چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۰:۰۲
چگونه کودکان با مرگ عزیزان کنار می‌‌آیند؟

کتاب «چگونه کودکان با مرگ عزیزان کنار می‌‌آیند» تلاشی برای کمک به کودکان برای آشنایی و سازگاری با فقدان عزیزان است و از طریق فعالیت‌هایی ساده این امر را امکان‌پذیر می‌سازد که توسط والدین و نزدیکان کودک نیز قابل اجرا هستند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) کتاب «چگونه کودکان با مرگ عزیزان کنار می‌‌آیند» با عنوان فرعی فعالیت‌هایی برای کمک به کودکان در جهت سازگاری با سوگ و فقدان نوشته اریکا لیوئینبرگ، الن گلدرینگ به ترجمه الهام توکلی،  ترانه خداویردی، مریم صفت کار حقی، حمیده سادات خادمی‌ از سوی نشر ارجمند منتشر شده است.

در بخشی از مقدمه مترجمان بر این اثر می‌‌خوانیم: «هرساله هزاران کودک تا پیش از 18 سالگی، مرگ یکی از افراد مورد علاقه‌شان را تجربه می‌ کنند و 10 تا 15 درصد آنان دچار مشکلات روحی نظیر افسردگی می‌‌شوند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که سوگ در دوران کودکی موجب عملکرد پایین روانی اجتماعی، مشکلات خواب، دمدمی‌ مزاجی، مشکلات رفتاری و ناتوانی در تمرکز می‌‌شود. وقتی عزیزی می‌‌می‌رد، کودک با حجمی‌ از احساس‌ها، افکار، داستان‌ها و سؤال‌ها روبه‌رو می‌‌شود.

سوگ واكنشی است به از دست دادن فرد یا چیزی که به آن تعلق‌خاطر داریم. وقتی به كسی و چیزی دلبستگی پیدا می‌‌كنیم، می‌‌پنداریم آن كس و آن چیز همه‌جا و همی‌شه با ماست. به دست آوردن چیزی، شكل گرفتن یك رابطه، حضور یك فرد در زندگی ما، دستاوردهای بزرگی به‌حساب می‌‌آیند. ما در آن رابطه‌ها به آرامش می‌‌رسیم، رشد می‌‌كنیم و جای محكمی‌ در زندگی برای خود دست‌وپا می‌‌كنیم. آرام‌آرام با افراد و اشیاء و رابطه‌ها كنار می‌‌آییم، آنها را بخشی از زندگی خود می‌‌كنیم و زندگی خود را گسترش می‌‌دهیم. دوست داشتن را با آنها تجربه می‌‌كنیم. از زندگی لذت می‌‌بریم و شادی را به تجربه‌های زندگی می‌‌افزاییم؛ اما همی‌شه چنین نیست. در كنار هر به دست آوردنی، از دست دادنی است.

همان‌طور كه چیزهای نو وارد زندگی می‌‌شوند، چیزهایی هم هستند كه كهنه، قدیمی‌ و پیر می‌‌شوند، قهر می‌‌كنند، به مسافرت می‌‌روند، از دست می‌‌روند و بازنمی‌‌گردند. ما گاه و بیگاه فقدان‌هایی را تجربه می‌‌كنیم كه به‌سادگی نمی‌‌توانیم نادیده‌شان بگیریم. فقدان‌های بازگشت‌ناپذیری كه به‌راحتی در امواج شادی‌ها و تجربه‌های خوش زندگی جای نمی‌‌گیرند و مثل یك صخره بزرگ در دریای خوشی‌ها نمایان می‌شوند و قایق زندگی ما را متلاطم و تهدید می‌كنند. چنین رویدادهایی در زندگی، ما را دچار بحران می‌كنند و ما سوگ را تجربه می‌كنیم.

شاید این از بخت یاری ماست كه خداوند در وجود ما فراموشی را پایه‌گذاری كرده است كه در اندوه و غم غرق نشویم. شاید باید چنین باشد كه زندگی ادامه پیدا كند؛ اما همان‌قدر که تجربه‌های به دست آوردن ما را رشد می‌دهند، تجربه‌های فقدان نیز چنین می‌کنند. زندگی دو بال دارد. به دست آوردن و از دست دادن. باید با دو چشم به زندگی و دنیا نگاه كرد. زندگی توالی و از پی هم آمدن به دست آوردن‌ها و از دست دادن‌هاست. اگر از كودكی از دست دادن‌های كوچك را به تجربه‌های زندگی می‌افزودیم و جای آنها را درون شادیها و لذت‌ها و دستاورد‌ها روشن و محكم می‌كردیم، از دست دادن‌های بزرگ چیزهایی كه به آنها تعلق‌خاطر داریم ما را این‌چنین دچار بحران و شوك نمی‌كرد. ما فراموش می‌كنیم یا نمی‌خواهیم باور كنیم كه همه‌چیز و همه‌کس همواره با ما نمی‌ماند و حضور و رابطه‌اش همی‌شگی نیست. این خاصیت آدم‌هاست. تا این باور نباشد حسی مثل اطمی‌نان خاطر و آرامش شكل نمی‌گیرد. مشكل درست از همی‌ن‌جا شروع می‌شود. زندگی با چالش از دست دادن‌ها روبه‌رویمان می‌کند و ما آمادگی روبه‌رو شدن با آنها را نداریم. این مسئله در همه افراد، بزرگ و ناگوار است و برای كودكان ناگوارتر و سخت‌تر. كودكان نه تجربه‌های ما را دارند و نه آن استحكام و قدرت روبه‌رو شدن با این فقدان‌های ناگهانی را. كودكان در این حوادث آسیب می‌بینند و صدمه‌های عمی‌قی را تجربه می‌كنند. ما نه‌تنها باید كنار آمدن با تجربه‌های فقدان را كسب كنیم بلکه لازم است به كودكان‌مان نیز كمك كنیم تا با این تجربه‌های ناگهانی كه مثل ابرهای سیاه، ناگهان آسمان آبی زندگی آنان را فرامی‌گیرد، كنار بیایند.

سوگ به‌راحتی، كودكان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و زندگی آنان را به هم می‌ریزد. واكنش‌های ما ممكن است كار را بهتر كند اما اغلب چنین است كه كار را خراب‌تر می‌كند. سوگ به‌تنهایی عوارضی دارد كه زندگی كودكان را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. ندانم‌کاری ما به‌نوبه خود می‌تواند عوارض سنگین‌تری به همراه داشته باشد و سوگ را بیشتر دامن بزند. ممکن است سوگ روند عادی زندگی كودك را مختل كند. ممكن است سوگ به از دست دادن تمرکز كودك منجر شود. سوگ ممكن است عادت‌های روزانه خوردن و خوابیدن و مدرسه رفتن را تحت تأثیر قرار دهد. هم‌چنین ممكن است سوگ با مشکلات جسمی‌ همراه باشد. از ابعاد عاطفی و رفتاری سوگ نمی‌توان غفلت كرد. از همه مهم‌تر، سوگ ابعاد اجتماعی و فلسفی به همراه دارد. كودكان فقط به از دست دادن افراد و رابطه‌ها و اشیای مورد علاقه‌شان و موضوع‌هایی كه به آنها تعلق‌خاطر دارند فكر نمی‌كنند؛ آنها همچنین به افراد دیگر و رابطه‌های دیگر و اشیای دیگر نیز می‌اندیشند و واكنش سوگ را به جامعه پیرامون و اجتماعی كه در آن زندگی می‌كنند نیز گسترش می‌دهند. آنان همچنین ممكن است درگیر پرسش‌های فلسفی درباره اصل زندگی و مرگ شوند و سؤال‌هایی درباره علت و ماهیت این فقدان‌ها، عدالت خداوند، دنیای بعد از مرگ، زندگی بدون جسم و آخرت داشته باشند.
ما چقدر خود را آماده این امر ناگهانی و ناخوشایند كرده‌ایم؟ ما چگونه می‌توانیم به كودكان خود كمك كنیم تا با این تجربه ناخوشایند كنار بیایند؟ آیا روش‌های لازم را برای آماده‌سازی آنان می‌شناسیم؟ آیا خود را آماده كرده‌ایم؟ همه می‌دانیم در این لحظه‌های ناگهانی خودمان به‌اندازه كافی درگیر مسئله هستیم. ما خودمان نمی‌دانیم با این فقدان‌ها چگونه كنار بیاییم و این كمك به كودكان را پیچیده‌تر می‌كند. واكنش‌های ما و واكنش‌های سوگ در هم می‌آمی‌زند و وضع و حال كودكان را بغرنج‌تر می‌سازند. ما هم مثل كودكان‌مان باید نكات قابل‌تأملی را در این زمی‌نه بیاموزیم و خود را آماده كنیم. لازم است ما بیش‌تر و پیش‌تر از كودكان‌مان این روش‌ها را فرابگیریم و تمرین كنیم تا در روز مبادا بهتر و مهیاتر بتوانیم به آنان كمك كنیم.

این كتاب به ما كمك می‌كند تا به این موضوع بهتر فكر كنیم. این كتاب روش‌هایی به ما می‌آموزد تا در شرایط بهتری با مسئله سوگ روبه‌رو شویم. در این كتاب، تجربه‌های خوبی بیان شده است. قصه‌هایی واقعی از زندگی كه هر یك كمك می‌كنند تا به‌طور عینیتر موضوع فقدان و سوگ را ادراك كنیم. این كتاب روش‌هایی را با ما در میان می‌گذارد كه همه یا بخشی از آنها به كارمان می‌آید. از همه مهم‌تر، این كتاب الهام‌بخش است. ما با خواندن این روش‌ها می‌توانیم به روش‌های خلاقانه‌ای دست پیدا كنیم كه با زندگی و شرایط و فرهنگ‌مان جورتر باشند. درهرحال این كتاب پایان كار و آخرین حرف‌ها در این زمینه نیست، بلكه به ما كمك می‌كند تا با مسئله فقدان مواجهه منطقی تر و بهتری داشته باشیم.

در این كتاب ما درباره سوگ حرف نمی‌زنیم؛ ما بیش از سخن گفتن از اهمی‌ت و عمق سوگ، به ارائه راه‌های پیشگیری و كاهش سوگ و عوارض آن پرداخته‌ایم. از همی‌ن رو انتخاب این كتاب از انبوه كتاب‌های موجود بر پایه چنین باوری شكل گرفته است. ما نمی‌خواهیم از ارزش كتاب‌های موجود بكاهیم و یا اهمیت آنها را نادیده بگیریم، بلكه می‌خواهیم بگوییم خواندن مطالبی درباره سوگ و دانستن ماهیت و علت و فرایند آن تنها هنگامی‌ مفید است كه راه كاهش عوارض آن، مهارت غلبه بر آن و شیوه كنار آمدن با آن را به ما بیاموزد. در همی‌ن‌جا می‌خواهیم بر این نكته اصرار كنیم كه این كتاب، كتابی نیست كه اگر نیم روز برای آن وقت بگذاریم و بخوانیم، تصور كنیم مشكل را فهمیده‌ایم و آن را حل كرده‌ایم. درواقع خواندن این كتاب شاید بیش از نیم روز وقت نگیرد اما آنچه مهم است صبوری كردن و تاب آوردن و مرحله‌به‌مرحله جلو رفتن است. این كتاب در جای خود در چارچوب مجموعه اقدامات آموزشی و درمانی قرار می‌گیرد. ازاین‌رو برای اجرای درست و بهنگام آن، همه افرادی كه می‌خواهند در این زمینه كار كنند، اعم از والدین، مربیان، مراقبان و متخصصان حوزه‌های بالینی كودك و نوجوان لازم است آموزش‌های ضروری را ببینند و در دوره‌های كارآموزی، كارورزی و كارگاه‌های آموزشی و درمانی شركت كنند.

با همه این‌ها لازم است متذكر شویم كه این كتاب باوجود برخورداری از پایه‌های علمی‌ لازم برای فهم سوگ، با خویشتن‌داری از بازگویی آنان، به زبانی ساده و روان همه حرف‌هایش را زده است، بی آنکه ما را درگیر نظریه‌ها و مفاهیم پیچیده كند. کتاب طوری حرف می‌زند كه گویی از زبان ما سخن می‌گوید و درعین‌حال از یاد نبرده است كه بر بنیان استواری تكیه كند و از همی‌ن رو تجارب بالینی را با تجربه‌های روزمره درهم‌آمی‌خته است و اقدامات بالینی را در چارچوب تجارب عینی ادغام كرده است؛ بنابراین مخاطب با آسودگی خاطر می‌تواند مطمئن باشد كه این كتاب هم‌زمان به زندگی پیوند خورده است و پایه و اساس علمی‌ محكمی‌ دارد. تنها كاری كه مخاطب باید بكند این است كه صبوری كند و به گفته‌های آن عمل كند. خواندن و عمل نكردن، شتاب‌زدگی و عبور سریع از مطالب نه ذهن را قانع و غنی می‌كند و نه در عمل به كار می‌آید. به‌درستی در این زمینه گفته‌اند كه دو صد گفته چون نیم كردار نیست.

نکته قابل‌توجه دیگر این است که ما تغییراتی جزئی در ساختار کتاب اعمال کردیم چنان‌که آن را به سه بخش کتاب والدین، کتاب کودک و بخش بحث‌های ویژه و سخن پایانی تقسیم کردیم درحالیکه ساختار اصلی کتاب تنها دارای دو بخش کتاب والدین و کتاب کودک بود. اولین بخش کتاب برای بزرگ‌سالان است و روند سوگ و تمام چیزهایی که در این روند انتظار می‌رود، در آن توضیح داده شده است. بخش دوم شامل فعالیت‌هایی است که می‌توانید با یک کودک سوگوار انجام دهید. استفاده از هنر درمانی به‌عنوان یک رویکرد، کودک را در خلال فعالیت‌ها برای رویارویی با مسائل هدایت می‌کند. فعالیت‌های متفاوت باعث می‌شوند تا کودک احساس‌های دشوار خود را بروز دهد، حقایق را از باورهای نادرست تمیز دهد و قطعیت مرگ را درک کند. این شیوه درمانی مستقیم و غیر تهدیدکننده به کودک کمک خواهد کرد تا بیاموزد و رشد و پیشرفت کند؛ اما افزوده شدن بخش سوم به کتاب بدان جهت انجام شد که خواننده از مراجعه به سایر منابع برای کسب اطلاعات بیشتری که به درک بهتر مفاهیم کتاب و موضوع سوگ در کودکان کمک می‌کنند، بی نیاز شود. عدم مطالعه این بخش آسیبی به روند کار کتاب وارد نمی‌کند اما مطالعه آنها به غنای دانش و اطلاعات خوانندگان کمک می‌کند. در همین راستا جهت آشناسازی ذهن خواننده ایرانی با برخی فعالیت‌ها تغییراتی در آنها پدید آوردیم؛ این فعالیت‌ها عبارت‌اند از فعالیت شماره 7، 11، 16، 22، 30 و 36 که تغییراتی جزئی در آنها حاصل شد.»
 
 کتاب «چگونه کودکان با مرگ عزیزان کنار می‌‌آیند» با عنوان فرعی فعالیت‌هایی برای کمک به کودکان در جهت سازگاری با سوگ و فقدان نوشته اریکا لیوئینبرگ، الن گلدرینگ به ترجمه الهام توکلی، ترانه خداویردی، مریم صفت کار حقی، حمیده سادات خادمی در 176 صفحه به بهای 37 هزار تومان از سوی نشر ارجمند‌ منتشر شده است.


 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها