سایهای از کتابسازی در حوزه نشر آثار تاریخی در سیوسومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران؛
کتابسازیهایی با عنوانهای فریبنده درباره کوروش و داریوش هخامنشی/ اقبالِ بلند ناصرالدینشاه قاجار در بازار نشر
در سیوسومین نمایشگاه کتاب تهران هم با نگری و گذری میتوان در کنار کتابهای پُرشمار پژوهشی عنوانهای پرتکرار با جلدهای رنگارنگ و فریبنده را هم از چشم گذراند. کتابهایی که نهتنها به رشد آگاهی جامعه کمکی نمیکند بلکه از این دید بسیار آسیبرسان و کاهنده است.
اما اگر خواستار کتابهایی هستیم که علمیتر به سدههای تاریخی پرداختهاند آنگاه باید نگاهی دقیقتر به عنوانهای عرضه شده در نمایشگاه کتاب انداخت و دید که در حوزه تاریخ چه عناوینی چاپ و منتشر شده است. بهراستی در این میان انتشار اسناد و مدارک تاریخی و ویرایش متنهای کهن از جایگاه ویژهای برخوردار است. ترجمه سفرنامهها نیز برای شناخت سدههای اخیر تاریخ ایران اهمیت درخوری دارد. هر چند تقریبا همه سفرنامههای مهم دورههای تاریخی صفویه تا پایان قاجاریه ترجمه شده است و چنین مآخذ ارزشمندی در اختیار پژوهندگان تاریخ قرار گرفته است.
برخی از پژوهشگران تاریخ بر این باورند که در حوزه نشر کشور شمار آثار تحقیقی درباره ادوار گوناگون تاریخ ایران پُرشمار است. محققان و پژوهندگانی که صلاحیت بررسی تاریخ ایران و سنجش و نشر اسناد تاریخی را دارند، کتابهای علمی و قابل استنادی منتشر میکنند و در دسترس جویندگان چنین نوشتههایی قرار میدهند. هماکنون مؤسسات و انتشاراتیهایی که ویژه نشر آثار و چاپ متون تاریخی، اسناد، پیماننامهها و پژوهشنامهها هستند، چنین تحقیقات ضروری را پیش میبرند و دانش و آگاهیهای ما را درباره فراز و فرود تاریخ ایران گسترش میدهند. با این همه نمیتوان کتمان کرد که در کنار آثار علمی و دانشگاهی درباره تاریخ ایران، کتابهایی نیز منتشر میشود که در خور اعتماد علمی نیستند و جز آن که آنها را «کتابسازی» بنامیم چاره دیگری نمیماند. این دست از کتابها مطالب عام و اغلب آمیخته با افسانهای را دربرمیگیرند و درست و نادرست را درهم میآمیزند، یا با عناوینی فریبنده مدعی بررسی و شناخت دورهای از تاریخ ایران یا شخصیتی تاریخی میشوند. آشکار است همانگونه که باید به کتابهای مفید و سودمند تاریخی اشاره کرد به این شمار از کتابها نیز پرداخت تا عیار هر اثر مشخص شود.
در سیوسومین نمایشگاه کتاب تهران هم با نگری و گذری میتوان در کنار کتابهای پُرشمار پژوهشی عنوانهای پرتکرار با جلدهای رنگارنگ و فریبنده را هم از چشم گذراند. کتابهایی که نهتنها به رشد آگاهی جامعه کمکی نمیکند بلکه از این دید بسیار آسیبرسان و کاهنده است. برخی از ناشرانی که تمایل به نشر آثار تاریخی با عنوانهای پُرهیاهو و فریبنده دارند، از نیاز دانشجویان و علاقهمندانی آگاه هستند که میخواهند منابع و مآخذی برای شناخت و خوانش تاریخ ایران بیابند اما بهجای جستوجو از استادان و آگاهان حوزه تاریخ، به عناوین کتابها اعتمادِ بیش از اندازه میکنند. روشن است که نمیتوان ارزش یک کتاب را تنها از عنوان آن دریافت.
فقط با نگریستن و مرور فهرست مطالب، فهرست منابع و مآخذی که نویسنده از آنها بهره برده است و خواندن مقدمه و سطرهایی از مطالب کتاب میتوان از افتادن در دام کتابسازیها در امان ماند. یک شیوه کتابسازی در حوزه نشر آثار تاریخی، قرار دادن بریدههایی پراکنده از کتابهای دیگر در کنار هم است. بدینگونه کتابساز تظاهر به تحقیقی بودن اثر خود میکند، اما در واقع کار او جز سردرگم کردن خواننده و پخش مطالبی ناهمساز در کنار هم، نتیجهای ندارد. چنین کاری هدر دادن منابع نشر ایران و تولید آثاری است که از ارزش تحقیقی و پژوهشی برخوردار نیستند.
در برخی آثار تاریخی منتشرشده پیدا کردن عنوانهایی جذاب، فریبآمیز و حتی اغواگر دشوار نیست. مثلاً کتابهایی که با عنوان کورش بزرگ و داریوش بزرگ چاپ میشوند همگی علمی و تحقیقی نیستند و نمیتوان چندان به مطالب آنها اعتماد کرد. حتی کتابی در بازار نشر ایران دستیاب است که مدعی دربرداشتن «سخنان» آن دو است. در حالی که از آن دو چهره تاریخی نوشتهای که بتوان بااطمینان گفت که نوشته کورش و داریوش است (و نه کاتبان و منشیان دربار) در دست نیست. یا آنچه در کتابهای یونانیان به آن دو نسبت داده شده (مانند آنچه که در کتاب «سیرت کورش بزرگ» گزنفون آمده است) نمیتواند بهتمامی گفته آنها باشد.
به همان سان برخی کتابهایی که درباره چهرههای تاریخی نشر یافته است، عنوانهایی دارند که با روح تحقیق و پژوهش سازگار نیستند و پیش از آنکه تحقیقی باشند ظاهری فریبنده دارند؛ مانند کتابهایی که درباره عباسمیرزا نایبالسلطنه (شاهزادهی قاجار) در دسترس است و از او با عنوانهایی مانند: تنهاترین سردار، یا شیر ایرانشهر یاد شده است. این عنوانها چهبسا نادرست نباشند، اما بهدور از قضاوت درست و سنجیده تاریخی هستند. بهراستی چه کسی میتواند ثابت کند که عباسمیرزا تنهاترین سردار روزگار خود بوده است؟ و چنین عنوانهایی چه کمکی به فهم تاریخ زندگی و روزگار او میکند؟
عناوینی چون «ناگفتههایی از زندگی و روزگار چهرههای تاریخی» البته جذاب است، اما خوانندهای را که در جستوجوی آثار محققانه و استنادی است به شک میاندازد که مبادا در این کتابها افسانه و روایتهای قصهگونه بر تحقیق و بررسی تاریخی غلبه کرده باشد. یا از کتابهایی که عنوان قصه زندگی شاهان را دارند چندان نمیتوان انتظار آگاهیهای تاریخی ثمربخش داشت. این آثار (که طبعاً خوانندگان خاص خود را دارند) بیشتر روایتی داستانگونه برای سرگرمی و گذران وقت دارند و نمیتوان آنها در شمار کتابهایی با استناد تاریخی عنوان کرد.
یک کتاب تاریخی و چندین و چند ناشر!
هر ساله در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، کتابهایی از سوی ناشران عرضه میشود که جز تکرار چندباره نوشتههای دیگران، رونویسی و دستچین کردن از کتابهای گوناگون نیست. روشن است که این دست کتابها کمکی به فهم تاریخ درازدامن و چند هزارساله سرزمین ما نمیکنند و بر دانش تاریخی خوانندگان خود نمیافزایند. بسنده است پژوهشهای تاریخی را که دانشوران بیگانه درباره تاریخ ایران مینویسند و برخی از آنها به زبان فارسی برگردان میشود، با کتابهایی تاریخی بسنجیم که برخی از نویسندگان ایرانی به ناشران میسپارند و به دست خوانندگان خود میرسانند. آنگاه تفاوت آن دست پژوهشهای علمی را با نوشتههای شتابزده و کم ارزش شماری از تاریخنویسان ایرانی درخواهیم یافت. شوربختانه آثار بسیاری از کسانی که به کار نگارش تاریخ سرگرماند، ارزش پژوهشی ندارد و همانگونه که گفته شد تنها برای سرگرمی خوانندگان خود نوشته شدهاند. آیا به این دست کتابها جز «کتابسازی» عنوان دیگری میتوان داد؟
یک نمونه از این «کتابسازیها» نوشتههایی است که درباره سرگذشت کوروش بزرگ چاپ و پخش میشود. بیگمان بیشتر این عنوانها تکراری و غیر علمی است. شگفت است که هنوز برخی از ناشران ما به چاپ کتاب «هارولد لمب» درباره کوروش بزرگ میپردازند. میدانیم که دیرگاهی است که این کتاب ارزش تاریخی و علمی خود را از دست داده است و دیگر نمیتوان آن را در شمار کتابهای مستند تاریخی دانست و در سنجش با پژوهشهای نوین تاریخی درباره کورش بزرگ، برای آن اهمیتی علمی برخوردار شد. ناگزیر به این برآیند میتوان رسید که خوانندگان ایرانی کتابهای تاریخی، به نوشتههای افسانهگونه و سرگرمکننده دلبستگی بیشتری دارند تا کتابهای پژوهشی و مستند. بهراستی عجیب است که با وجود انتشار اسناد و مدارک بسیار زیاد تاریخی از زمان لمب تاکنون، هنوز در بازار نشر ایران کتابهای او به فراوانی انتشار مییابد. کتاب «کورش بزرگ» او را ناشران بسیاری چاپ و منتشر کردهاند!
دیگر کتاب او «تیمور لنگ» نیز از سوی چندین ناشر به بازار کتاب «تزریق» شده است! در حالی که آگاهیهای تاریخی کتابهای هرولد لمب مدتهاست که تازگی خود را از دست دادهاند. کتاب «کورش کبیر» آلبر شاندور را هم ناشران دیگری منتشر کردهاند. اما باز باید تکرار کرد که شمار کتابهای تاریخی علمی اندک نیست و بسیاری از ناشران ایرانی کتابهایی را به خوانندگان خود ارایه میکنند که سرشار از تازگیهای علمی و دانشگاهی است و در فهم تاریخ ایران یاریگر خواننده است. هرچند این دست کتابها، بیشتر برگردان (:ترجمه) است تا تالیف.
نویسندگان و محققان ایرانی نیز از چنان تکرارهایی مصون نماندهاند. کتاب «بابک خرمدین» سعید نفیسی، هرچند کتابی تحقیقی و برپایه اسناد تاریخی است، اما از سوی چندین ناشر چاپ شده و یکی از آنها عنوان فرعی خودساختهای به کتاب نفیسی داده است. چنین کاری دور از رعایت معیارهای اخلاقی چاپ و نشر است.
نویسندهای که برای کتاب تاریخی خود عنوانی را برمیگزیند که از قضاوت خود ریشه میگیرد و نه اسناد و مدارک تاریخی، روشن است که قضاوتی انجام داده که بیرون از معیارهای تاریخنویسی علمی است (مانند کتابی که مدعی است ایرانیان هرگز آقامحمدخان قاجار را شاه ایران ندانستهاند! پرسیدنی است که این ادعا برپایه کدام سند بهدست آمده است؟)
از همه عجیبتر چاپ کتاب «نبرد من» هیلتر در بازار نشر است. این کتاب را ناشران بسیاری ترجمه و منتشر کردهاند. نمیتوان چنین تکراری را ناصحیح دانست و حتماً خوانندگان این اثر آن اندازه هستند که ناشران متعدد سرمایه خود را صرف چاپ آن میکنند. اما آیا بهتر نبود که چنین کوششهایی صَرف انتشار کتابهای بهتر و روشنگر میشد؟
یک تمایل دیگر برخی از ناشران حوزه تاریخ ایران، انتشار آثاری درباره چهرههای تاریخی است. میتوان به جرأت گفت که بسیاری از این تکنگاریها فاقد معیارهای علمی تاریخنویسی هستند. برخی از چهرهها که ناشران تمایل بسیاری به انتشار کتابهایی شتابزده درباره آنها دارند، بابک خرمدین، ابومسلم خراسانی، حسن صباح و تیمور لنگ هستند. در این میان ناصرالدینشاه قاجار در بازار نشر ایران از اقبال بیشتری برخوردار است و درباره زندگی او عناوین کتابهای بسیاری میتوان یافت؛ کتابهایی که برخی از آنها درباره روابط شاه با زنان حرمسرایش و نیز ملیجک است یا قصهها درباره رویدادهای پادشاهی اوست. تعداد بسیاری از این کتابها از رده آثار تحقیقی خارج هستند و بیشتر با عنوانهایی برای تفنن و جلب توجه خوانندگان منتشر میشوند.
در اینجا درستتر آن بود که از کتابهایی نیز یاد میکردیم که سندنگارانه به چهرههای تاریخی یا بررسی دورهای از تاریخ ایران پرداختهاند. اما خوانندگان آگاه در یافتن آن کتابها (همانگونه که اشاره شد خوشبختانه شمارشان فراوان است) راه را از چاه میشناسند. پس اشاره به «کتابسازی»ها به قصد یادآوری دوباره یکی از آسیبهای نشر کتاب ایران است.
نظر شما