آلابولا: دیدن، در هم آشفته دیدن چنانچه با چشمی خواب آلود (لغت نامه دهخدا)
با خواندن اولین خطوط داستان ناخودآگاه لبخندی بر لبانت مینشیند؛ این شروعی است که از همان ابتدا نویسنده آدرس و نشانی را به خواننده میدهد...این که با چه ژانری روبهرو است. داستان حال و هوا و اتمسفری طنزآلود و مملو از شوخیهای کلامی دارد.
«ما اتفاقی سه نفر بودیم: یونس، فتحی، ماشال. و از پاییز 58 با هم رفیق بودیم .در خیالمان «آرزو داشتم برم،تا به دریا برسم» اما ورق برگشت و فهمیدم که «سرنوشتم همینه، من اسیر زمینم» لابد اگر منتظر بمانیم، چند سال دیگر هم هر کدام یواشکی پشت یک سررسید یا روی بخار آینه حمام مینویسیم «هیچی باقی نیست ازم...»(ص7)
داستان درباره سه دوست جوان است؛ که در بحبوحه انقلاب و تغییرات آن به زندان میروند و در سالهای ابتدایی انقلاب آزاد میشوند و همچون اعضای یک خانواده در شادی و غم یکدیگر شریک میشوند.
داستان آغاز، میانه و پایان نسبتا بازی دارد.اما در میان روایت کلی، داستانکها و خورده داستانهای زیادی وجود دارد.داستانکها همچون دانههای تسبیح به ریسمان داستان کلی وابستهاند. راویِ اول شخص، همان شخصیت اصلی داستان است که چون قهرمان داستانهای مدرن منفعل است و در واقع کار خاصی در جهت برهم زدن نظم موجود انجام نمیدهد ...
یونس(شخصیت محوری) در واقع یک عشق فیلم هم هست. از این رو هرکدام از بخشهای داستان به نام یکی از فیلمهای مهم تاریخ سینما است.به طور مثال بخش اول، فیلمِ «ما فرشته نیستیم» مایکل کورتیز1955)و یا بخش دوم «ملکه آفریقایی» جان هیوستون(1951)... و این گونه در داستانکهای مختلف گاهی ماجراها به شخصیتهای فیلم گره میخورد و نامی از آنها آورده میشود.
مهمترین نکته درباره این داستان پرداختن با نگاهی تازه به مقوله جنگ است و نویسنده در واقع با شیوهای هوشمندانه روایتی از جنگ را داخل اثر گنجانده است که با نگاههای موجود در ادبیات جنگ و یا دفاع مقدس متفاوت است و نه تنها خواننده را با شیوههای رایج و همیشگی دلزده و خسته نمیکند بلکه توجه را معطوف آن میکند.
تراژدیِ جنگ و مرگِ آمیخته با زبان طنز در دل این داستان را؛ اگر چه شاید به گروتسک (خنده در پس اشمئزاز) تعبیر کردن، اندکی غلو امیز باشد؛ اما تلخی آمیخته با طنزش را نمیتوان نادیده گرفت. گویی طنز داستان چون نیشتری بر بدنه تلخ روایتهای جنگ میزند و زهر آزار دهنده آن را برای خواننده میگیرد.
«بقیه آن شب به این گذشت که چند نارنجک دیگر پرت کنم و هی بلند شوم تاریکی را به رگبار ببندم و به خودم بگویم من هم بلدم بجنگم، منهم بلدم وقتی کسی را میبینم که آمده نفلهام کند غیظم بگیرد. دو دستم روی ماشه نلرزد. هی از خودم نپرسم امشب اگر گذشت و شب و روز دیگری شد و باز هم این وضع شد آن وقت چه؟» (ص10)
بعد از اینکه یونس از جنگ خسته و مریض باز میگردد. اتفاقات دیگری از واقعیتهای تلخ تاریخ معاصر ایران را در قالب داستانکهای دیگر برای خواننده باز تعریف میکند. مثل اتفاقاتی که برای حجاج ایرانی در سال 66 در کشور عربستان افتاد.
«آقای عربستان زده بود به کاروانِ حجاج ایرانی. اشک آور زده بود و جماعت را به رگبار بسته بود.عدهای هم زیر دست و پا از دست رفته بودند.تلفن زدیم به برادر ماشال که خبری بگیریم.خبری نبود نداشتند.ناچار نشستیم پای تلویزیون و بعد رادیو امریکا و رادیو بی بی سی و کویت و اسراییل را گرفتیم و هی اخبار گوش دادیم»(185ص)
آلابولا مثل داستان زندگی همه ما از جایی آغاز میشود. و همچنان که به پایان میرود پر از داستانکهای کوچک است. داستان عشق، غم، موفقیتها، شکستها و...
داستانکهایی که در آنها آدمها عاشق میشوند، غم را میزیند و لبخند میزنند.روزمرگیهای بی معنی که به فلسفه زندگی و همه تلاشهای ما پوزخند میزند.داستان با سالهای جوانی شخصیتهای آن شروع و تا میانسالی آنها ادامه و پایان مییابد. بی این که هیچ دل شادی یا اتفاق شگفتی روی دهد و این همان زندگی است که در آن تلاش کردیم، رسیدیم یا نرسیدیم چه اهمیتی دارد؟
در پشت جلد کتاب آمده است:
آلابولا از سال 58 آغاز میشود. داستان سه دوست که سوداهای سیاسی در سر داشتهاند و البته جهان جور دیگری رقم خورده. قهرمان اصلی رمان، که زندان هم بوده، بعد از آزادی با دو دوست دیگرش همراه میشود و در سمنان یک معدن گچ میخرند. میخواهند گچ از دل زمین بیرون بیاورند و به پول نزدیک کنند. اما آغاز جنگ آغاز اتفاقات جدید است. این مرد جوان بسیار ماجراجو از سربازی معاف شده بوده اما تصمیم میگیرد برود جنگ... رمان زکریا قائمی پرسرعت و به شدت روایی است. او تبحر خاصی در دیالوگ نویسی دارد و از توصیف و مکث دور است. فضای سیاسی و اجتماعیای که در اثر ساخته میشود با امروز پیوندهای عمیق دارد و رازهای زیادی آشکار میکند. آدمهای گوناگونی که بر اثر تغییر فضا عوض یا مرموز شدهاند، رخ مینمایند و قهرمان رمان که یک عشق فیلم است میخواهد تا ته خط برود.
آلابولا در 252صفحه و با قیمت 50000تومان وارد بازار کتاب شده است.
نظر شما