این رمان به روابط خانوادگی و احساسات میان انسانها میپردازد و از پرفروشهای نیویورک تایمز در سال انتشار است.
این رمان جدیدترین اثر لیزا جول نویسنده بریتانیایی است که به نوشتن رمانهای پرفروش و عامهپسند شهرت دارد. جول اولین رمانش را در یک شرطبندی با دوستش نوشت. این رمان « مهمانی رالف» نام داشت و در سال 1999 به یکی از پرفروشترین کتابهای سال بدل شد. خانواده و روابط انسانها در آثار جول نقش کلیدی دارد. رمان «خانهای که در آن بزرگ شدیم» هم از این قاعده مستثنا نیست و به روابط خانوادگی و وسواسهای روحی انسان میپردازد.
در ابتدای این رمان میخوانیم:
«سلام جیم!
خب باید بگم نمیتونم حتی برای یه دقیقه هم فکر کنم که تو با یه اسم زمینی مثل جیم صدا زده بشی! کت مارک باربورت و اون جلیقه قشنگ توی عکس پروفایلت کاری کرده که شبیه شاهزاده روپرت یا هنری به نظر برسی، با یک اسم دوبخشی، میدونی! و راجع به بخشهای یه اسم، اونجوری که تو خواستی، نه نمیشه من رو رنگینکمون زیبا صدا زد. البته که نه! من لورلیام. اسمم سه یا چهاربخشه، بستگی داره چطوری اون رو بگی.(پدرومادرم اسم ما رو از زنهای توی افسانهها برداشتن.) اسم خواهرم پاندوراست. یه خواهر دیگه داشتیم به اسم آتنا که مرده به دنیا اومد.»
زبان کتاب در تمام داستان محاوره نیست. بخش ابتدایی کتاب به دو نامه اختصاص دارد که از سوی لورلی به جیم نوشته شده است. خواننده در ابتدای رمان و با خواندن این نامه با شخصیتهای محوری این رمان آشنا شده و در ادامه داستان با دانای کل روایت میشود تا دوباره خواننده با خواندن نامهای از لورلی به جیم غافلگیر میشود:
«حال و هوای خانه نشان از آن دارد که تا حدود زیادی دستنخورده باقی مانده است، اما کاملا معلوم بود که این خانه مثل یک بیمار است. روستا در طول این دههها بزرگ و بزرگتر شده بود. همه خانههای قدیمی رنگ زرد درخشانی بر خود داشتند، قاب دروپنجرهها چندین و چندبار رنگ شده بودند و خانه برد مثل یک دندان پوسیده میان این خانهها قرار گرفته است.»
در این رمان بخش اعظمی از ماجرا به وسیله دیالوگها روایت میشود و خواننده از طریق صحبتهای ردوبدل شده میان کاراکترها قصه را دنبال میکند:
«لورلی با خشم گفت: نه من میدونم هر چیزی رو کجا گذاشتم. همه چیرو. و میدونم که اونا رو این جا گذاشته بودم... به قالیچه کثیف و جارونخورده اشاره کرد و گفت: درست همین جا و یه نفر اونا رو دزدیده.
ویکی دستش را بر روی شانه لورلی گذاشت و فشار داد و گفت: عزیزم نفس عمیق بکش. آروم باش.
نمیتونم آروم باشم ویک. چطور میتونم؟ اون کتاب خیلی ارزش داشت. میدونی.
ویکی، لورلی را به شدت تکان داد و فریاد زد: نه اون باارزش نبود. اون فقط یک کتاب آشغال قدیمی بود که حتی اسمشم یادت نیست!»
این روند در تمام کتاب ادامه مییابد تا اینکه خواننده با نامهای از سوی جیم غافلگیر میشود و در نهایت دانای کل داستان را به پایان میبرد.
رمان «خانهای که در آن بزرگ شدیم» پرفروشترین کتاب نیویورکتایمز در سال انتشار شد و همچنین نویسنده این رمان، لیزا جول در سال 2008 برنده جایزه «ملیسا ناتان» شده که جایزهای مختص رمانهای رمانتیک است.
بعد از انتشار این رمان، نویسندگان و منتقدان زیادی بر این رمان نقد و نظر نوشتند که از معروفترین آنها که در ایران نیز شناخته شده است، میتوان به جوجو مویز اشاره کرد.
مویز در بخشی از نظرات خود نوشته:
«لورلی (شخصیت محوری داستان) یکی از سرسختترین و پیچیدهترین شخصیتهایی است که در این سالها خواندهام.»
لیزا جول
جول در این کتاب نگاهی دراماتیک به روابط خانوادگی دارد و با به چالش کشیدن احساسات انسانها به یکدیگر توانسته تا حدی به عمق روابط میان آنها اشاره کند. این کتاب رمانی همهخوان است و خواندنش برای کسانی به مطالعه به چشم سرگرمی نگاه میکنند، پیشنهاد میشود.
رمان «خانهای که در آن بزرگ شدیم» نوشته لیزا جول با ترجمه علی شاهمرادی در 448 صفحه و 1100 نسخه در تابستان 1397 به قیمت 41000 تومان از سوی نشر آموت منتشر شده است.
نظر شما