شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۶
کتابی درباره صهیونیسم و جنگ ایران و عراق/ قصد نداشتم از زنان داستانم استفاده ابزاری کنم!

نویسنده کتاب «یکی میان زندگی ما راه می‌رود» که رمانی در گونه تاریخی است به مناسبت‌هایی درباره تفکر صهیونیسم و موضوعات جنگ ایران و عراق پرداخته می‌شود. در این کتاب سه شخصیت زن نقش‌های محوری را دارند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، الهام قاسمی؛ «یکی میان زندگی ما راه می‌رود» رمانی است در ژانر تاریخی؛ این رمان که در بستر تاریخ رخ می‌دهد به حوادث «جمعه خونین مکه»، مناسبات «سازمان مجاهدین خلق»، «صهیونیسم و تفکرات حاکم بر آن و جنگ ایران و عراق» می‌پردازد.
 
این کتاب شامل سه روایت موازی از سه زن با نام‌های «مارتا»، «ریحان» و «شیرین» در موقعیت‌های مختلف است که داستان خودشان را روایت می‌کنند و در جایی از این قصه تلاقی اتفاق می‌افتد. نویسنده با زاویه دید دانای کل هر فصل اثر را به یکی از این سه شخصیت اختصاص داده است.
 
این اثر که آخرین رمان سمیه عالمی در زمینه داستانی است، در سال 99 توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است
 
خبرنگار ایبنا در خصوص این کتاب گفت‌وگویی با نویسنده اثر انجام داده که در ادامه از نظر می‌گذرانید:
 

مخاطب اصلی اثر «یکی میان زندگی ما راه می‌رود» چه کسانی هستند؟
گروه سنی بزرگسال و هرکسی که داستان ایرانی می­خواند.
 
هدف شما از نوشتن این اثر چه بود؟
هدف هر نویسنده از نوشتن هر اثری، خلق جهان تازه و جستجو در آن برای کشف حرف و معنای تازه است. فکر می­‌کنم آدم­ها و اتفاق­ات را در رمان­هایم دقیق‌­تر از واقعیت می‌­شناسم و در مورد فکرها و نگاه­‌ها و احساسات شخصیت‌­ها دقیق‌­تر هستم و این من را به واکاوی در جهان واقع می‌کشاند. حالا اگر حرف جدیدی در واکاوای جستم، با مخاطبم در کتاب شریک می‌­شوم.
 
چرا زمان ماضی و روند سیر به زمان قبل از حادثه را ملاک عناوین فصول کتاب قرار دادید؟
تاریخ داستان گذشته است و حرف زدن درباره آنچه از آن عبور کرده‌­ایم، قاعدتا با همین زمان است. قصد من درست کردن یک تقویم زمانی داستانی بود که قابلیت ورق خوردن به جلو و عقب را دارد. فصل­ها رو به جلو می‌­روند اما داستان از فصل اول به عقب برمی‌­گردد تا دوباره به نقطه آغاز برسد و ساختار زمانی دایره­‌ای بسازد. زمان و امکان تکرار حوادث بخشی از معنای جهان داستان بود که خواستم با نوع روایت به آن نزدیک شوم.
 
چرا زاویه دید دانای کل را برای روایت وقایع کتاب انتخاب کردید؟ بهتر نبود که برای ایجاد حس همذات‌پنداری و صمیمیت بین خواننده و شخصیت‌های کتاب، داستان از زبان هریک از واری‌ها یعنی از زاویه دید اول شخص روایت می‌شد؟
 احتمالا زمان نوشتن فکر می­‌کردم آنچه می‌خواهم بگویم نباید به زاویه دید فردی خاص محدود باشد و ممکن است این کار باعث دوری از معنای حرفم در داستان شود. راستش برایم مهم بود که همه عناصر در اختیار حرف داستان باشند که توجه دادن مخاطب به پیچیده بودن هر موضوع ساده­ شخصی در سرزمینی مثل ایران است که طی دویست سال اخیر یا گرفتار استبداد بوده یا استعمار؛ این ایران برای مستقل شدن باید بر هر دو غلبه می‌­کرد. این حرف نیاز به یک نگاه کل­نگرانه و از بالا داشت.
 
داستان بر محور زندگی سه زن می‌چرخد. با وجود این ویژگی، چرا نقش عشق و زنانگی در داستان شما بسیار کمرنگ است و جایگاه ویژه‌ای ندارد؟
از نظر خودم زنانگی و عشق در هر سه خط داستان کافی است. بنا نداشتم از زن­ان داستانم استفاده ابزاری کنم. عشق به اندازه­‌ای که این داستان می‌­طلبد نمود و تأثیرگذاری دارد، در هر سه داستان زنده است و دارد کار خودش را می‌­کند. بیش از این، من را از منظورم دور می‌­کرد.
 
چرا ابراهیم همسرش ریحان را در کشکمش و بحران‌های عاطفی تنها می‌گذارد و در حل مشکلات و معضلات فردی و اجتماعی با او همراه نمی‌شود؟
در مورد ابراهیم دنبال تصویر یک مرد کامل از رزمنده‌­ها نبودم. او الگوی ریحان بود و ریحان برای شبیه شدن به او شجاع شده بود و به دنبال استقلال از خانواده­‌اش بود اما در ماجرای از دست دادن فرزند ابراهیم هم آسیب ­دیده بود و در مواجهه با ریحان، خودش را مقصر می‌­دید و می­‌دانست ریحان دنبال جواب سوالاتش نیست بلکه گیر افتاده و در خودش توان منجی بودن نمی­‌دید. در واقع همان قدر که منِ نویسنده از مواجهه­ این دو با هم بعد از آن سوگ می‌­ترسیدم، ابراهیم هم می­‌ترسید. در این ماجرا من یک ابراهیم بیرونی داشتم که خلاق و شجاع و فکور بود و یک ابراهیم درونی که خودش هم مجروح بود اما توان مواجهه با زخم همسرش و شماتت احتمالی خانواده­‌اش را نداشت.
 
چرا هیچ‌یک از پسران ریحان در داستان اسم ندارند؟
اسم داشتند اما من تعمدا اسم­شان را به مخاطب نگفتم، می­‌خواستم یکی باشند نه دو تا؛ و با نام­گذاری این‌طور نمی‌­شد. فرزند محل آزمایش ریحان بود و می‌­خواستم با بی­‌نام بودن آن را مشدد کنم.
 
مهمترین ویژگی «یکی میان زندگی ما راه می‌رود» چیست؟
ویژگی را که فکر کنم مخاطب باید بگوید اما من به دنبال نشان دادن درد­های استقلال و تلخی و گزندگی نفاق برای انسان ایرانی در این سال­ها بودم.
 
خودتان به‌عنوان نویسنده اثر با کدامیک از شخصیت‌های زن داستان بیشتر ارتباط گرفتید و همذات‌پنداری کردید؟ چرا؟
با هرسه زندگی کردم تا بتوانم خلق‌­شان کنم. جایی ریحان را و گاهی شیرین را و گاهی مارتا را بیشتر دوست داشتم، بسته به کنش­شان در برابر وقایع.
 
به‌عنوان نویسنده‌ای که در حوزه تاریخ قلم می‌زند، بفرمایید که پرداختن به موضوعات تاریخ معاصر و جلوگیری از وارونه‌نمایی وقایع دوران، در حوزه ادبیات چقدر اثرگذار است؟
به هرحال داستان با این ابعاد یکی از روش­‌های متداول ادبیات است برای گفتن حرف­‌های امروزی به بهانه­ بازخوانی گذشته؛ حتما بازخوردهایی داشته که بارها و بارها از سمت نویسندگان متعدد تکرار شده‌اند. حداقل در مورد این رمان از خیلی‌­ها بازخورد گرفته‌­ام که ما نمی‌­دانستیم دلایل این ماجرا اینقدر گسترده بوده‌اند و چه تأثیراتی در اتفاقات آن سال‌­ها داشته است. این قابل تعمیم به اتفاقات امروزی و پیچیدگی­‌هایشان است.
 
جدیدترین اثری که در دست نگارش دارید؟
رمان بزرگسال با محوریت پیدا کردن نسبتی بین عدالت‌­خواهی و جامعه پس از ظهور.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها