اسماعیل فرجوانی فرمانده تیپ یکم لشکر هفت حضرت ولیعصر (عج) و فرمانده گردان کربلا در عملیات کربلای چهار بوده که در همین عملیات به شهادت میرسد.
«بیآرام» در سیزده فصل و با روایت از نه نفر از نزدیکان و همرزمان شهید زندگی شهید اسماعیل فرجوانی را به تصویر میکشد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
اسماعیل رفت و بیقراری من شروع شد. فقط دو سه روز از رفتنش گذشته بود؛ اما من آنقدر دلتنگش شده بودم که دلم میخواست بال درمیآوردم و پیش او میرفتم. مدام منتظر بودم کسی خبری از او بیاورد. با حاج خانم رفته بودم خانه خیابان سیروس. هی از پلهها پایین میآمدم و میپرسیدم: حاج خانوم، کسی خبری نیاورد؟ میگفت: دختر، اسماعیل تازه رفته. مگه تا حالا شده این پسر بره منطقه و زودتر از یه ماه برگرده! بیقرار بودم؛ بیقرار! "
نظر شما