به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نمایشنامه «فرشته تاریخ» نوشته محمد رضاییراد، به همت انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی، دانشکده ادبیات این دانشگاه تحلیل شد. این کتاب با ورود در دل تاریخ به زندگی و اندیشههای والتر بنیامین، فیلسوف آلمانی میپردازد. نمایشنامه «فرشته تاریخ» برشی از آخرین شب زندگی بنیامین است و نویسنده سعی دارد تا با مرور زندگی او، افکار و عقایدش را مورد بررسی قرار دهد و به شکلی تقریباً مستند تصویرگر احوالات این فیلسوف باشد.
در این جلسه رضاییراد، نویسنده و نمایشنامهنویس درباره نگاه تاریخی در این نمایشنامه گفت: بسیاری از نمایشنامههای من رویکرد تاریخی دارد. سعی من است است که بتوانم حفرههای پنهان در تاریخ را عیان کنم و روی آنها تمرکز کنم. مثلاً اینکه والتر بنیامین شب آخر عمرش را چگونه میگذراند به نظرم حفرهای در تاریخ است. مثلاً نمایشنامه «گزارش خواب» درباره انجمنهای پنهان در دوره مشروطیت است. «به گزارش زنان تروا» و «بر اساس دوشس ملفی» اگر چه منبع اقتباسی دارند اما به هر حال زمینههای تاریخی دارند و در بازنگری من روح تاریخی از تاریخ تقویمی اهمیت بیشتری دارد. برای همین ابایی ندارم از این اینکه جای یک تاریخ جزئی را عوض کنم و کمی جابجا کنم. چون کسی برای آشنایی با تاریخ این کتاب را نمیخواند.
رضاییراد افزود: مثلاً حضور دو شخصیت نمایشنامه ویرجینیا وولف و رضاخان در یک نمایشنامه برای شما ممکن است عجیب باشد ولی ممکن است در شرایطی در یک نمایشنامه ارتباط این دو شخصیت با هم فراهم شود. اینها برای من بسیار جذاب است. این دو شخصیت میتواند در نقاط تاریک تاریخ با هم مواجهه داشته باشند و با اینکه خیالی است، به هر حال زمینه تاریخی دارد.
این نمایشنامهنویس ادامه داد: تاریخ نگاری با نگارش اثر ادبی بر اساس تاریخ متفاوت است. آثار علی حاتمی کلاس درسی برای دانشجویان ادبیات است که چطور میشود تاریخ را بازخوانی کند. سالهای سال علی حاتمی به این متهم بود که تاریخ را نمیشناسد یا مخدوش میکند در صورتی که او اصلاً ادعای تاریخی ساختن ندارد. اولین بار که «حاجی واشنگتن» را دیدم تازه فهمیدم علی حاتمی چهکار میخواهد بکند؛ در فیلم وقتی سفیر ایران جلوی رئیسجمهور میخواهد استوارنامهاش را بدهد بحر طویل میخواند و این نشان میدهد فیلم تاریخی نساخته است.
او در پاسخ به اینکه آیا «فرشته تاریخ» یک اثر حماسی است گفت: بله؛ اما حماسی به این معنا که کلمه حماسی معمولاً رهزن معناست. ترجیح میدهم بگویم «فرشته تاریخ» یک اثر روایی است و نه حماسی. حماسی معنای اعمال باشکوه را به ذهن متبادر می کند در حالی که ریشه واژه حماسی (اپیک) اصلاً به معنای روایت کردن و نقل کردن است. این تئاتر روایی است ولی من به برشت علاقهمندم اما نه کارهایش. او در آخرین کارهایش دیگر تئاتر روایی نمینوشت و میگفت: «تئاتر دیالکتیکی».

او ادامه داد: در نمایشنامه فرشته سرنوشتی ندارد. تصویر جهان معاصر و آینده را از طریق تکثیر بنیامین در موقعیتهای دیگر میدهد. تصور من این است که با این بنیامینهای متعدد، جهان را بار دیگر مرور میکنیم. بنیامین نمایشنامه در آخر با شکست خودش مواجه میشود ولی آن امیدواری که در فلسفه بنیامین و آن مسحیاباوری دیالکتیکی که در باور بنیامین وجود دارد بارزتر است. در عین حال خطابه آخرش همچنان امیدوارانه است چون فلسفه مارکسیسم بنیامین، فلسفهای مسیحاباور است و از طریق امید به ملاحان سعی میکند به زندگی و مرگ خود معنا دهد.
رضاییراد گفت: من سالهاست روی ایده ساختار نمایش کار میکنم و ترجیح میدادم به جای نمایشنامه بگوییم بازینویسی. در این صورت معنا شناسیای دارد که باید به آن توجه کنیم. زمانی که نمایشنامهنویسی تدریس میکردم، میگفتم میتوانید داستانی بسیار افسرده و هولناک در روایت نمایشنامه داشته باشید اما ساختار نمایشنامه باید بازیگوش و سرخوش باشد. هیچ قوانینی هم ندارد. فقط میتوانید بگویید مفهوم را بفهمید و با هر چیزی میتوانید بازی بسازید.
وی با اشاره به توجه به تاریخ در نمایشنامههایش، افزود: من در کارهایم سعی میکنم مخاطبان در چند دقیقه اول بفهمند قصه چیست و دنبال طرح کردن معما نیستم. توانایی بیشتر در این است که از همان ابتدای قصه، معما را باز بگذاری. در نمایشنامهها من معمولاً شوکی را وارد میکنم. نمایشنامه میخواهد بگوید که گذشته و تاریخ را جدی بگیرید. «اگر» پرسش تاریخ نیست و بیان این واژه از یک رویای عقیم برمیآید. بنیامین یک ایده مهم به ما میدهد که تاریخ این گونه رخ داد اما میتوانست به گونه دیگری رخ دهد. این اگر از آن جنس نیست و آن به گذشته برمیگردد و میگوید باید لحظههای گذشته را که در آن شکست و خطر است، مجدد به دست بیاوریم. در این شرایط است که میتوان گفت آن تئاتر اپیک رخ میدهد. برای من این نکته بسیار مهم است و فکر میکنم ای کاش میشد این گونه فکر میکردیم که تاریخ را از این منظر بازخوانی کنیم. امیدوارم شما تاریخ معاصر را نقادانه بخوانید که ما را از اشتباهات فاحش برهاند.
رضاییراد ادامه داد: این نمایشنامه ادعای انتقال تجربه زیسته و حتی داستانگویی نیز ندارد. زمانی که آن را تمرین میکردم ریسک مطلق بود. سالنهای دیگر تئاتر کمدی آماده میکردند و اجرای این نمایش بسیار ریسک بود. برای من ضرورت مطلق بود. با این ایده من این نمایش را ۵۳ شب اجرا کردم. لحظههای گذشته را باید مسئولانه و نقادانه نگاه کرد. این برای من مهم بود. ریسک بود که فیلسوفی را به مدت سه ساعت روی صحنه بیاورم و تماشاگر از او آگاهی پیدا کند و باید تصور کنم او را کسی نمیشناسد و به اندازهای به او جذابیت بدهم که مخاطب سه ساعت او را تماشا کند. بعد از این نمایش، نمایشنامه دیگری با خانم نغمه ثمینی بهطور مشترک نوشتیم به نام «به گزارش زنان تروا» که در آن میتوانید تصویر این سرزمین را آشکارتر ببینید و درباره زنهای اسیری بود که بعد از شکست تروا بر جای مانده بودند.
نظر شما