به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، او در این برنامه به بررسی جایگاه معماری در میان دانشهای انسانی، نسبت آن با هنر و مهندسی، و معیارهای تشخیص اثر هنری پرداخت. در این گفتوگو، سروش صحت و دکتر حقیر کوشیدند از خلال فلسفه هنر، مرز میان معماری و ساختمانسازی، و تفاوت سنت و مدرنیته را روشن کنند.
سروش صحت در ابتدای گفتوگو با اشاره به ریشه واژه «مهندس» در زبان فارسی بیان کرد: «کلمه مهندس از واژه اندازه و اندازهگیری میآید و به کسی اطلاق میشود که هندسه را میداند. اگر به این معنا نگاه کنیم، مهندسی قطعاً برازنده معماری است، اما شاید برای برخی رشتههایی که امروز مهندسی نامیده میشوند، چندان دقیق نباشد.»
او در ادامه پرسشی محوری را مطرح کرد و افزود: «با وجود وجه تکنولوژیک معماری، آیا جایگاه هنری آن اهمیت بیشتری ندارد؟ آیا معماری جایی نیست که علم هندسه به هنر میرسد؟»
سعید حقیر در پاسخ، با تأکید بر تمایز میان «معماری» و «ساختمانسازی» گفت: «معماری هنر است، اما نه به این معنا که فاقد تکنیک باشد. تفاوت اساسی میان ساختمانسازی و معماری در این است که اثر معماری بهمثابه یک اثر هنری بررسی میشود، در حالی که ساختمان، امری صرفاً تکنیکال است. استفاده از تکنیک در معماری، آن را به یک فعالیت صرفاً فنی تبدیل نمیکند؛ همانگونه که استفاده از تکنیک در موسیقی، نقاشی یا مجسمهسازی، آنها را از هنر بودن خارج نمیکند.»
او افزود: «هر هنرمندی تکنیک خاص خود را دارد؛ پیانیست، گرافیست، مجسمهساز و معمار همگی از تکنیک استفاده میکنند. اما معماری علاوه بر این، دارای ارزش افزوده هنری است؛ ارزشی که در ساختمانسازی وجود ندارد.»
سروش صحت در ادامه، تعریفی شخصی از هنر ارائه داد و بیان کرد: «به نظر میرسد هنر با نوعی لذت همراه است؛ مواجههای که باعث میشود مخاطب بخواهد یک اثر را بارها ببیند یا بشنود و در درون او احساسی یا اندیشهای برانگیخته شود. آیا معماری نیز چنین تأثیری دارد؟»
حقیر این برداشت را به سنت فلسفی کانت نسبت و توضیح داد: «مواجهه هنری، مواجههای لذتآلود است؛ هرچند این لذت میتواند طیفی گسترده داشته باشد، حتی تا مرز رنج و زجر. پدیدهای که در ما حالت زیباییشناسانه ایجاد میکند، واجد فحوای هنری است و این ویژگی در معماری نیز وجود دارد. اگر یک فضای معماری نتواند چنین مواجههای ایجاد کند، در سطح ساختمان باقی میماند.»
این معمار در بخش دیگری از گفتوگو، به تبیین معیارهای تشخیص اثر هنری پرداخت و گفت: «در فلسفه هنر، برای تمایز اثر هنری از امر غیرهنری، دستکم چهار مؤلفه اصلی مطرح میشود.»
او نخستین مؤلفه را «متریال» دانست و توضیح داد: «متریال برای هنرمند با متریال برای یک شیمیدان متفاوت است. متریال هنرمند، ابزار بیان اوست. برای موسیقیدان، صدا متریال است؛ برای بازیگر، بدن و بیان؛ و برای معمار، فضا. آجر، بتن و سنگ متریال معماری نیستند، بلکه ابزار فرم دادن به فضا هستند.»
به گفته او، فضا متریالی انتزاعی است که معمار به آن شکل میدهد و همین انتزاع، معماری را به هنری کمبیانتر از شعر یا نقاشی تبدیل میکند.
دومین مؤلفه، «تکنیک» است. حقیر با بیان این نکته اضافه کرد: «اثر هنری بدون تکنیک ممکن نیست. معمار باید بداند آنچه تصور میکند چگونه قابل اجراست؛ همانگونه که نوازنده برای اجرای یک قطعه دشوار به مهارت تکنیکی نیاز دارد.»
«پیام» هر اثر هم موضوع دیگری بود که این پژوهشگر با اشاره به آن عنوان کرد: «هنرمند به دلیلی دست به خلق اثر میزند. این پیام لزوماً اخلاقی یا حتی قابل بیان به زبان نیست. گاهی خود هنرمند نیز نمیتواند آن را به طور صریح توضیح دهد.»
«سبک» هم مولفه دیگری بود که به گفته حقیر در ایران اغلب بهاشتباه فهمیده میشود، او در این باره بیان کرد «سبک، روش ارائه اثر نیست؛ آن تکنیک است. سبک در واقع روش دریافت هنرمند از جهان است. هنرمند امپرسیونیست جهان را امپرسیونیستی میبیند، نه اینکه صرفاً آن را به این شیوه نقاشی کند.»
در ادامه، سروش صحت با اشاره به مثالهایی از نقاشان مدرن پرسید که آیا هنرمند واقعاً جهان را متفاوت میبیند؟ حقیر پاسخ داد: «هنرمندان چیزهایی را میبینند که دیگران نمیبینند. این ادراک متفاوت گاه تا مرز اختلالات روانی پیش میرود، اما تفاوت اصلی در این است که هنرمند معمولاً کارکرد اجتماعی خود را حفظ میکند.»
او با مقایسه ونسان ونگوگ و باب راس افزود: «از نظر تکنیکی، ونگوگ هنرمندی متوسط بود، اما جهان را به شیوهای منحصربهفرد میدید. ارزش آثار او از همین ادراک ناشی میشود، نه صرفاً از مهارت فنی.»
این پژوهشگر در ادامه به عنصر پنجم اشاره کرد و گفت: «در کنار این چهار مؤلفه، هیجان نیز نقش تعیینکنندهای دارد. هیجان همان نیرویی است که هنرمند را به خلق اثر وامیدارد. این هیجان میتواند شخصی، عاطفی یا حتی اقتصادی باشد.»
او تأکید کرد که توزیع این هیجان میان متریال، تکنیک، پیام و سبک، «سبک اثر» را میسازد؛ چیزی که امضای شخصی هنرمند است و بدون دیدن نام او نیز قابل تشخیص خواهد بود.
در بخش پایانی گفتوگو، بحث به اختلاف نظر منتقدان و داوری هنری مطرح شد و حقیر دربارهاش بیان کرد: «اثر هنری لزوماً در زمان خود درک نمیشود. هنرمند اغلب جلوتر از زمانهاش حرکت میکند و همین باعث میشود که آثارش دیر فهمیده شوند.»
او در آخر در خصوص نقش منتقد یادآور شد: «کارشناس هنر حق ندارد بر اساس سلیقه شخصی داوری کند. او باید مانند یک داور عمل کند. در هنر معاصر، منتقد همچنین واسطهای میان اثر و مخاطب عام است و اثر را ترجمه میکند؛ ترجمهای که میتواند همراه با تفسیر و حتی دخل و تصرف باشد.»
نظر شما