پوستر سیاُمین دوره هفته کتاب ایران با طراحی چشمنواز هویت ملی ایرانیان را به همگان یادآوری میکند و با طرحی از چکاد دماوند بر فراز آن و فردوسی و شاهنامه سترگش هر ایرانی را وادار میکند تا به فرهنگ و تمدن پُرشکوه خود که از هزارههای تاریخی درخشیده ببالد.
دماوند این کوه ستبر در اسطوره، تاریخ، ادبیات نو و کهن ایرانزمین به عنوان نماد پایداری و استواری یاد شده که نماد و نمود ستم را در بند داد خود نگاه داشته است. به باور بسیاری از پژوهشگران و ادیبان، چکاد دماوند، در اساطیر ایرانی مرکز جهان و جایگاه میترا و کیومرث پنداشته شده است. جمشید سوار بر گردونهای که دیوان آن را میکشیدند، سفری هوایی از دماوند به بابل داشت. ضحاک در دماوند به جمشید تاخت. فریدون در روستایی نزدیک به دماوند زاده شد زیرا مادرش به آنجا پناه برده بود. ضحاک تا پایان جهان در دماوند زندانی است. منوچهر در دماوند زاده شد و آرش کمانگیر تیرش را از کوه دماوند پرتاب کرد. دیو سپید در دماوند مَسکن دارد و دخترش در صخرههای آن سرگرم نخریسی است و اژدها در نزدیکی همین کوه در خواب به رستم برمیخورد.
از چکاد دماوند در داستانها و ادبیات فارسی بسیار نام برده شده گاهی گنبد گیتی خوانده شده و گاه نماد ملیت و وحدت ایرانیان. بسیاری از چکامهسرایان درباره دماوند سرودههایی را به یادگار گذاشتهاند. قصیده «دماوندیه» اثر محمدتقی ملکالشعرای بهار، تنها یکی از چندین چکامهای است که درباره دماوند سروده شده است. در این قصیده باشکوه و زیبا به خوانش دگرگونی برمیخوریم که ویژگیهای اسطوره دیو سپید، اژدها، دربند بودن ضحاک و حماسه فریدون را در ژرفساخت خود دارد، هر چند درونمایهاش نو است. دماوند افزون بر اسطورههای ایرانی، در شعر فارسی از دیرباز تاکنون الهامبخش بسیاری از چکامهسرایان بوده است. در سرودههای فارسی، نام دماوند بیشتر در پیوند با اسطوره به بند کشیده شدن ضحاک و دیو سپید است. دماوند با چکاد سربه فلک کشیدهاش از روزگاران باستان کوهی دستنیافتنی، تسخیرناپذیر و جادویی برای آریاییها بوده است. از این رو، از دوران اوستایی تا عصر شاهنامه و تاریخ دوره اسلامی، اسطورههایی زیبا و بیهمتا درباره آن آفریده شده است.
طرحی از فردوسی، سراینده بزرگ ایرانیان است نماد دیگری که در پوستر هفته کتاب به چشم میخورد. این نماد نشان میدهد که پیوند شاعران و سخنوران ما به دانای توس ناگسستنی است و ارجگذاری آنان به شاهنامه همواره برقرار بوده و هست زیرا شاهنامه روایتگر تاریخ ملی ایرانیان و گزارنده جهانبینی و ارزشهای اجتماعی و آیینهای گرانپایه و، در یک کلمه، فرهنگ پدیدآمده در میان ایرانیان از روزگار آغازین و گاه باستان و رساننده پایانی و پایندگی در گذر هزارههاست. شاهنامه، پیش از آنکه زندهکننده زبان پارسی باشد، زندهکننده هویت ملی و هستی سرزمین مردمانی است که در پیوند با نژاد و قومیتشان ایرانشهر، شهر ایران و ایرانزمین نامیده میشود. درباره شاهنامه اگر چیزی جز این گفته شود، کممهری به کسی خواهد بود که برای بزرگی ایرانیان سی سال رنج و تلاش را بر خود هموار ساخت.
نماد دیگری که در پوستر کتاب از میان برجها و آپارتمانهایی که به شکل کتاب طراحی شدهاند قد برافراشته است، درخت سرو است. با نگاهی دقیقتر میتوان «بتهجقهای» را دید که در یکی از کتابها نشانگذاری شده است. این نماد نشاندهنده سرو کاشمر است و بین ایرانیان و جهانیان یکی از زیباترینهای طرحهای ایرانی بهشمار میرود. نماد این درخت نه تنها در حجاریهای تخت جمشید بلکه پیش از دوره هخامنشیان هم وجود داشته است. درخت سرو شبیه به انسان و نماد سرسبزی و زندگی است، دارای ریشه و رو به آسمان و سرافراز است و اگر ویژگی سبز بودن را هم به آن اضافه کنیم، تبدیل به آرزوی همه انسانها یعنی سرسبزی و و زندگی میشود.
ﺩﺭﺧﺖ سرو ﻗﺎﻣﺖ بلندی دارد و هیچ ﺑﺎﺭی نمیدهد به همین دلیل این درخت را ﺁﺯﺍﺩ نام مینهند و ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﺩ ﺁﺯﺍﺩگی ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩاند. سرو ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺳﺒﺰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺧﺰﺍﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ که شاید این مساله ﻧﺸﺎندهنده ﺧﺮﻡ ﻭ ﺷﺎﺩ بودن ایرانیها بوده ﺍﺳﺖ. درخت همیشه سبز سرو ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻭﻳﮋگیﻫﺎی ﺩﻳﮕﺮﺵ در مقابل سوز و سرمای زمستان مقاوم است و این حرکتی نمادین به نشانه تحمل سختیها و مشکلات ایرانیان است. سرو ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺧﻮبی ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺧﺸﻜﺴﺎلی ﺩﺍﺭﺩ و مهم ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ توفانهای ﺳﺨﺖ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ میکند. ﺳﺨﺖﺗﺮﻳﻦ ﺗﻮﻓﺎﻥ، ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ میﺷﻜﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺳﺮﻭ ﺗﺎ ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﺧﻢ میشود و ﻫﺮﮔﺰ ﻛﻤﺮﺵ نمیﺷﻜﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﺮﺍی ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻧی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻳﻮﺭﺵ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﻣﻬﺎﺟﻢ ﺗﺴﻠﻴﻢﺷﺪﻩ، ﻭلی ﻣﺎﻫﻴﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻧﻜﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﻣﺜﺎﻝ ﺧﻮبی ﺍﺳﺖ.
آرامگاه امام رضا(ع) نماد دیگری است که در پوستر سیامین دوره هفته کتاب بهچشم میخورد. امام هشتم شیعیان نماد وحدت و پیوند مستحکم و ارزشمندی میان ایران و اسلام است. سالها و سدههاست که بارگاه ملکوتیش هزاران زائر را میزبانی میکند و کودک و بزرگ، پیر و جوان از هر دین و مذهب و قوم و نژادی دلبسته زیارتش هستند و از سقاخانهاش به نشان تبرک آبی مینوشند، برای کبوتران حرمش دانه میپاشند و پارچههای سبز را یکی یکی بر پنجره فولادیش گره میزنند تا حاجت روا شوند. بوی مهربانیش را همه استشمام کردهاند و مسلمانان از هر کجای دنیا با این نماد وحدت کنار هم قرار میگیرند و اتحادشان را روز به روز بیشتر میکند. نام او را نه تنها در ایران و خراسان بلکه فراتر از مرزها و ادیان میتوان شنید، شوق زیارتش را در هر صاحب مذهبی و غیرمذهبی میتوان دید.
نمادهای مهم دیگری که در پوستر سیامین دوره هفته کتاب دیده میشود کانون خانواده است؛ مادری که مشغول کتاب خواندن برای کودکش است، دختر جوانی که کتاب میخواند، پسری که مشغول مطالعه است و کتابداری که قفسه کتابها را مرتب میکند. تمام این نمادها نشاندهنده خانوادهای بزرگ در گستره ایران است که به هویت ملی و فرهنگی خودشان ارج مینهند و بهگونهای میتوان گفت همین هویت ملی ایرانیان است که مردم این سرزمین را از هزارههای دور کنار هم نگه داشته است، شاید گاهی فراز و نشیبهایی باعث شده انسجامش از هم گسیخته شود اما همچنان استوار و پابرجا بر صحنه گیتی ایستاده و نام «ایران» و «ایرانی» را زنده و جاودان نگاه داشته است.
نظر شما