام رضای پروردگار که وقتی می‌رسید انسان به آرامش می‌رسد. عدالت تا بالا با ماست. یک دسته چالش‌ها را باید جدی‌تر گرفت. یکسری از چیزها را در این کتاب برجسته‌تر می‌کردم. یک جمله خیلی مهم این است که در عالم اثبات وقتی می‌گویید؛ آزادی باید باشد تا من کشف عدالت کنم. باید بتوانم حرف خودم را به مخاطبم برسانم، آزادی بیان. باید بتوانم تبدیل به رای سیاسی کنم، تعیین سرنوشت. باید بتوانم نقد کنم به تعبیر خودشان قاچاق نباشد. آزادی که الان تمرد دارد علیه ظلم و بی‌عدالتی و ملتزم است به آن ارزش عدالت است. اما در مقام اثبات کدام مطلب را می‌آوریم. آزادی را باید مدیریت کرد. یعنی شورای عالی فرهنگی بگوید چه چیزی مجاز است و چه چیزی مجاز نیست. یک شاه جمله است که می‌گوید؛ «ضرورت مدیریت و جهت‌دهی آزاداندیشی به دست نخبگان و اساتید و دانشجویان است نه دولت و وزارتخانه». یعنی آزادی تعیین می‌کند، آزادی بیان را تا بتواند مصادیق عدالت را تعیین کند تا آزادی در خدمت عدالت باشد. در همین روند نهاد انسان‌های آزاداندیش هستند نه دستگاه‌های دولتی.

آرمان‌های انقلاب اسلامی را به شکل تاریخ اندیشه‌ای پسا انقلابی روایت کنیم

میثم قهرمان، مولف کتاب نیز درباره این کتاب توضیحات کلی ارائه داد و گفت: آنچه در سال‌های پس از انقلاب معمولاً در گفتار و رفتار روشنفکران، دانشگاهیان و مسئولان ایرانی مشاهده می‌شود، یا پذیرش و اقناع‌شدگی‌شان در مفاهیم آزادی و عدالت آن‌گونه که در دستگاه‌های فلسفی و اندیشه‌ای غربی به‌کار می‌رود، است یا در بهترین حالت، کشیدن روکشی اسلامی روی مفاهیم مذکور، به‌گونه‌ای که طبق قرائت اسلامی ایشان، رد پای عدالت مارکسیستی - سوسیالیستی یا آزادی لیبرالی در اسلام نیز قابل مشاهده است.

وی افزود: از چنین رویکردی نباید انتظار نظام‌سازی یا تمدن‌سازی اسلامی را داشت زیرا حصول چنین هدفی از یکسو، مستلزم اندیشیدنْ مطابق معیار و اصول اسلامی درباب مفاهیمی کلیدی است که در زندگی انسان‌ها نقش قابل‌توجهی را ایفا می‌کنند؛ مفاهیمی نظیر آزادی و عدالت؛ و از سوی دیگر، نیازمند برقراری نسبتی درخور میان آن‌ها است.

قهرمان گفت: یکی از بهترین دستاوردهای کتاب این است که ما شاهد شکل‌گیری یک سوژه مسلمان از خروجی نسبت عدالت و آزادی هستیم. سوژه دخل و تصرف در شناخت دارد و شاید نخستین‌بار است که پای یک‌سوژگی را وسط می‌کشیم که در تاریخ روشنفکری چنین اتفاقی نیفتاده که سوژه مسلمان خودش را با محدودیت‌هایی مواجه می‌بیند. قیدهایی زده می‌شود اما آزاد لیبرالی نمی‌شود. این ابهام به‌وجود می‌آید که بسیار مهم است. سوژه‌ای که یک حقوقی دارد و نمی‌شود به یک نظریه رسید و نمی‌توانی عقلانیت را به جای فقاهت بگذاری.

سوژه مسلمان در حال پرورش خود است و در فضای روشنفکری دینی همه دنبال سوژه حقوقی هستند اما اینجا پای یک سوژه اخلاقی به بحث باز می‌شود. به همین دلیل عدم تفکیک عدالت و آزادی را می‌توان یک دستاورد برشمرد و مفاهیمی همچون آتش به اختیار، گروه‌های جهادی، مفهوم مقاومت و مدافعان حرم را می‌توان در این حوزه قرار داد و سوژه‌یابی کرد.

مولف کتاب با ارائه چند پرسش ادامه داد: نسبت دین و دموکراسی چیست؟ نسبت آزادی و اسلام کجاست؟ پرسش‌هایی است که نیار به پاسخگوی دقیقی دارند. دستاوردها بیشتر معرفتی و حقوقی است. از این عدم تفکیک‌ناپذیری عدالت و آزادی پای کنشگری باز می‌شود. از چه باید کرد؟ فضای ابهام‌آمیزی را به‌وجود می‌آورد که باید بیشتر مورد بررسی قرار گیرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها