لولئین خانههای دوره قاجار در تهران مانند مستراحهای عمومی امروز وضعیت هولناکی از نظر بهداشت داشتند. منابع تاریخی نوشتهاند که یکی از قوانین مهم سیدضیاء پس از کودتا ممنوع کردن قضای حاجت و دفع بول و غایط در معابر بود.
مساله تنگی چشم در پایتخت
تنگی چشم از قدیم در برخی فرهنگها مولفهای در زیبایی بوده است. البته در تهران هم این دو به هم ارتباط زیادی دارند. در «هنگامهای» که چشم تنگ میشود، ضرورت رفتن به «چشم پزشکی» پیش میآید. شاید چشم پزشکی را یکی از رشتههای طبابت بدانید که درست است، اما به هیچ عنوان منظور این نوشتار از چشم پزشکی آن معنای مدنظر شما نیست. راقم این سطور روزها و ساعتهای بسیاری در خیابانهای تهران «تنگش» آمده و احتیاج به چشم پزشکی پیدا کرده است و اتفاقا پس از رفتن به چشم پزشکی هم با خیال راحت فریاد زده که «راحت شدم و چشمهایم باز شد.» تنگی چشم، معنای حسادت را هم میدهد و اتفاقا در زمان تنگ شدن چشم واقعا هم باید به دیگرانی که چشمشان تنگ نشده حسودی کرد.
تهرانیهای بسیاری روزانه چشم تنگ میشوند و مقصر این جریان مسئولان شهری هستند. چرا که یک معضل بزرگ تهران کمبود سرویسهای بهداشتی است و به این کمبود خود مسئولان شهری نیز واقفند. احداث آنها نیز نیازمند یادگیری روشهای مختلف علمی و سیاسی است. مثلا در سال ۱۳۹۱ یکی از مسئولان سازمان زیباسازی شهرداری تهران از احداث سرویسهای بهداشتی و یک نکته رویایی را گفت. او گفت که در افق انتظار ما این برنامه وجود دارد که روزی هر شهروندی تهران با طی کردن فقط ۵۰۰ متر در هر یک از چهار جهت به یک سرویس بهداشتی عمومی برسد.
پایتخت ۱۲ میلیونی ایران با کمبود سرویسهای بهداشتی مواجه است و شاید بتوان گفت که هنوز ضرورت آن حس نشده و ما در این زمینه هم از دنیا عقبیم. اهمیت فراهم کردن امکاناتی برای تنگ نشدن چشم را سازمان ملل متحد با اعلام ۱۹ نوامبر (۲۸ آبان) به عنوان روز جهانی توالت (World Toilet Day) به همگان گوشزد کرد. از سال ۲۰۰۱ میلادی، سازمان بین المللی توالت (World Toilet Organization) تاسیس شد تا توسعه سرویس بهداشتی مدرن را در سراسر جهان در دستور کار قرار دهد.
کمبود توالت مسئولان شهری تهران را به برنامههای ضربتی واداشت، اما با تمام این اوصاف هنوز هم ۷۵ درصد سرویسهای بهداشتی عمومی متعلق به پارکها هستند که وضعیت خوبی ندارند. احداث سرویسهای مکانیزه نیز از سال ۱۳۸۳ در دستور کار قرار گرفت و ایدههایی چون استفاده از سرویسهای مساجد نیز مطرح شد. این در صورتی است که در سطح جهان نخستین سرویسهای بهداشتی از سال ۱۸۵۰ احداث شدند. لندن عنوان نخستین شهر دارای سرویسهای بهداشتی عمومی را متعلق به خود کرده است. در همین سال ۱۸۵۰ یعنی ۱۲۲۹ شمسی شهرداری لندن با توجه به افزایش جمعیت این شهر دستور احداث سرویسهای بهداشتی عمومی را صادر کرد.
از یک نظر شاید بتوان گفت که در تاریخ ایران، سرویسهای بهداشتی عمومی قدمتی دیرینهتر دارند. عبید زاکانی در «رساله تعریفات» خود از مسجد به عنوان «سرویسهای بهداشتی مسافران» یاد کرده است. عبید متعلق به اواخر قرن هفتم است و این دیدگاه انتقادی او نشان میدهد که مردم از مساجد بیشتر به عنوان سرویسهای بهداشتی استفاده میکردند و البته شاید مسئولان شهری تهران در طرح خود مبنی بر عمومی کردن سرویسهای بهداشتی مساجد به رساله تعریفات عبید رجوع کرده باشند.
کمبود توالت عمومی و وضعیت هولناک سرویسهای بهداشتی فعلی در تهران و سایر مناطق کشور، در این سالها شهرت جهانی هم پیدا کرده است. در خبرها بارها خواندهایم که گردشگرانی که برای دیدن مناطق تاریخی و میراث فرهنگی ایران به کشور ما میآیند، همراه خود قرصهایی دارند که قضای حاجت آنها را به تاخیر میاندازد و این هیچ دلیلی ندارد بجز شهرت ایران به نداشتن سرویسهای بهداشتی مناسب. حتی ممکن است این وضعیت ایران را از مقدار اندک درآمد از طریق گردشگری هم محروم کند و شهرداریها بویژه شهرهایی که از میراث فرهنگی غنی برخوردارند و سالانه میزبان توریستهای زیادی هستند باید هرچه زودتر فکری به حال این «مساله» و معضل بزرگ بکنند. در مواردی حتی مشاهده شده که در حوالی برخی از میراث (از جمله میراث تاریخی استان سیستان و بلوچستان) حتی یک سرویس بهداشتی هم وجود ندارد.
معضل تاریخی تهران
شاید گمان کنید که این کمبود سرویسهای بهداشتی به دلیل زیاد شدن جمعیت تهران باشد. خیر درست نیست. تهران در تاریخ خود با این معضل دست و پنجه نرم کرده است. نسل جدید توالتهای عمومی در تهران مشهور به سرویسهای بهداشتی «نسل نو» (عجب طنز غنیای در این عنوان نهفته است) پس از ماهها بحث و جدل میان مسئولان شهری با افتتاح نخستین سرویس بهداشتی مکانیزه در تیرماه ۱۳۸۴ در میدان ونک تهران افتتاح شد و پس از آن ۹ نقطه دیگر شهر هم افتخار داشتن سرویسهای نسل نو را پیدا کردند. اکنون نه تنها از مکانیزه بودن این سرویسها چیزی نمانده بلکه حتی دستی بودن آنها نیز محل اشکال است و ضمن اینکه این معضل بزرگ هنوز نیز حل نشده است اما تهران در زمینه تاریخ تحولات مستراح چه دورانی را طی کرد تا به امروز رسید؟ سری به تاریخ بزنیم.
مستراحهای مرغوب تهران به روایت کتابها
سرویسهای بهداشتی تهران قدیم یا لولئین خانهها (لولئین آفتابه مانندی سفالی بود و همین دلیل مستراحها را نیز لولئین خانه میگفتند) ابتدا مستراحهای مساجد و بعد مستراحهای حمامها بودند و البته درآمد بسیاری هم نصیب برخی از اشخاص میکردند. نخستین شخص متمتع از لولئین خانه متولی آن بود و سپس لولئین دار که آن را اجاره کرده بود و در ادامه شاگرد لولئین دار که آن را از اجاره دار به صورت مقاطعه کنترات میکرد و یا مزد میگرفت و دیگر کودبخر و کود کِش و رعیت و باغدار و محصول فروش و در آخر هم شغل مهمی به اسم کناسی. کناس همان خلا پاککن است. به قول زندهیاد جعفر شهری از لولئین خانههای مرغوب تهران قدیم، اول لولئن خانه مسجدشاه بود که زمینی معادل هزار و چند صد متر مساحت را دربر گرفته، چهل دهانه مستراح در آن بنا شده بود که با سرقفلیای معادل سی چهل هزار تومان و روزانه ده دوازده تومان عایدات خرید و فروش میشد و بعد از آن لولئین خانه مسجد جامع که دوازده مستراح و روزی چهار تومان اجاره داشت و...
اما لولئین خانههای آن روز تهران مانند مستراحهای عمومی امروز وضعیت هولناکی از نظر بهداشت داشتند. نشیمنهای مستراحها دهانههای وسیعی بودند که بر بالای انبار آنها قرار گرفته بود. انبارها نیز زیرزمینهای عمیق متصل به هم بود که در بالایشان نشیمنها تعبیه شده و حفاظ آن برای جلوگیری از سقوط، تکه چوبهایی بودند که بر درازای دهانهها قرار داده شده و در بدترین منظره ممکن با بویی تند و عفن و همراه با انواع نجاسات و جانوران غوطه ور در آن بودند. زمین در و دیوار مستراحها نیز کمتر از انبار و سطح لولئین خانهها آلوده نبود.
چرا که بیشتر مراجعان قادر به پرداخت یک شاهی پول لولئین داری نبودند و بودن آفتابه به مستراح میرفتند و پس از تمام شدن کارشان نیز چارهای نداشتند جز اینکه خود را با انگشت پاک کرده و به دیوارها بمالند. کودکان و اطفال نیز از ترس سقوط در چاه یا انبار لولئین خانهها در گوشه و کنار آن قضای حاجت میکردند. جالب اینجا بود که برخی از افراد برای ثواب کار، مقداری سنگ و کلوخ نزدیک لولئین خانهها میآورند چرا که در برخی دستورات فقهی طهارت توصیه شده که در زمان نبودن آب، سنگ و کلوخ از وسایل تطهیر است.
خلای رییس
زندهیاد جعفر شهری در کتاب «تهران قدیم» درباره تنها مستراح عمومی تهران (پس از لولئین خانههای مساجد و حمامها) در دوران قاجاریه روایت میکند که خلای رییس تنها مستراح عمومی شهر بود و سبب احداث آن را گفتهاند که یکی از داروغههای شهر که جوان خوش بر و رویی بوده به دلایلی مورد غضب قرار گرفته و اخراج میشود. زن ثروتمندی به او علاقه بسته و نگهداریاش میکند اما جوان پس از مدتی سر به بدخلقی گذاشته و از بیکاری شکایت میکند و هرچه زن به گوشش میخواند که ثروتش کافی است و نیازی به کار جوان نیست به خرجش نمیرود.
در نهایت زن سرمایهای در اختیار او میگذارد و جوان با آن پول لولئین خانهای ساخته و چند دستگاه مبال احداث میکند و مشغول به لولئین داری میشود. زن باورش نمیشود که فردی که در آسودهترین و محترمترین حالت زندگی بوده دست به آن شغل نابهنجار بزند و در نهایت موضوع را با جوان در میان بگذارد. جوان میگوید زمانی که داروغه بوده صولت و اهن و تلپی داشته و حکمش را همه میخواندند، اما پس از اخراج این برایش حسرت شده و بهترین شغلش برای او همین لولئین داری است چرا که مردمان در هنگام «تنگی چشم» و احتیاج به قضای حاجت، هر حرفی را بدون چون و چرا گوش میکنند.
سرپا قضای حاجت کردن ممنوع
داستان مستراحهای عمومی پایتخت در تاریخ معاصر محدود به لولئین خانههای قاجاری نمیشود. هرچند که در آن دوران سرپا ادرار کردن، منکر بزرگی بود، اما گویا رواج بسیار داشت. این مساله را میتوان از کودتای اسفند ۱۲۹۹ به سردستگی سیدضیاالدین طباطبایی دریافت. درباره او و کابینه سه ماههاش بسیار نوشتهاند و جالب آنکه یک قسمت از این دوره تاریخی و همچنین برنامههای سیدضیا به مستراحها ارتباط پیدا میکند.
سیدضیا پس از به ثمر رساندن کودتا قوانین مختلفی را وضع کرد که برخی از آنها ریزترین و بدیهیترین مسائل فرهنگی، اجتماعی و شهروندی بودند که به یقین کسی آنها را رعایت نمیکرد. مثلا الزام به تمیزی دکانها، ممنوع شدن مصرف علنی تریاک، ممنوعیت عربده کشی و آوازه خوانی در خیابانها، ممنوعیت خرس رقصانی و لوطی عنتری، حتی ممنوعیت ورود حمامی و کارگران حمام با لباس نیمه به داخل خیابان و... از جمله قوانین سیدضیا بود. این قوانین نشان از وضعیت اجتماعی آن دوره هم بود.
اما یکی دیگر از قوانین مهم سیدضیا ممنوع کردن قضای حاجت و دفع بول و غایط در معابر بود و دیگری اجبار به پوشاندن نشیمن مستراحها با مبال فرنگی. یعنی روی آن دریچههای هولناک مبال فرنگی قرار میگرفت که لگنهای مستراحی بود از جنش آهن با دهانهای فراخ و انتهایی تنگ که در زیر مخرج آن دریچهای قرار گرفته بود که با ریختن فضولات باز و بسته میشد. خاصیت این مستراح این بود که خطر سقوط افراد را از بین برده و کثافات نیز پس از شستن از منظر دور میشد. این مستراح که اسم فرنگی به خود گرفته در اصل نوع اولیه توالتهای ایرانی امروز است.
تخطی کردن از ممنوعیت قضای حاجت در کنار معابر جریمههای سنگینی دربر داشت، اما گویا در آن دوران کسبه محلی برای رفع حاجت نداشتند. به همین دلیل آنها هر یک استکان یا جام کوچکی مخصوص این کار داشته و کنار کوچه ادرار کرده و خود را با آن تطهیر میکردند. جعفر شهری روایتهای جذابی را در این باره آورده است که یکی از آنها را باهم میخوانیم: غلامحسین خان توتونی یکی از کسبه معروف و معتبر بازار بود که روزی هنگام ادرار کنار کوچه با استکان دستش که برای استبرا برده بود، گرفتار آژان شده جلب به کمسیری میشود. صاحب منصب کشیک که خود هم قاضی، هم مجری و هم تحویلدار بود برایش پنج تومان و دو قران قبض جریمه صادر میکند. غلامحسین خان ابتدا متوسل به شخصیت خود و سرشناسی در کمیسری شده و طفره میرود اما چون چاره را ناچار میبیند، پنج تومان و دو قران یک طرف میز و همین مبلغ را طرف دیگر گذاشته و قبض دیگری نیز مطالبه میکند. صاحب منصب وقتی وجه دوم را مشاهده میکند و برایش جویای سبب میشود، جواب میشنود که در حین عمل بادی هم از مخلص صادر شد که مامور شما زیرسبیلی رد کرده و آن را به عرض نرسانیده، خواستم که چیزی از شما نزد ما نمانده باشد!
موضوع جنبه اهانت پیدا میکند و صاحب منصب با عصبانیت و برای تنبیه هرچه بیشتر و نقره داغ کردن او قبض دوم را هم مهر میکند، اما کار به اینجا خاتمه نیافته و وقتی غلامحسین خان قبضها را در جیب میگذارد میگوید که اکنون که مسلم شد باد نیز موجب جریمه میشود میخواهم یک قبض دیگر هم برای حرفی که میزنم صادر کنی و از قول من به آن پفیوزی که حکم [ادرار نکردن] کرده بگویی که باید اول مبالش را میساختی، دوم حکمش را میکردی.
نظر شما