البته همانطور که در مقدمه کتاب آمده است، این کتاب آغاز راه نیست که میانبری بر آن است. آغاز راه شناخت هر هنرمندی، مرور آثار اوست. واروژان را باید شنید و لذت برد. آرزو و حسرت این کتاب، نبود بایگانی دقیق و پرطرواتی از کارهای وی و دیگر هنرمندان موسیقی است. در ادامه و در گفتوگو با مولف این کتاب، مروری بر آن خواهیم داشت.
کتاب «واروژان» در 29 محور آماده شده است که این محورها به ترتیب «مقدمه»، «از کودکی تا آغاز جوانی»، «آغاز راه: همکاری با ویگن»، «مسجد سلیمان، آمریکا و اهواز»، «بازگشت به تهران، رادیو و ارکستر «هنر برای مردم»، «تلویزیون و جنگ تلویزیونی «زنگولهها»»، «استدیو طنین»، «فصل نوین ترانه؛ پیش به سوی ترانههای نو»، «همکاری در ساخت موسیقی متن فیلم حسن کچل»، «تجربههای اولیه برای آهنگسازی برای ترانه»، «آغازی نو: قصهی دو ماهی»، «آغاز کار در زمینه موسیقی متن»، «بابک بیات: از آغاز تا خود شدن»، «حسن شماعیزاده: دستای تو، دو پنجره»، «حرفه: تنظیمکننده»، «موسیقی متن صبح روز چهارم، جایزه «سپاس» و ازدواج»، «شهیار قنبری و «بوی خوب گندم»: سر ففصلی تازه برای واروژان»، «همکاری با ایرج جنتی عطایی و ترانههایی برای سینما»، «تجربهای تازه: موسیقی متن سریال سلطان صاحبقران»، «سال 1354: سال پرکاری»، «سهگانه «سییرا فیلم»: «ذبیح»، «کندو»، «ماه عسل»، «شام آخر»، «آوازهای محلی» و موسیقی ایرانی»، «همچنان سینما و ترانه برای فیلم»، «موسیقی «بر فراز آسمانها»، «یادوارهها، برداشتها و یادنوشتهها»، «چند خاطره از واروژان»، «یادداشتها و نتنوشتههای واروژان»، «جدول آثار» و «گالری تصاویر» نام دارد.
حسین عصاران، نویسنده این کتاب در گفتوگو با ایبنا در توضیح دلایل انتشار این کتاب میگوید: «مهمترین دلیلی که باعث شد من به دنبال کتابی درباره واروژان بروم، فراهمکردن امکان واکاوی و شناخت بسترهای تاریخی شکلگیری پدیده واروژان بود که مشخص کنم واروژان در چه زمینه و متنی رهنمون شد و توانست تبدیل به آن واروژانی شود که همه درباره آن صحبت میکنند. از این منظر در روند شکلدهی به این کتاب من بیشتر از هر بحثی به دنبال مسایل تاریخشناسانه و گواهیها و تحلیلهای تاریخی با محوریت زندگی واروژان بودم؛ چراکه معتقدم برای تحلیل هر مساله، ابتدا باید بستر تاریخی آن عرصه، واگویی، واکاوی و بررسی شود و بعد بر مبنای آن بستر تاریخیِ شناخته شده، تحلیلهای بعدی چه درونمتنی و چه بینامتنی صورت گیرد.»
وی ادامه داد: «من کتاب «واروژان» را با دید تاریخی شروع کردم و سعی داشتم تا بر اساس اسناد و صحبتهای موثق و مستندات، کتاب را بنویسم که خوشبختانه این کتاب بعد از سختیهای فراوان شکلگرفت و مورد توجه علاقهمندان موسیقی، سینما و حتی تاریخ هم قرار گرفت. یعنی کسانی که درباره تاریخ معاصر هم کار میکنند، بنا به برخی بازخوردهایی که به من رسیده از طریق کتاب «واروژان» به گوشهای از تاریخ تاریک مانده هنر ایران در زمینه موسیقی، مخصوصا در دهه 40 و 50 که دهه پوستاندازی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران است از این زاویه بنگرند.»
نخستین محور این کتاب «شنبه روز بدی بود» نام دارد که به داستان کودکی تا آغاز جوانی واروژان میپردازد؛ در این بخش بابک افشار، آهنگساز درباره زندگی واروژان گفته است: «در این حد از واروژان خبر داشتیم که کسی را در زندگی نداشت. آدم ساکت و نمونهای بود و پشت سرکسی صحبت نمیکرد. همه را هم دوست داشت...»
یا به نقل از منوچهر چشمآذر در کتاب آمده است: «بسیار تودار بود. اصولا نمیتوانستیم بفهمیم که در ذهن و دلش چه میگذرد...»
یکی از محورهای جالب این کتاب شروع فعالیتهای حرفهای واروژان است. در محوری که به آغاز راه فعالیتهای ادبی واروژان میپردازد، این کتاب نسخه کاملی برای جوانانی است که میخواهند با واروژان، این چهره تاثیرگذار آشنا شوند اما حسین عصاران تلقیای از کامل بودن این کتاب ندارد: «عدهای تصور میکنند که بعد از انتشار کتاب «واروژان» کار تمام شده است؛ در حالی که من ادعا دارم با متولدشدن کتاب «واروژان» یا هر کتاب تاریخی درباره هر پدیدهای، تازه شرایط تحقیقی و تحلیلی آغاز میشود. در هر حال خوشبختانه این کتاب منتشر شد و آن خواسته اولیه تحقق پیدا کرد؛ مساله مهمتر این است که من همچنان منتظر هستم تا بعد از این، شاهد شکلگیری مطالعات بیشتر بر مبنای اطلاعات شکلگرفته در این کتاب باشم. چنانچه به گمان من محورهای مختلفی در این کتاب معرفی و عرضه شده که هر کدام از آنها میتوانند محور و مبنای مطالعات تکمیلی بعدی باشند. درواقع بعد از انتشار کتاب «واروژان» تا حدی بستر تاریخی برای بررسی زیرموضوعهایی مهیا شده است. به عنوان مثال بررسی علمی درباره ارکستراسیونهای مختلفی که در دورههای مختلف زندگی واروژان وجود داشته، میتواند موضوع یکی از بررسیها باشد. در مورد این مساله هنوز من چیزی ندیدهام؛ مسالهای که باعث شد که دیگر از کسی انتظاری نداشته باشم و خودم شروع کنم و تحلیلهای دیگری را که لازم است، پیگیر شوم.»
وی ادامه میدهد: «هر کدام از این تحقیقات آتی میتوانند ارزش افزودهای برای این روند داشته باشند؛ درست است که ما در زمینه مطالعات تاریخی عرصه هنر و فرهنگ کم کاری کردهایم، اما ضروری است که این اتفاق از جایی شروع شود و ارگانهای فرهنگی و حتی آکادمیک، خودشان را صرفا در حیطه مخاطبان کتاب ندیده و هرکدام به نحوی در باروری این مساله سهیم شوند.»
وی میافزاید: «اما در هر صورت خوشحالم که بعد از این کتاب بحثهای زیادی درباره واروژان مطرح شد و بسیار خوشحال میشوم که بشنوم کسی در راه تحقیقات تکمیلی گام گذاشته است. این کتاب میانبری است برای رسیدن به واروژان، شخصیتی که بیش از اینها باید به شخصیت هنری او توجه شود.»
در بخشی از این کتاب عصاران به موضوع مهاجرت میپردازد، لوریک ترهوهانسیانس که یکی از نزدیکان واروژان بوده است درباره سفر او به آمریکا میگوید: «واروژان بعد از دو سال زندگی در مسجد سلیمان برای پیشرفت و یادگیری بیشتر موسیقی به آمریکا رفت. در واقع چیزی نزدیک به سه سال، یعنی از سال 1342 تا اواسط 1345 را در آمریکا زندگی کرد. موسیقی هم یاد گرفت. واروژان از سختیهای زندگیاش در آمریکا برای من مفصل صحبت میکرد و میگفت که آنجا به صورت پارهوقت در پمپبنزینها کار میکرده ...»
در محوری دیگر عصاران به خاطرات استودیو «طنین» میپردازد که در این بخش به قلم شهیار قنبری میخوانیم: «در آن زیرزمین دربسته، اما دلباز، همیشه نسیم عشق جاری بود... خانهی ما بوی مهربانی و دوستی میداد... حسادت نبود... کینه نبود... دروغ نبود... شعرت را کسی نمیدزدید... ما همه در کار رقابت و مسابقهای سالم و زیبا بودیم... بابک افشار آهنگساز و صداسازی کارکشته، آتش این تنورخانه بود... به ما نیرو میداد... ناظم بود... با طنزی شفاف و عریان... هیچکس نمیتوانست از کار، شانه خالی کند... ما برای ساختن آن همه ترانه، ناگزیر شبها نیز در ترانهخانه میماندیم... خانوادهی پرتوان ما، اما شاید نمیدانست که دارد تاریخ ترانهی نوین ایرانزمین را مینویسد... با واروژان ... با اسفندیار منفردزاده... با پرویز اتابکی... با ایرج جنتی عطایی...»
عصاران که پیش از این اثر، کتاب «باران عشق» (مصاحبه با ناصر چشمآذر) را راهی بازار نشر کرده بود، در توضیح اهمیت پرداختن به واروژان میگوید: «اهمیت واروژان در جمله تکراری که میگوید او تاثیر زیادی روی موسیقی مدرن ما دارد، شناخته شده است؛ اما باید توجه داشته باشیم که دلیل اهمیت واروژان صرفا به آثارش برنمیگردد؛ بلکه تاثیری که او در یک برهه مهمی از حیات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و هنری جامعه ایرانی بر سلیقه موسیقیایی جامعه شهری گذاشته است، نیز اهمیت دارد.»
وی با اشتیاق فراوان صحبتهایش را ادامه میدهد: «در واقع جامعه آن روز در حال پوستاندازی است و این پوستاندازی در موسیقی و ترانه ایران نیز به خوبی نمایان است. واروژان شاخصه پوستاندازی موسیقی ایران در آن دوره است که شناخت او و روند هنری فعالیتهایش به شناخت بهتر آن بستر فرهنگی و اجتماعی کمک میکند؛ از این منظر واروژان بیشتر از اینکه یک کاراکتر برای من باشد، شاخصه یک دوران حیات اجتماعی و فرهنگی جامعه شهری ایرانی است.»
در جایی دیگر از این کتاب به قلم شهیار قنبری درباره نگاه همکاران واروژان به او میخوانیم: «واروژان در حرفهاش با حسادت همکاران هم مواجه بود. در ظاهر و پیش رو از کارش تعریف میکردند و پشت سررندانه میگفتند: «واروژان که بهترین تنظیمکننده ماست، اما خب! ملودیهاش ارمنیه و چنگی به دل نمیزنه.» و با این ترتیب حکم میدادند که او نباید آهنگسازی کند. توجه داشته باشید که این نظر همکارانی بود که اینک کارنامه و سبک و عنوان شناخته شدهای دارند.»
نگارنده این اثر در جایی به همکاری ایرج جنتیعطایی با واروژان اشاره دارد و نوشته است: «همکاری واروژان و شاپور قریب در فیلم «ممل آمریکایی» بیش از آنکه برای کارنامه سینمایی واروژان اتفاق مهمی محسوب شود، به واسطه گشایش فصل تازهای از همکاری بین ایرج جنتیعطایی و واروژان، نقطه عطفی در روند فعالیتهای هنری این دو هنرمند قلمداد میشود..»
در ادامه گفتوگو با عصاران، من با لقب پدر ترانهسازی نوین از واروژان یاد میکنم که این لفظ چندان به مذاق عصاران خوش نمیآید و در واکنش به حرفم میگوید: «من با القاب پدر ترانهسازی نوین یا سلطان فلان و منحصر کردن یک اتفاق هنری به یک نفر مخالف هستم؛ چراکه یک نفر نمیتواند دفعتا اتفاقی را رقم بزند. هیچ اتفاق فرهنگی تا آنجا که من مطالعه کردهام، از جنس «کات» نیست، وقایع و ذهنیتها روی هم «دیزالو» میشوند. هر هنرمندی از گذشتگان تاثیر میگیرد، سپس بنا بر تراز و شایستگی هنری خود، آن را ارتقا میدهد و بدین ترتیب این روند پیش میرود . اتفاقات هنری در خلا شکل نمیگیرد که کسی پدر و منشا آن باشد. به همین دلیل من دادن القاب را چیزی جز تقلیل دادن بحث مطالعاتی نمیدانم و معتقدم که این گونه الفاظ، از هرگونه کندوکاو بیشتر جلوگیری میکند.»
تقریبا همه کسانی که واروژان را میشناختند، در این کتاب حضور دارند و صحبتهای آنها درباره واروژان آمده است. شخصیتهایی مانند بابک افشار، شهیار قنبری، اسنفدیار منفردزاده، کامران شیردل، بابک بیات، منوچهر چشمآذر، ناصر چشمآذر، محمد سریر، زویا زاکاریان، فرید زلاند، وارطان آوانسیان، فریدون گله، محمد اوشال، احمد پژمان، منوچهر سخایی، روبیک هاخباندیان، محمود قربانی، مارسل استپانیانی، علی عباسی، همایون خسروی،همایون رحیمیان، انوشیروان روحانی، شهرداد روحانی، پری زنگنه، علیرضا داوودنژاد، سیروس الوند، فرزان دلجو، منوچهر خطیبی، محمدعلی شیرازی، لوریک ترهوهانسیان، منوچهر انور، خسرو لاوی، احمد بخشی، عباس خوشدل، فریدون علیخانی، علی موثقی، فضلالله توکل، ویگن داوودی، پرویز نوذری، افشین مقراضی، سعید مطلبی، مهدی مصیبی، محمد متوسلانی، احمد براتلو، ضیاء اروجی، مسعود اسداللهی، منوچهر بیگلری و رضا علامهزاده.
عصاران معتقد است که فعالیتهای واروژان را در سه محور میتوان بررسی کرد و در این باره به ایبنا میگوید: «ما میتوانیم در سه محور به واروژان نگاه کنیم؛ یک، در قالب ساخت و تنظیم موسیقی برای ترانه، دوم، تنظیم موسیقی برای ترانه و سوم، موسیقی فیلم. واروژان بعد از آنکه سطح مبحث تنظیم موسیقی را از آنچه در گذشتهاش بود، ارتقا داد، ساخت ملودی برای ترانهها را آغاز کرد. بنابراین تاثیر اولیه واروژان در تنظیم موسیقی ترانه است. او یک ساختار علمی را با بهرهگیری از مولفههای زیباییشناختی به وجود آورد که برای تغییر در سلیقه شنیداری مخاطب ترانههای پاپ شهری بسیار اهمیت داشت. اما تاثیر واروژان در زمینه آهنگسازی برای ترانه، همپای تاثیر او در زمینه تنظیم نیست، هر چند که با کارنامه درخشانش در این زمینه هم برای خود جایگاه ویژه و قابل ستایشی دارد.»
وی ادامه میدهد: «اگر بخواهم یک جمعبندی داشته باشیم باید بگویم که واروژان در محور اول و تاثیری که در تنظیم موسیقی ترانه داشته، غیرقابل انکار است؛ اما در زمینه آهنگسازی برای ترانه با اینکه کارنامه بسیار پرباری دارد ولی جایگاه انحصاری ندارد. در توضیح محور سوم نیز باید بگویم که کارنامه واروژان در زمینه موسیقی فیلم در تراز تنظیم موسیقی ترانه و آهنگسازی برای آن نبوده است. من در این کتاب کمی به سمت واکاوی و مطرح کردن این موضوع رفتهام و انتظار دارم که این موضوع، مخصوصا از جانب منتقدین سینما بیشتر واکاوی شود.»
این پژوهشگر حوزه موسیقی در پایان و در توضیح دلایل استقبال از این اثر گفت: «کتاب «واروژان» ظرف مدت کوتاهی به چاپ چهارم رفته است و واقعا باید بگویم که چنین استقبالی خارج از تصور من بود. خوشبختانه بازخوردهای خوبی از این اثر گرفتم که برای من بسیار ارزشمند بود و انرژی مضاعفی را برای کارهای بعدی به من داد.»
نظر شما