یکشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۹
تنها 300 اثر قابل بحث در حوزه نقد ادبی داریم/ نقد در کشور ما تعریف و تمجید از نویسنده است

مریم بصیری، نویسنده، پژوهشگر ادبی و دبیر علمی چهاردهمین دوره جایزه جلال آل‌احمد معتقد است که در ساده‌ترین شکل باید دست کم سالی 300 اثر در زمینه نقد ادبی منتشر شود؛ اما در طول این همه سال، تنها 300 اثر قابل بحث در این زمینه منتشر شده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اذعان صاحب‌نظران، نویسندگان و داوران جوایز ادبی بر پایین بودن کیفیت و تعداد کتاب‌های حوزه نقد ادبی انگیزه‌ای شد تا در سومین شماره پرونده «تحلیل و آسیب‌شناسی کتاب‌های نقد ادبی» دقایقی با مریم بصیری، دبیر علمی چهاردهمین دوره جایزه جلال آل احمد به تحلیل و آسیب‌‌شناسی کتاب‌های نقد ادبی بپردازیم. گفت‌وگویی که در ادامه می‌خوانید.
 
طبق صحبت‌های اهالی قلم و داوران جایزه ادبی جلال، نقد ادبی این روزها وضعیت مناسبی ندارد؛ از نظر شما وضعیت نقد ادبی در کشورمان چگونه است؟
ناگفته پیداست که وضعیت خوبی نیست و نویسنده، ناشر و خواننده آن‌طور که لازم است توجهی به نقد ندارند. هر سال کتاب‌های زیادی در حوزه داستان و رمان منتشر می‌شود؛ اما مورد نقد علمی قرار نمی‌گیرند. برگزاری جلسات کارشناسی نقد و چاپ مقالات مربوط، موجب رشد فرهنگ جامعه ادبی کشور و حتی موجب افزایش میزان فروش کتاب مورد نظر و دیگر کتاب‌های مشابه می‌شود. نقد، توصیف و تفسیر است و نباید از مورد انتقاد قرارگرفتن هراسی به دل راه داد و تا نقد واقعی، ارزیابی منطقی، نگاه سازنده و درستی نباشد، هیچ اثری پیشرفت نمی‌کند. نقدی که به‌منظور تحلیل و تفسیر نکات مثبت و منفی باشد موجب پالایش اثر مورد نقد و نیز دیگر آثار نویسنده می‌شود. مخاطب باید درست خواندن را یاد بگیرد و منتقد کتاب را تفسیر می‌کند و تمام جنبه‌های اثر را بررسی و به خواننده گوشزد می‌کند. نقد جست‌وجوی نشانه‌هاست و نشانه‌شناسی هم خوانش خواننده در تفسیرهایش را آزاد می‌گذارد. سنجش و محک یک کتاب همواره مهم‌ترین بحث هر اثر در تقابل با اجتماعش است و منتقد می‌کوشد با توجه به اندوخته‌ها و استعدادهای خود، اثر را بررسی کند و لایه‌های پنهان کتاب را از میان خطوط بیرون بکشد و به خواننده یا حتی خود نویسنده نشان دهد. در یک کلام، نقد، داوری منصفانه یک اثر ادبی و هنری است و منتقد کسی است که با نقد، که همان هنر خویش است؛ به ادبیات و هنر دیگران می‌پردازد. کتاب مانند یک دنیای خیالی است و نقاد کتاب درست مثل نویسنده در برابر دنیا قرار دارد. برای نقد ابتدا باید تنش‌های موجود در متن را دریافت و سپس به جنبه‌های مختلف کتاب توجه کرد تا دید، نویسنده چه‌گونه مضامین مورد نظر خود را جان می‌بخشد. باید نقد را به روشی منطقی پیش برد، اثر را فهمید و مراحل مختلف نقد را شناخت و فهمید هر مرحله‌ای چه کمکی به چارچوب متن نقد می‌کند.
 
درباره ساحت‌های نقد ادبی توضیح دهید.
 منتقد هر چند می‌تواند در سبک‌ها و شیوه‌های مختلفی نقدش را بنگارد؛ اما در یک نگاه کلی، نقد ساختارگرا یا فرم‌گرا خواهد بود و دیگر شکل‌های نقد، در زیرمجموعه یکی از این دو گروه، خواهد گنجید. در نقد فرم‌گرا یا صورت‌گرا، نحوه بیان اثر، مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و این نقد در سایه تعالیم فرمالیستی به «چه گفتن» چندان بهایی نمی‌دهد؛ بلکه «چه‌گونه گفتن» و ساختار کلی اثر را مورد قضاوت قرار می‌دهد. ایدئولوژی نهفته در اثر، در قالب محتوا یا مضمون و پیام در نقد ساختاری مطرح است و نقد فرم‌گرا بدان پافشاری نمی‌کند. در نقد فرم‌گرا بحث بر سر آن است که آیا نویسنده مسیر و قالب درستی برای انتقال معنا به مخاطب، انتخاب کرده یا خیر. فرم‌گرایی در نقد، در واقع واکنشی در برابر شیوه اجتماعی نقد است که اثر را در مقایسه با واقعیت می‌سنجد و نقد فرمالیستی از آن رو دشوار است که از همان آغاز به مقابله با نقدی دیرینه رفته است. هواداران نقد اجتماعی، رسالتی اجتماعی برای ادبیات قایل هستند و بر این باورند که ادبیات و هنر در ارتباط با توده مردم و تاثیر بر آنهاست که هویت‌مند می‌شود و اثری که فاقد این کارکرد باشد، در حاشیه است. رئالیسم در ادبیات چیزی نیست جز بازتاب عینی واقعیت‌های اجتماعی موجود، پس واقعیت، محور اصلی نقد اجتماعی است و این نقد با توجه به جهات گستره‌ای که دارد، می‌تواند به گرایش‌هایی از جمله نقد سیاسی و نقد جامعه‌شناختی منجر شود. نقدها یا نقد تاریخ ادبیات هستند که شامل نقد پژوهش‌ها، متون کلاسیک، تاریخ ادبیات و فرهنگ می‌شوند؛ یا ارزیابی و تفسیر ادبی موضوعات آکادمیک هستند یا به بررسی کتاب‌ها در رسانه‌های مکتوب و مجازی خلاصه می‌شوند.
 
نقد ادبی چگونه به نویسنده کمک می‌کند؟
نقد ادبی به دو صورت نظری و عملی باید به نویسنده کمک کند. نقد نظری به ماهیت، اصول و معیارهای شناخت، تفسیر و تعبیر آثار و روش‌های آسیب‌شناسی اثر می‌پردازد و نقد نظری درباره ماهیت ادبیات و اصول شناخت و تعبیر و تفسیر آثار است که با روش‌شناسی همراه می‌شود. معیارهای سنجش اثر براساس مبانی فکری و اصول اخلاقی منتقد است و بهترین نوع این نقد، کتاب فن شعر ارسطو یا شیوه نقادی از ساموئل کالریج و تحلیل نقد از نورتروپ فرای است که چون در این نقد، قواعدی مطرح می‌شود که اثر را به‌سوی تعالی می‌برد، به آن نقد تجویزی هم می‌گویند.
 
چرا نویسندگان به سمت نقد ادبی نمی‌روند؟
کسی که می‌خواهد به سراغ نقد ادبی برود باید دانش کافی درباره ادبیات فارسی، ادبیات داستانی، ادبیات تطبیقی، اساطیر، سنت و مدرنیته، ساختگرایی و پساساختگرایی، فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی، واژگان ادبیات و گفتمان ادبی، نظریه‌های ادبی، آرای متفکران ادبی، جامعه‌شناسی ادبیات، زبان‌شناسی، نشانه‌شناسی، رویکردهای ادبی از عصر باستان تا ادبیات پسامدرن، سبک‌ها و مکاتب داشته باشد تا بتواند با دانش واقعی و کافی آثار دیگران را نقد کند. منتقد باید با انواع نقدهای نو، محاکاتی، جامعه‌شناختی، ارسطویی، عمل‌گرایانه، اومانیستی، تاویلی، تبیینی، روان‌شناختی، اسطوره‌ای، صورت‌گرا، تطبیقی، ساختارگرا، ساختارشکنی، کثرت‌گرا و غیره آشنایی داشته باشد، با همین پیش‌فرض معلوم می‌شود که همه نویسندگان با وسعت این اقیانوس علم آشنا نیستند و توان نگارش آثار نقد ادبی را ندارند. کسی که ادعا می‌کند توان نقد دارد باید با تمام زیر و بم نویسندگی و نقادی آشنایی داشته باشد و این حرف در عمل کاری دشوار، پرزحمت و وقت‌گیر است و هر کسی حاضر به انجام چنین ریاضتی نیست. ام. اچ. آبرامز منتقد معاصر آمریکایی معتقد بود که برای نقد یک اثر باید سه فاکتور جهان پیرامون، مخاطب و خود نویسنده را مدنظر داشت و بر همین اساس وی نقد را در چهار عنوان کلی دسته‌بندی کرد. هر چند با وجود خلق رویکردهای جدید ساختارگرایانه و ساختارشکنانه نمی‌توان این تقسیم‌بندی را کامل دانست زیرا در این نقدها، عنصر زبان بسیار مهم است و چهار دسته آبرامز در نقد اثر محور، نویسنده محور، جهان محور، و مخاطب محور، تقریبا مستقل از کاوش در زبان است. حال یک منتقد که اطلاعاتش از دنیای ادبیات و نظریه‌های نقد بسیار اندک است و می‌بیند نمی‌تواند از این راه درآمد خاصی کسب کند؛ چرا و چطور می‌تواند به نوشتن نقد روی بیاورد و خود را در معرض اتهام دیگران قرار دهد؟ آن هم نقدی که هیچ قطعیتی در آن نیست و ممکن است با توجه به شرایط، زمان و غیره نگرش جدیدی نسبت به آثار مطرح شده، ارایه شود. نقد هیچ اثری یک‌بار برای همیشه نیست و آثار ادبی همراه با تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و هنری نیازمند شرح و نقدهایی دوباره یا چندباره هستند.
 
دلیل استقبال کم ناشران از چاپ کتاب‌های نقد ادبی و پژوهشی چیست؟
ناشران دو دسته کلی هستند، آنان که دغدغه اصلی‌شان نشر کتاب و اشاعه فرهنگ و هنر و ادبیات است و گروهی که شغل‌شان چاپ کتاب است. دسته دوم فقط به میزان فروش و برگشت سرمایه و سود فکر می‌کنند و شاید فرق بین کتاب خوب و بد را ندانند. آنان آثار بسیار ضعیف را به بهانه داشتن بازار یا گرفتن پول از نویسنده چاپ می‌کنند. دسته اول هم بالاخره به فکر بازار کارشان هستند و به دلیل نبود متقاضی و رکود بازار آثار نقد ادبی و پژوهش هنر و ادبیات، تمایل چندانی به چاپ آثار نقد و مجموعه مقالات ادبی ندارند. خواندن و درک این‌گونه آثار برای مخاطب عام خسته‌کننده و غیرضروری است و مخاطب خاص هم مجبور است به همان میزان موجود در بازار اکتفا ‌کند. اگر همه ما درک‌مان را از ادبیات بالاتر ببریم و به ضرورت این رشته و بسط آن در جامعه آکادمیک، دانشگاه، پژوهشگاه و غیره بیشتر پی ببریم؛ کتاب‌های پژوهشی و نقد ادبی هم بیشتر تولید شده و بیشتر خواننده می‌شوند. البته برخی مراکز هنری و ادبی و پژوهشکده‌ها هر ساله هزینه خاصی برای ایده‌یابی و تولید چنین آثاری دارند و پژوهشگران هم تلاش بسیاری برای تولید این کتاب‌های نقد و بررسی دارند؛ اما از آن‌جا که آن موسسه یا پژوهشکده، خودش انتشارات رسمی ندارد و با بازار کار و عرضه محصولات فرهنگی آشنایی کافی ندارد، آثارش فقط در تعدادی محدود تولید شده و در قفسه کتابخانه‌های همان مرکز می‌ماند. متاسفانه کتابی که زحمت زیادی برای تولید آن کشیده شده، به دلیل نداشتن بودجه و یا بی‌توجهی مسوولان برای چاپ انبوه به ناشری کارآشنا ارایه نمی‌شود تا آثار چاپ شده و لااقل با حمایت‌های وزارت ارشاد برای کتابخانه‌های تخصصی ادبی و هنری کشور خریداری شود. نتیجه این می‌شود که ناشر، حتی ناشران باسواد و خوش‌نام کشور هم تمایلی به چاپ چنین آثاری ندارند چون می‌دانند متاسفانه خریداری ندارد.

چقدر نقدپذیر بودن یا نبودن ایرانیان در این وضعیت موثر است؟
ویلیام فاکنر هنگام دریافت جایزه نوبل ادبیات در سال 1950 برای کتاب «خشم و هیاهو» در جمله‌ای معروف گفت که نویسندگی عرق‌ریزان روح است و جایزه کتابش، حاصل عمری عذاب و عرق‌ریزی روح او بوده است؛ این نه برای افتخار و نه برای سودجویی، بلکه به آن جهت است که از مایه‌های روح، چیزی آفریده که قبلاً وجود نداشته است. باید دید کدام نویسنده حاضر است نتیجه زحمات و عرق‌ریزی روحش را در برابر یک نقد گاه غیرمنصفانه قرار دهد. البته نباید همیشه منتقدان واقعی را زیر سوال برد که سخت‌گیر هستند، گاهی هم اشکال از خود نویسندگان است که میزان درک و دانش خود از پدیده‌ها را کافی می‌دانند و حاضر نیستند به کسانی که تجربه بیشتری از آن‌ها در ادبیات دارند، اعتماد کنند و برای اصلاح اثرشان قبل از چاپ یا اصلاح آن در چاپ‌های بعدی، توجه داشته باشند. هدف از نقد ادبی یافتن نظمی گویا و روشن در حوزه بی‌پایان ادبیات است و نویسنده و منتقد هم باید به این هدف پایبند باشند. نویسنده در مرحله بازنویسی و ویرایش باید به بررسی اثر خود بپردازد و این بررسی شامل نظر، نقد، تحلیل، تفسیر و تاویل است. نظرات کارشناسان ادبی و اعمال آن، باعث رشد اثر می‌شود. این نقد و نظرها چون آینه در مقابل کتاب، کاری جز نشان‌دادن عیب‌های آن نخواهند داشت. نقد باعث می‌شود نویسنده در پرداخت مجدد و بازنویسی کتاب به نکات تازه‌ای دست پیدا کند که به حتم موجب غنای اثرش خواهد شد. خود نویسنده چون یک منتقد باید از بسط و گسترش بیهوده اثرش برحذر باشد و در کوتاه‌ترین شکل ممکن، اثرش را خلق کند. نویسنده باید قبل از دیگران، در مرحله اول خود به نقد اثرش بپردازد و همان‌طور که تولستوی گفته است همیشه یک منتقد درونی در وجودش دارد و رمان «جنگ و صلح» را هشت بار بازنویسی کرده است. جان جیکس که به پدرخوانده رمان تاریخی آمریکا معروف است، خطاب به نویسندگان می‌گوید «اگر توانایی لازم را برای قضاوت منتقدانه راجع به آثارت و توان جرح و تعدیل آن‌ها را نداشته باشی، نویسنده نیستی.» نویسنده به سه عامل تجربه، مشاهده و تخیل نیازمند است و بیش از همه‌چیز هم به تفکر و تخیل احتیاج دارد؛ چراکه باید بتواند با ارتباط منطقی بین اجزای داستان و با کمک‌گرفتن از قدرت خیال خویش، چیزهایی را که وجود ندارد، خلق کند و روی کاغذ بیاورد. حوادث و شخصیت‌های عادی، به خودی خود، آن‌قدرها هم جذابیت ندارند که به‌طور مجزا داستانی را شکل بدهند، بلکه تلفیقی از خیال و واقعیت‌های مختلف داستان‌های موفق را می‌سازند، همان‌طور که تخیل به تنهایی نمی‌تواند داستانی جذاب بسازد و احتیاج به تجربه‌های زندگی دارد.
 
با توجه به دیدگاهی که شما دارید، می‌توانید چند نمونه موفق از نقد ادبی را نام ببرید؟
داستان و نقد داستان از احمد گلشیری، نقد و تحلیل و گزیده داستان‌های محمدعلی جمال‌زاده از کامران پارسی‌نژاد، نقد آثار بزرگ علوی از عبدالعلی دستغیب، نقد آثار داستانی صادق هدایت از محمدرضا سرشار، نقد و تحلیل و گزیده داستان‌های جلال آل‌احمد از حسین شیخ‌رضایی، صوفیانه‌ها و عارفانه‌ها، تاریخ تحلیلی پنج‌هزار سال ادبیات داستانی از نادر ابراهیمی، سیر نقد و تحلیل رمان‌های تاریخی فارسی 1284 تا 1332 از محمد غلام از جمله آثاری هستند که نویسنده‌های مبتدی و حتی حرفه‌ای با خواندن آنها می‌توانند با نظر منتقدان آشنا شوند و به اشکال‌های کلی کار خود پی ببرند.
 
جلسات نقد ادبی چقدر توانسته‌اند نقد کارآمد داشته باشند؟
ادبیات میل به خواندن و نوشتن است و باید دید واقعا چند نویسنده نوشته‌اند، برای آنکه آثارشان خوانده شود؟ چند نقاد خوانده‌اند تا فقط بتوانند بنویسند؟ چقدر از منتقدان، واقعا منتقد هستند؟ اکنون نقدهای مکتوب و جلسات نقد حضوری کتاب‌های ادبی و به‌ویژه رمان، خیلی تلگرافی و سفارشی است. عموما هم نویسندگان و ناشران، به‌عنوان منتقد دعوت می‌شوند و فقط به تعریف و تمجید از نویسنده، کتاب و ناشر می‌پردازند و اصلا به نکات مثبت یا منفی اثر اشاره نمی‌کنند. از طرف دیگر هم عده‌ای به دلیل دشمنی با نویسنده یا دوست نداشتن آثار قبلی وی، همه کارهای نویسنده و حتی خود او را زیر سوال می‌برند و در این میان منتقدان منصف و واقعی هم کم هستند. گاهی برای بالابردن میزان فروش، تحریک افهام عمومی و تشویق خواننده، معمولا جلسات نقد به جلسات تعریف کتاب و معرفی اغراق‌آمیز آن و نویسنده‌اش بدل شده است. به عنوان نمونه چندبار پیش آمده که با خود من تماس گرفته و برای جلسه نقد فلان کتاب دعوت کرده‌اند و از من و آثارم تعریف کردند و از امکانات هتل، همراهی خانواده و ایاب و ذهاب برای جلسه نقد گفته‌اند. تا من گفته‌ام هرگز حاضر نیستم از کتاب تعریف کنم و نظر واقعی خودم را درباره رمان خواهم گفت، عذرخواهی کرده‌‌اند و جلسه کنسل شده است.
 
شما در صحبت‌هایتان به چند اثر نقد ادبی اشاره کردید که آثار شاخصی هستند؛ با این حال آیا در سال‌های اخیر کتاب‌های نقد ادبی موفقی داشته‌ایم؟
از بین آثار موجود در بازار کتاب، 300 کتاب تالیفی و ترجمه تئوری و نظری درباره نقد ادبی را دسته‌بندی کرده‌ام، البته این آثار جدا از کتاب‌های نقد موردی رمان‌های خاص و پایان‌نامه‌هایی است که ناشیانه یک رمان یا مجموعه رمان‌های یک نویسنده را بررسی کرده و سپس به‌عنوان کتاب نقدادبی در شمارگان بسیار کمی چاپ کرده‌‌اند. در ساده‌ترین شکل باید دست کم سالی 300 اثر در زمینه نقد ادبی منتشر شود؛ اما در طول این همه سال، تنها 300 اثر در این زمینه قابل بحث هستند. اینجا فقط به نمونه‌ای از این کتاب‌ها که مستقیم به نقد ادبی اشاره دارد و حجم بالایی از آن به کار منتقد ادبی می‌آید، اشاره می‌کنم و امید است نویسندگان و منتقدان با مطالعه این آثار و دیگر آثار مربوط، به فکر افزایش دانش خود باشند و به‌زودی شاهد جوانانی با درک و فهم بالا در زمینه ادبیات باشیم. بالارفتن این درک هم خود باعث افزایش شعور اجتماعی، بالارفتن فرهنگ عمومی، چاپ آثار قوی و خلاقه، انتخاب آثار خوب و پرمحتوا برای مطالعه و بهبود رتبه ایران در بین ادبیات کشورهای جهان و افزایش مطالعه خواهد شد. این کتاب‌ها در حوزه نقد شامل ساختار و تاویل متن، مدرنیته و اندیشه انتقادی، نقد خلاق، ساخت‌گرایی و نقد ساختاری، ساخت‌شکنی در فرایند تحلیل ادبی، درآمدی بر هرمنوتیک در ادبیات، مبانی و روش‌های نقد ادبی، گفتمان نقد، نظریه و نقد ادبی، نقد ادبی عبدالحسین زرین‌کوب، نقد ادبی سیروش شمیسا، در آینه نقد، نقد آثار و اندیشه‌های داستان‌نویسان بزرگ غرب، بنیادها و رویکردهای نقد ادبی، نقد ادبی علی تسلیمی، مکتب اصالت زن در نقد ادبی، ذهنیت و زاویه دید در نقد و نقد ادبیات داستانی، نظریه‌های نقد ادبی معاصر صورت‌گرایی و ساختارگرایی، نقد روان‌شناختی متن ادبی، درباره نقد ادبی، درباره ادبیات و نقد ادبی، هنر نقد ادبی، شیوه‌نامه نقد ادبی و آثار ترجمه از جمله بینامتنیت از گراهام آلن، دیدگاه‌های نقد ادبی از ویلبر اسکات، درآمدی بر ساختارگرایی در ادبیات نوشته رابرت اسکولز، پیش درآمدی بر نظریه ادبی، اثر تری ایگلتون، صدای تنها، مطالعه و تحلیل ساختاری داستان کوتاه اثر فرانک اوکانر، قصه روان‌شناختی نو نوشته  له‌اون ایدل، نقد و حقیقت، درآمدی بر روایت‌شناسی اثر رولان بارت، درآمدی بر نظریه‌ها و روش‌های نقد ادبی، نوشته چارلز برسلر، عمل نقد اثر کاترین بلزی، شیوه تحلیل رمان، روش مطالعه ادبیات و نقدنویسی نوشته جان پک، چگونه نقد بنویسیم از دیوید پیری، نقد ادبی در قرن بیستم اثر ژان تادیه، درآمدی نقادانه زبان‌شناختی بر روایت نوشته مایکل تولان، شیوه‌های نقد ادبی از دیوید دیچز، راهنمای نظریه ادبی معاصر از  رامان سلدن، جهان متن و منتقد از ادوارد سعید، تحلیل نقد از نورتوپ فرای، زبان‌شناسی و نقد ادبی نوشته نورتوپ فرای، اصول و شیوه‌های نقد ادبی نوشته سید قطب، فرهنگ توصیفی ادبیات و نقد اثر آنتونی کادن و نقد قوه حکم نوشته ایمانوئل کانت است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها