درواقع کتاب تلاش دارد تا در قالب یک پژوهش بهطور مشخص به چگونگی نمود ساختار قدرت و جنسیت در دوره صفوی در آثار نگارگری کاخها بپردازد و در این راستا شناخت بهتری از گفتمان مسلط جنسیتی در آن دوره به دست دهد و چگونگی تأثیرپذیری نقاشان و آثار آنان از واقعیتهای اجتماعی آن دوره را مورد بررسی قرار دهد.
حکیمه طاهر، نویسنده و پژوهشگر در گفتوگو با ایبنا؛ از ساختارهای قدرت و جنسیت در عصر صفویه و میزان پایایی آنها تا امروز جامعه ایران میگوید.
علت انتخاب دوره تاریخی صفوی برای بررسی قدرت و جنسیت و روابط میان زنان و مردان و سکشوالیته چه بوده و چهطور شد که برای بررسی قدرت و جنسیت دست روی این نقطه از تاریخ ایران گذاشتید؟
دلیل انتخاب دوره صفوی این بود که در این دوره پس از سالها یک حکومت متمرکز در ایران تشکیل شد و حکومتهای محلی را پشتسر گذاشته بودیم و شاهد یک حکومت مقتدر حاکم بر سراسر ایران بودیم. نکته دیگر اینکه منابع تصویری و نوشتاری از دوره صفوی در حدی هست که بتوان یک پژوهش قابل استتاد از آنها استخراج کرد. البته درباره دورههای تاریخی پیشا صفوی هم میتوان چنین تحقیقی را صورت داد، منتها آن تحقیقات بیشتر حالت فرضیه پیدا میکنند، چون منابع محدودی از آن دورهها داریم و به ناچار باید به فرضیه متکی باشیم.
شما در پژوهشتان از روش تحلیل گفتمان فوکویی بهره بردهاید. با توجه به نگاه این فیلسوف به مقوله جنسیت و اینکه تعاریف جنسیتی را امری برساخته از عرف اجتماعی میداند و نه امری ذاتی؛ در این نگارهها این امر اجتماعی چگونه خودش را نمایان کرده است؟ آیا این تعریف غیرذاتی از جنسیت و مورد نظر فوکو به روشنی از دل این تصاویر برای یک تماشاگر عادی نیز قابل استخراج است (ولو به میزان سطحی و ابتدایی) و یا درک و کشف آن نیازمند جزئینگری در تصاویر دارد؟
اول توضیح بدهم که چرا فوکو؟ در دوره صفوی ما تعدادی سفرنامه داریم که توسط خارجیها نوشته شده و از زندگی جنسی و شاهان و .... میگوید. از آنجایی که این غربیها در زمان سفرشان به ایران عصر صفوی به نوعی وارد دوره مدرن شده بودند؛ دیدی که به روزمرههای جامعه ایرانی داشتند خاص دوره خودشان بوده است و چون فوکو نیز تاکید دارد که مفهوم جنسیت در هر دوره متفاوت از دوره دیگر است نیاز بود تا به این تفاوت و فاصلهگذاریها تاکید شود. با این تاکید است که میتوانیم آنچه این سفرنامهنویسان در مورد جنسیت در ایران نوشتهاند را نقد کنیم. به ویژه آنکه وقتی قرار است مفهوم جنسیت را یک مقوله برساخته اجتماعی در نظر بگیریم با اتکا به یک گفتمانی همچون گفتمان فوکو است که میتوان تفاوتهای احتمالی را توضیح داد.
در مورد وضوح برساخته بودن مقوله جنسیت در نگارهها نیز به نظر من اگر کسی کوچکترین اطلاعی از مسائل دوره صفوی همچون شاهدبازی و آنچه در دربار میگذشته داشته باشد با دیدن نگارهها نیز اولین چیزی که به ذهنش میرسد طبیعتا همین مسائل و ساختار جنسیت در آن دوره است. منتها من خودم در دانشگاه مطالعات هنر اسلامی خواندهام و میدانم که در متون اکادمیک ما خیلی از مباحث حوزه جنسیت به ویژه وقتی پای شاهدبازی و ... درمیان است را عرفانی تعبیر میکنند. مثلا دیدار خسرو شیرین را به وصل الهی تشبیه کرده یا همین از اشارهها به میگساری و ... تعبیر عرفانی و الهی استخراج میشود. به همین دلیل در نگاه به این نگارهها هم امکان اینکه ذهن بیننده به سمت عرفانی و الهی بودن تصاویر برود کم نیست.
با این حال از نظر من اگر یک فرد عادی و عامی هم اندک آشنایی با تاریخ صفوی داشته باشد و این تصاویر را نگاه کند بیشتر همین مباحث حوزه جنسیت به ذهنش متبادر میشود تا آنچه که ما در مطالعات هنر اسلامی خواندهایم.
وقتی صحبت از موضوعی مثل زن در عصر صفوی میشود؛ ستم بر زنان و استعمار و استثمار آنها به دست جامعه مردسالار صفوی یکی از پایههای اصلی داستان است. برخی پژوهشگران معتقدند که این فشارها از سوی زنان روستایی و ایلی و حتی طبقه متوسط شهری نسبت به برخی از زنان مشهور که عمدتا از خاندان سلطنتی بودهاند کمتر احساس میشد؛ مثلا این زنان محلی کمتر با چالش چند زنی همسرانشان مثل چیزی که در حرمسراها جریان داشت مواجه بودند. آیا نگارهها نیز این مدعی را تائید میکنند؟
پژوهش من بیشتر درباره نگارههای دیوارهای کاخها بوده و این کاخها هم عموما از آن شاهان و زنان مرفه و ... بودهاند و درباره زنان عادی و محلی در اسنادی که من مطالعه کردم به چیزی برنخوردم. منتها نه اینکه سند مکتوبی در این زمینه موجود باشد ولی بنا بر آنچه که من از دوره صفوی و در سفرنامهها خواندهام اشارههای کوچکی به زنان شمال ایران شده و در کل این زنان محلی و ایلیاتی چون به هرحال به نوعی اقتصاد خانواده روی دوششان بوده و در امر معاش شریک بودهاند استقلال بیشتری را تجربه میکردند. اساسا یکی از دلایل محدودیتهای زنان آن دوره همین بوده که آنها هیچ مسئولیت اقتصادی نداشتهاند و از نظر مالی به مردان وابسته بودند.
با این حال نمیتوانیم بگوییم این زنان روستایی و ایلیاتی هم آزادیهای آنچنانی داشتهاند، ولی دستکم با حرمسرا و چندشوهری و ... درگیر نبودهاند.
البته در دوره صفوی شاهدبازی هم امری معمول بوده و یعنی علاوه بر اینکه زنان ابژه جنسی بودهاند و نوجوانان پسر هم برای امر جنسی مورد استفاده قرار میگرفتهاند. اما در مورد اینکه در بازنمایی حرمسراها و ... در نگارهها چگونه بوده باید اشاره کنم که تصویری از خود حرمسراها در نگارهها نداریم. با این حال در بررسیهایی که داشتم به مجالس پذیرایی شاهان صفوی از پادشاهان همسایه در این نگارهها برخوردم ولی در سفرنامهای مثل سفرنامه شاردن دقیقا چنین توصیفیهایی از حرمسراها دیده میشود و به خواجههای 9 ساله و 10 ساله هم اشاره شده است و حتی سلسلهمراتبی که در نحوه نشستن افراد در این مجالس توصیف شده عینا در نگارهها دیده میشود. بنابراین وقتی این نوجوانان پسر یا نوجوانان پسری که موهایشان را بلند میکردند و به عنوان رقاص و یا حتی برای امر جنسی از آنها استفاده میشد هم در سفرنامهها و هم در نگارهها رویت میشود میتوان نتیجهگیری مشخصی از وضعیت جنسیت و قدرت در آن عصر داشت. البته در سفرنامهها با اینکه احتمالا نگارنده اجازه ورود به حرمسراها را نداشته؛ مفصلتر درباره خواجهها و کارکردهای آنها در مناسبات جنسیتی نوشته شده است.
پس آیا اینگونه نبوده که جنسیت و استفاده جنسی تنها برای زنان به عنوان ابزار کنترل اجتماعی لحاظ شود و این کنترل جنس زن با ابزاهایی فراتر از امور جنسی مورد بهرهوری مردانه قرار میگرفتهاند؟
بله تنها از زنان برای امور جنسی استفاده نمیشده است؛ اما این پسرانی که به آن اشاره شد عمدتا از کشورهای همسایه به ایران آورده میشدند. درواقع اینکه چه تعداد از پسرها ایرانی بودند در آمارها مشخص نیست. منتها اعمال قدرت و کنترل روی زنان با ابزارهای دیگری جز ابرازهای جنسی هم اعمال میشد و مثلا آنها با محدودیتهای رفت و آمدی و اینکه زنان در جامعه دیده نشوند؛ مواجه بودهاند که اتفاق تنها مخصوص زنان بوده است.

نهایتا نتیجهگیری پژوهش درباره معنای زنانگی و هویت جنستی در عصر صفوی چقدر در چارچوب امروز دستخوش تغییر شده و آیا هنوز همان نگاه ابزاری و کنترلی همچنان در جامعه ایران دیده میشود یا این مسئله نسبت به آنچه که در نگارهها به تصویر کشیده شده کاهش پیدا کرده است؟
همانطور که هر دورهای گفتمان جنسیتی خودش را دارد و ما امروز به نوعی میان سنت و مدرنتیه معلق هستیم. یعنی نمیتوان گفت آیا هنوز به همان صورت عصر صفوی به زنان اجحاف میشود یا خیر؛ در مورد پسران که دیگر چنین مسئلهای اصلا مطرح نیست. از نظر من در جوامع سنتی زن را به صورتی محدود میکردند که اصلا نباید در انظار عموم دیده شود؛ در دوره مدرن این نگاه تغییر کرد و زنان حتی به عنوان مدل در بازاریابی و تبلیغات هم استفاده شدند. ما در یک ترکیبی از سنت و مدرنیته هستیم، یعنی هم محدودیتهای سنتی بر زنان اعمال میشود و هم از طرف دیگر بعضا کارکردهای مدرن تبلیغاتی پیدا میکنند.
البته نگاههای جنسی و جنسیتی مدرن مثل اوبژه شدن برای تبلیغات باز هم میتواند محدودیتهایی برای زنان ایجاد کند و زنان ما باید بتوانند از هردوی این محدودیتها خودشان را فارغ کنند و در کنار حضور در اجتماع از اوبژه جنسی شدن از نظر مردان هم دور بمانند.
نظر شما