ارسطو در سال 384 پيش از ميلاد در شهر استاگيرا مقدونيه كه در 300 كيلومتري شمال آتن قرار دارد به دنيا آمد. پدر او دوست و پزشك پادشاه مقدونيه جد اسكندر مقدوني بود._
پس از آن به آتن رفت و مدرسه خود را به نام« لوكيون» بنا كرد. بر خلاف آكادمي افلاطون كه در آن تاكيد بيشتر بر رياضيات و سياست و فلسفه نظري بود در لوكيون به پزوهش هايي در مورد زيست شناسي روان شناسي اخلاق هنر و شعر نيز پرداخته مي شد. گفته مي شود در اين زمان وي از حمايتهاي همه جانبه و فراوان اسكندر برخوردار بوده است، به طوريكه با كمكهاي او موفق به تاسيس اولين باغ وحش تاريخ مي شود.
پس از مرگ اسكندر در سال 323 پ م ، آتني ها عليه حكومت مقدوني شورش كردند. ارسطو نيز از اثرات اين شورش در امان نماند. در اين زمان يكي از روحانيون آتن عليه ارسطو شكايت كرد كه او منكر تاثير صدقه و قرباني است . ارسطو بدين ترتيب مجبور به فرار از آتن و مخفي شدن شد تا مانع جنايت دوم آتنيان برضد فلسفه شود. يك سال بعد از اين واقعه او در سن 63 سالگي درگذشت.
اكثر آثار به جا مانده از ارسطو كتب مدوني كه خود او تهيه كرده باشند نيستند. بلكه بيشتر شبيه به جزوات درسي اند كه شاگردان او تهيه كرده اند . سبك نوشتن او بر خلاف افلاطون فاقد آراستگي هاي ادبي است. آثار ارسطو تمام علوم يونان باستان به غير از رياضيات را شامل مي شود. بعضي از شاخه هاي علوم كه ارسطو به آنها پرداخت تقريبا اولين بار بود كه در تاريخ بشر كسي به شكلي جدي و مدون به آنها مي پرداخت.
با دقت در تمام فعاليتهاي ارسطو اشتياق عجيب او به مشاهده دنيا و تفسير آن مشاهدات آشكار مي شود. ارسطو بر خلاف استادش تلاشي در به پرواز درآوردن پرنده ذهن نمي كند و ترجيح مي دهد با نوعي واقع گرايي خوب ببيند و سپس مشاهداتش را با وضع قوانين دقيقي مورد بررسي قرار دهد.
او با جرات تمام اين گونه مشاهده كردن و تفسير مشاهدات بر اساس قوانين مشخص را به تمام شاخه هاي علم تعميم مي دهد. از اين روست كه هنگام مطالعه ارسطو با نجوم ارسطو- زيست شناسي ارسطو - روانشناسي ارسطو - سياست ارسطو و..... مواجه مي شويم. او همراه با بررسي اين علوم به تقسيم بندي و شاخه بندي علوم نيز مي پردازد.
گرچه تا امروز اكثر نظريات ارسطو در علوم طبيعي مانند مركزيت كره زمين , تفاوتهاي فيزيولوژيك زن و مرد يا رد نظريه اتمي دموكريتوس و سقوط اجسام به زمين با سرعت هاي متفاوت بر اساس وزن و بسياري ديگر رد شده است، اما تقسيم بندي علوم ارسطو و حتي بعضي از نوشته هاي او در زمينه علوم طبيعي تا هزاران سال در تاريخ بشري تاثير گذاشته كه همين موضوع سبب شده است تا اين ادعا مطرح شود كه نظريات ارسطو پيشرفت علوم را هزار سالي به عقب انداخته است.
اما شايد مهمترين مبحثي كه هنگام مطالعه اين مشاهده گر بزرگ با آن مواجه مي شويم نه مشاهدات او بلكه شيوه تفسير و استنتاجي است كه او براي اين مشاهدات و در كل براي تفكر وضع كرده است. در واقع در ميان مطالب مطروحه توسط ارسطو مطلبي كه كمتر از همه مورد دستبرد زمان واقع شده است منطق ارسطو است ، كه همين امر موجب شده ارسطو به عنوان واضع منطق نيز مطرح شود. مهمترين اثر ارسطو در منطق ارغنون (Organon) است كه شامل مقولات (Categories) تعبيرات (On Interpretation) تحليل
(Analytics) است.
ارسطو تمام علوم را در دايره فلسفه مي داند.او دانش بشري را به سه بخش عمده فلسفه نظري , فلسفه عملي و فلسفه ادبي تقسيم مي كند. فلسفه ادبي شامل مواردي چون شعر و ادبيات و سخنراني و چيزهاي نظير اينها مي شود. فلسفه عملي هم در برگيرنده مواردي نظير اخلاق و سياست و اقتصاد است.او فلسفه نظري را نيز به سه بخش عمده تقسيم مي كند : 1-علوم طبيعي نظير فيزيك و زيست شناسي 2-رياضيات 3-فلسفه متافيزيك و خدا شناسي .
در علوم طبيعي مشهورترين كارهاي ارسطو اشتباهات علمي اوست. قسمت دوم فلسفه نظري او كه رياضيات است كه وي به علت عدم علاقه، چندان وارد موضوع نمي شود. قسمت سوم فلسفه نظري ارسطو ، فلسفه متافيزيك اوست .
ارسطو در اين مبحث معرفت شناسي با استادش افلاطون موافق است كه آگاهي و علم بر كليات تعلق مي گيرد و نه بر عالم محسوسات كه عالم جزييات است.
ارسطو با مشاهده يك شي در جهان دو تفسير از آن شي ارايه مي دهد، يكي تفسيري كه به حالت بالقوه اش مربوط مي شود و ديگري كه به حالت بالفعل آن مرتبط است. براي مثال در نگاه او يك دانه بالقوه يك گياه كامل است. زماني كه اين قوه به فعليت درآمده بالفعل تبديل به يك گياه مي شود. يا خاك بالقوه مي تواند كوزه باشد و با تبديل شدن به كوزه اين قوه به فعليت در مي آيد.
ارسطو به حالت اوليه و بالقوه اشيا هيولي يا ماده خام مي گويد. حالت بالفعل اين ماده خام را نيز صورت نام مي نهد. اين چنين است كه وجود براي ارسطو مركب است از ماده خام يا هيولي و صورت آن. براي او اين تركيب هم تركيبي است جدايي ناپذير.تنها يك مسئله در اينجا هست و آن اينكه در اين تركيب صورت تغيير پذير است. پس مي توان مرگ و زوال و فساد يا تغييراتي را كه در اين جهان مشاهده مي كنيم نتيجه تغيير صورت ماده دانست. در اينجا بايد به اين نكته توجه داشت كه صورت و ماده خام داراي حالاتي نسبي اند و شكلي سلسله مراتبي دارند . يعني صورت يك جسم مي تواند ماده جسم ديگر باشد همچنان كه نبات هيولي (ماده خام) حيوان است وجماد نيز هيولي نبات است.
در سياست ارسطو پي گرفتن راه وسط را دنبال مي كند. از سويي به مخالفت با دموكراسي بر مي خيزد , چون معتقد است كه دموكراسي بر اين اصل استوار است كه همه مردم با هم برابرند , در حاليكه به اعتقاد او اصلا اينطور نيست. ارباب بر برده برتري دارد , مرد بر زن , اشراف بر عامه مردم , ... . در ضمن چون در دموكراسي كه حكومت به دست عامه مي افتد عامه مردم را به راحتي مي توان فريفت , پس امكان سقوط و اضمحلال اين نوع حكومت زياد است. اما در نظر ارسطو حكومت آريستوكراسي (اشرافي) هم با اينكه در كل نسبت به دموكراسي ارجحيت دارد، اما اين هم داراي معايب خاص خود است .نظير اينكه معمولا منجر به استبداد يا حكومت پول و ثروت بر مردم مي شود. پيشنهاد ارسطو تركيبي از اين دو نوع حكومت يا در واقع حد وسطي بين آنهاست. بدين شكل كه مثلا گروهي از مردمان برتر براي حكومت(احتمالا گروهي از اشراف) با هم به اداره كشور بپردازند .
نظر شما