چهار جلد کتاب داستان کوتاه مصور با موضوعات و سوژههایی مرتبط با منطقه هورامان کردستان (شهرستان سروآباد) توسط پدیدآورندگان بومی استان کردستان و با حمایت مالی بنیاد علوی، تدوین و چاپ شدند.
نویسندگان و تصویرگران محلی، سوژهها و موضوعات بومی و درونمایههای مرتبط با پیشرفت و آبادانی مناطق هدف، از جمله ویژگیهای منحصربفرد این کتابهاست که یک اقدام نوآورانه و ابتکاری در حوزه ادبیات معناگرای کودک و نوجوان در کشورمان است. «سرزمین جاودانی من»، پویشی مستقل، ملی و غیرانتفاعی است که قصد دارد سهم کتابهای داستان و شعر کودکان را که در مناطق کوچک و خارج از مرکز تدوین شدهاند، در بازار کتاب کودک بالا ببرد. تمامی کتابهای این پویش (که تاکنون 12 جلد از آنها در چهار منطقه کشور منتشر شده است)، درونمایههایی در راستای کمک به ساختن نسلی تحولآفرین در روستاها و شهرهای کوچک کشور عزیزمان دارد.
فرایند تدوین این چهار کتاب، در مهر 1399 شروع شد و با کمک نهاد آبادانی و پیشرفت سروآباد و سایر نهادهای فرهنگی حوزه کودک و نوجوان استان کردستان، و با راهبری مدرسه توسعه پایدار، در گام اول در حدود 50 نفر گزینه نویسندگی و تصویرگری برای همکاری در استان کردستان (با اولویت منطقه سروآباد) شناسایی و مورد ارزیابی قرار گرفتند. در گام بعد، افراد حائز شرایط و علاقهمند به همکاری در این طرح، به جلسات آموزشی دعوت شدند و پس از برگزاری 9 ساعت جلسات آموزشی تخصصی ادبیات کودک، نهایتا 15 نفر وارد فرایند تدوین کتابها شدند. در این مرحله با نظارت و هدایت تخصصی، نهایتا چهار نویسنده موفق شدند که آثار با کیفیت و مناسبی در چارچوب اهداف این طرح تدوین و کامل کنند که در اردیبهشت 1400 وارد فرایند تصویرگری شدند و پس از طی مراحل اداری مجوز و چاپ در پاییز 1400 به انتشار رسیدند.
در ادامه معرفی مختصری از هر عنوان کتاب ارائه میشود:
«خوشمزهترین ساندویچ دنیا»- بخشندگی در عین تنگدستی
این کتاب داستان در 24 صفحه و قطع خشتی و به شکل مصور برای بچههای مقطع ابتدایی تدوین شده است. نویسنده اثر، ادریس ناریزاده، اهل روستای بیلو و تصویرگر آن ریزان خدایار، اهل روستای میانه در استان کردستان هستند. «خوشمزهترین ساندویچ دنیا»، روایتی موازی از مهربانی و سختکوشی ساکنان سرزمین آفتاب، یعنی هورامان زیباست؛ تقابل امیدوارکنندهای از مشقت و امید. این داستان، شرح حال دخترکی است که در یک خانواده فقیر زندگی میکند و شغل پدرش کولبری است؛ یک روز در مسیر رفتن به مدرسه، برای لقمه ساندویچی که با خود برده بود اتفاقاتی میافتد و در معرض آزمون بخشندگی قرار میگیرد...
این اثر نخستین اثر داستانی کودک و نوجوان کشور است که در آن قهرمان داستان در خانوادهای زندگی میکنند که از راه کولبری امرار معاش میکنند.
«داستان پل»-روایتی دوستداشتنی از همیاری اجتماعی
این کتاب مصور در 28 صفحه و قطع خشتی و به شکل مصور برای بچههای مقطع ابتدایی و متوسطه اول تدوین شده است. نویسنده این اثر، فرید احمدی اهل روستای نسل و تصویرگر آن، فهیمه ذبیحی سلطانی، ساکن شهر سنندج در استان کردستان هستند. داستان پل، حکایت همدلی و تلاش مردمان یکی از روستاهای منطقه اورامان در کردستان است که حس تقدیر و ستایش خواننده را نسبت به خونگرمی و مسئولیتپذیری مردمان آن دیار، بر میانگیزد. در داستان پل، صخرهها، حکایت اراده پولادین مردان و زنان آن سرزمین است. طغیان رودخانۀ سیروان، تنها پل روستا را ویران میکند، اما سیروان در نهایت حکایت پشتکار و غیرت مردمانش را در دور دستها برای دیگر کسان بازگو میکند....
توجه به عناصر بومی در روایتگری و تصویرگری، توجه به ارزشهای فرهنگی سنتی جامعه محلی نظیر احترام به ریشسفیدان و مسئولیتپذیری نسبت به طبیعت، از دیگر ویژگیهای شاخص این کتاب زیباست.
قاصدک ژاورود-روایتی شیرین از جاذبههای زندگی روستایی
این کتاب مصور در 28 صفحه و قطع خشتی و به شکل مصور برای بچههای مقطع ابتدایی تدوین شده است. نویسنده این اثر، رنگین دهقان، اهل روستای ژنین و تصویرگر آن، چنور شعبانی، اهل روستای تنگی سر در استان کردستان هستند. «قاصدک ژاوَرود» قصه دختری است که همراه پدر و مادر خود به کردستان و منطقه زیبای هورامان سفر میکند. در آنجا در یک رویای کودکانه با قاصدکی همسفر میشود و ضمن آشنایی با زیباییهای منطقه، نکاتی راجع به فرهنگ منطقه، زندگی روستایی و محیط زیست نیز یاد میگیرد.
این کتاب، نخستین داستان کودک و نوجوان چاپ شده در کشور با موضوع معرفی منطقه اورامانات است.
لبخند سیروان-در ستایش مسئولیتپذیری
این کتاب مصور در 28 صفحه و قطع خشتی و به شکل مصور برای بچههای مقطع ابتدایی و متوسطه اول تدوین شده است. نویسنده این اثر، هیوا ملکی، ساکن شهر قروه و تصویرگر آن، هه لاله قادری، اهل روستای میانه در استان کردستان هستند. داستان «لبخند سیروان» از دلدادگی پسر بچهای روستایی به نام زانیار، به رودخانه زیبای سیروان شروع میشود. زانیار که رابطه خاصی با رودخانه دارد، متوجه حال بد آن میشود و با دوستانش میکوشد دلیل آن را پیدا کند. او از بی تفاوتی نسبت به حال بد سیروان، ناراحت است و سعی میکند برای بهبود شرایط کاری کند. در این راه موفق میشود همراهی و همیاری اهالی روستا و خانوادهاش را نیز بدست بیاورد.
نظر شما