کتاب «انسان سازمانی مبتنی بر علمالنفس فلسفی» نقد شد
اگر ملاصدرا مدیر بود، چگونه سازمانی را مدیریت میکرد؟
ابوالفضل گائینی گفت: بسیاری از مفاهیم امروزی علم مدیریت، مفاهیم انتزاعی است و صبغه فلسفی دارد. با توجه به تعریفی که ملاصدرا از انسان و هستی دارد این سوال مطرح میشود که او چگونه بر سازمانی مدیریت میکرد؟
هدف این تحقیق بررسی، تبیین و ارائه الگویی از انسانشناسی تئوری سازمان با تاکید بر آراء علمالنفس حکمت متعالیه است. با قبول این فرض که سقف سازمان بر ستون انسانشناسی بنا نهاده شده است؛ انسانشناسی فلسفی یکی از مبانی مهم در تاثیرگذاری بر دانش سازمان و مدیریت تلقی میشود.
گائینی با اشاره به اینکه این پژوهش همواره در دوران تحصیل یکی از دغدغههایش بوده که بین فلسفه و دانش مدیریت ارتباط برقرار کند، سخنانش را آغاز کرد و گفت: فلسفه به مفاهیم انتزاعی میپردازد و از رشته تجربی جداست اما دانش مدیریت و سازمان بر کاربرد تاکید دارد و از حوزه بشر و اجتماع سخن میگوید. باید به این مساله اشاره کنیم که این دو رشته چگونه میتوانند با هم تعامل داشته باشند؟
وی افزود: در تالیف این اثر مفروضم این بوده که سقف مدیریت بر ستون انسانشناسی بنا شده است. در واقع تعریف انسان محدودکننده به تئوریهای سازمان و مدیریت بوده است و مطالعات و نظریهها این را نشان میدهد. از تحولات فلسفی در هستیشناسی، روششناسی و بدیهیات فلسفی گوناگونی از فلسفه انتقادی نتوانستند بر نظریههای مدیریت تاثیرگذار باشند.
گائینی با طرح این پرسش که آیا فلسفه اسلامی میتواند بدیلی بر فلسفه باشد؟ سخنانش را ادامه داد و گفت: فلسفه اسلامی به معنای عام و به معنای خاص یک موضوع فردی بوده و سازمان یک موضوع جمعی است. چگونه میتوان ربطی بین گزارههای فلسفی با موضوعی که در آن زمان مطرح نبوده را بتوان به هم ربط داد. گزارههای فلسفی که ملاصدرا و بوعلی سینا به آن پرداخته دلالت مستقیمی بر مساله سازمان نداشته است.
وی بیان کرد: دلالتهای فلسفی اگر بخواهد بر مسایل سازمانی تطبیق داده شود باید لوازم عقلی صحبتهای بزرگان را در حال حاضر جویا شویم و تطبیق آنها را با سازمان بدانیم. اگر ملاصدرا مدیر بود چگونه بر سازمانی مدیریت میکرد؟ این فیلسوف با توجه به تعریفی که از انسان و هستی دارد چگونه این کار را انجام میداد؟ بسیاری از مفاهیمی که امروز در علم مدیریت به کار برده میشود مفاهیم انتزاعی است و صبغه فلسفی دارد.
این پژوهشگر فلسفه ادامه داد: نظریههای علمی به یک کفایت علمی رسیدند و به سقف نظریهپردازی دست یافتند. مفاهیم فلسفه میتواند دنیای دیگری را بازگشایی کند و در رویارویی نظریهپردازان قرار دهد. در علم فلسفه و دانش هم همینگونه است. انسانشناسی به لحاظ فلسفی جایگاه خود را دارد و به دسته انسان عامل و ساختارمند تقسیم میشود. انسان ساختارمند تحت تأثیر جبر و ساختارهای سازمانی است و انسان عامل تحت تأثیر آگاهی خود است.
گائینی با طرح پرسشهایی در این کتاب ادامه داد: آیا انسان مراتب نفس دارد؟ انسان چگونه موجودی است؟ وجودسازی سازمان از نگاه ملاصدرا به چه شکل است؟ آیا وجود و هستی بر او اطلاق میگیرد؟ جایگاه عامل انسانی از نظر ملاصدرا کدام است؟ نسبت سازمان با عامل انسان چگونه است؟ نسبت عامل انسانی یا جبرگرایی ملاصدرا به چه شکل است؟ آیا ملاصدرا انسان را یک موجود ساختارمند به وجود آورده یا در فضای سازمانی تعریف کرده است؟
وی در پاسخ به این پرسشها گفت: ملاصدرا باور به وجود نفس در بدن انسان دارد و میگوید من متوجه نزاعهای امروزی هستم. ملاصدرا قائل به اینکه انسان وجود و روح دارد در تبیینهای سازمان است. بوعلی سینا نیز قائل به این بود که نفس موجودی است که مجزاست و این نفس به بدن او اطلاق میشود و همین بدن بالقوه نفس است و یا بالفعل بدن است. به دلیل نفس است که حیات را به بدن پمپاژ میکند و بدن در حکم وجود نازل نفس است.
این پژوهشگر فلسفه در ادامه افزود: ملاصدرا میگوید نفس، سایه وجود خداوند است. وجودشناسی سازمان از نگاه ملاصدرا به این شکل است که سازمان را یک امر مجعول میداند. گرچه انسان جایگاه اعتباری دارد و در این جایگاه مشغول فعالیت است. هم عاقل است و قدرت تعقل دارد و هم جنبههایی که خداوند به او امر کرده است.
طرفداری منتقد نشست به بیان دیدگاههایش درباره کتاب پرداخت و گفت: دانشگاهیان بیشتر به سمت ترجمه کتاب میروند و کمتر کسی است که کار نو و جدیدی تالیف میکند. کتاب از نظر ادبی ویراستاری دقیقی ندارد و ناشر باید این کار را انجام میداد و با گذاشتن علامتگذاری خواندن کتاب آسانتر بود. این کتاب منبع درسی فلسفه و مدیریت اسلامی است و درس تبیین فلسفه و تئوریهای سازمان و مدیریت را در برمیگیرد.
وی افزود: اگر این کتاب منبع درسی است باید ویژگیهایی را دارا بود. شاید براساس تعداد جلسات کلاسها تنظیم میشد بهتر بود و همچنین خلاصه و نتیجهگیری در پایان کتاب به دانشجویان بیشتر کمک میکرد. اگر در پایان کتاب آثاری را برای مطالعه میآورد کتاب از نظر درسی جایگاه بهتری داشت. همواره نمایهها، چالشهایی را برای دانشجویان بهوجود میآورد و کتاب درسی را کارآمدتر میکند.
طرفداری ادامه داد: عنوان این کتاب طولانی است و بیشتر برپایه علم تأکید دارد. در این کتاب بهتر بود بعضی از واژهها در پاورقی میآمد. از نظر محتوا اگر هدف کتاب دقیقتر تبیین میشد بهتر بود که آیا منظور مدیریت فلسفه اسلامی است که اگر با هم ترکیب نمیشد کار منقحتر بود. ما به دنبال تأسیس پارادایم جدید هستیم و اگر به دنبال این مساله هستیم که مبانی مدیریت اسلامی را تبیین کنیم شاید همه با ما همراه نباشند و باید نظریههای این مسأله را بیشتر واکاوی کنیم.
وی افزود: دو رویکرد مهم در این کتاب با هم ترکیب شده است. گفته میشود اصول و مبانی از دین و فلسفه اسلامی دریافت میشود اما نظریهپردازی و کاربرد به عهده علم و تجربه است. اگر میخواهیم بگوییم تمام انسانشناسی فلسفی ملاصدرا در علمالنفس خلاصه شده نیاز به بحث جدیتری دارد. باید بگوییم از دیدگاه ملاصدرا علمالنفس اکتفا به چه چیزی دارد. انسانشناسی فلسفی ملاصدرا چیزی بیش از علمالنفس است و از عناصری که بهعنوان مبنای فلسفی است عنصر انسانشناسی هم وجود دارد.
این منتقد ادامه داد: نویسنده کتاب بر یک عامل تأثیرگذاری دست گذاشته است اما آنجا که باید از آن عامل کاری برداشته شود و میوههایش چیده شود کم کار شده است. علمالنفس ملاصدرا بار زیادی دارد و امواج بزرگی را ایجاد کرده است که میتوان بهرهبرداری بسیاری از آن کرد اما معمولا با این امواج زاهدانه رفتار کردهایم و میوههای این فیلسوف بزرگ را نچیدهایم.
وی افزود: اگر مبانی را در حوزه مدیریت تغییر دهیم، تغییر پارادایمی رخ میدهد. موضع معرفتشناسی مولف باید یکسان باشد. مولف در صفحه 19 کتاب به این مساله اشاره کرده که در زمان ملاصدرا سازمان به این معنا مطرح نبوده و در صفحه پیش از آن میگوید بحث سازمان مطرح بوده است که این دو مساله با همدیگر ناسازگار است. بنابراین اگر به معنای پیچیده امروزی مطرح نباشد باید بدانیم سیستم حکومت و حاکمیت در دیدگاه ملاصدرا چگونه تبیین شده است.
نظر شما