فرخنده آقایی همزمان با زادروز منیرو روانیپور مطرح کرد:
داستانهای روانیپور از روحیه سرکش او نشات میگیرد
فرخنده آقایی درباره آثار روانیپور میگوید: روانی پور نثر پرشور و پویا و پرشتابی دارد. به نظرم این مساله ناشی از شخصیت معترض و عصیانگر نویسنده است و شتاب این نثر خواننده را با خود همراه میکند.
داستانهای روانیپور به لحاظ محتوا و مضمون در چه دستهای قرار میگیرند و کاراکترهای زن داستانهای او به ویژه در مجموعه داستان «کنیزو» برآیند چه چیزهایی هستند؟
مجموعه داستان «کنیزو» اولین اثر منتشر شده از منیرو روانیپور است که در ادبیات ما خوش درخشید. به ویژه خود داستان کنیزو. در مجموع اگر بخواهم داستانهای روانیپور را دستهبندی کنم ایشان دو دسته کار دارند؛ یکی داستانهایی که برمیگردد به خطه جنوب و از سنتها، باورها، خرافهها، عقاید و اسطورههای جنوب میآید و دسته دیگر داستانهایی که در شهر بهویژه شهر تهران و فضاهای روشنفکری میگذرد.
به نظر شما موفقترین اثر روانیپور کدام است و به چه دلیل آن را برتر از دیگر آثار او میدانید؟
موفقترین اثر روانیپور به نظرم «اهل غرق» است. این داستان بلند خیلی خوب توانسته فضای جنوب و باورهای رایج در آن منطقه را نشان بدهد. زمانی که این کتاب چاپ شد آن را با رئالیسم جادویی آثار مارکز مقایسه کردند. البته هنوز هم در خطه جنوب باورها و اسطورههایی وجود دارد که با منطق عقل جور درنمیآید ولی مردم به آنها معتقدند. با چاپ «کنیزو» و «اهل غرق» چهره درخشانی از یک نویسنده زن جنوبی به ادبیات نشان داده شد. ما در آن زمان نویسندگان زن زیادی که بومینویس باشند نداشتیم.
منیرو روانیپور در داستانهای خود بیشتر به کدام طبقه از زنان میپرداخت؟
منیرو به ویژه در داستانهای آخرش به زنهای روشنفکر و تیپهای دانشجویی در فضای دانشگاهی میپرداخت. ویژگی مشترک این شخصیتها این بود که یک وجه سیاسی قوی داشتند و درگیر مسائل سیاسی، اجتماعی روز بودند.
اتفاقا سوال بعدیام درباره این است که نگاهی که منیرو در آثار خود به مسائل سیاسی و اجتماعی روز داشت و این مساله چیزی است که کمتر در میان نویسندگان زن دیده می شود، از کجا سرچشمه میگرفت؟
شاید پرداخت این شخصیتها ناشی از زمان نگارش این آثار باشد. در آن زمان مسائل سیاسی در ایران بسیار برجسته بود. داستانهای روانیپور از روحیه سرکش و عصیانگر نویسنده نشات میگیرد و نمود روحیه معترض اوست. البته این اعتراض فقط شامل کاراکترهای زن داستانهایش نمیشود و همانطور که اشاره کردید جامعه و اطرافیان را نیز پوشش میدهد. مثلا کارکرد موثری که کاراکترهای پیرزن و مادربزرگ داستانهای روانیپور داشتهاند و پررنگتراست. این پیرزنها در داستانهای روانیپور در حقیقت عاملان و دستهای اجرایی سنت و خرافه هستند.
تفاوت نگاه منیرو روانیپور با نویسندگانی چون سیمین دانشور و شهرنوش پارسیپور که آنها هم از توجه به مسائل سیاسی و تاریخی-اجتماعی در آثار خود غافل نبودند در چیست؟
دانشور و پارسیپور از نسل اول نویسندگان زن ایرانی هستند و روانیپور از نسل دوم نویسندگان بعد از انقلاب است. در نتیجه ویژگیهای کارشان با هم بسیار متفاوت است. البته ساختار داستانهای دانشور و پارسیپور با یکدیگر متفاوتند و از طرفی دغدغههای نسل اول داستاننویسان زن با نسل دوم تفاوتهای فاحشی دارند. روانیپور از بارزترین چهرههای داستاننویس بعد از انقلاب است. با توجه به فضای باز سیاسی و اجتماعی که بعد از انقلاب پیش آمد و همچنین برخورد آراء و عقاید، فضایی رقم زده شد که تعداد زیادی داستاننویس پا به عرصه وجود گذاشتند که یکی از شاخصترین آنها روانیپور است.
ردپای منیرو روانیپور را در آثار کدامیک از نویسندگان بعد از او میتوان دید؟
به این سوال نمیتوان کلی جواب داد و مستلزم آن است که تمام آثار بعد از او خوانده شوند و با داستانهای ایشان تطبیق داده شوند. اما میتوان بگویم که از ویژگیهای بارز داستانهای روانیپور این است که داستانهایش خودجوش و درونی هستند. داستانهای نویسندگان نسل جدید اکثرا تاثیرگرفته از فضاهای عنوان شده در داستانهای نویسندگان دیگر است و اینکه ردپای خاطرات و وقایعنگاری روزمره دیگران در آن بسیار پررنگ است. گاهی اوقات انقدر این داستانها شبیه هم میشوند که گویی از روی دست هم نوشته شدهاند. به طور مثال در داستانهایی که با مضمون جنگ یا تاریخ نگاری نوشته میشود، یا برگرفته از خاطرات زندانیان سیاسی است یا وقایع نگاری روزنامههای آن مقطع تاریخی. اما درباره داستانهای روانیپور میتوانیم بگوییم که داستانها از درون خود نویسنده جوشیده است. ممکن است که نویسنده تحت تاثیر دیگر نویسندگان جنوب مانند صادق چوبک باشد اما از او و یا شخص دیگری الگوبرداری نکرده و داستانهایش را از ذهن و درون خود با تاثیراتی که از وقایع سیاسی روز و تغییر و تحولاتی که پیشآمده نوشته است.
مخاطب معمولا داستانهای اقلیمی و بومی را پس میزند اما داستانهای بومی روانیپور به رغم وجود گویشها و دیالوگهای جنوبی اینگونه نیستند و مخاطب به راحتی با آنها ارتباط برقرار میکند. راز این کشش و جذابیت در چیست ؟
روانی پور نثر پرشور و پویا و پرشتابی دارد. به نظرم این مساله ناشی از شخصیت معترض و عصیانگر نویسنده است و شتاب این نثر خواننده را با خود همراه میکند. این ویژگیها به نظرم قابل الگوبرداری هم نیست و از درون نویسنده نشات گرفته است و بالطبع خواننده را درگیر میکند.
به نظر شما چه ویژگی خاصی در داستانها و نثر روانیپور وجود دارد که او را از باقی نویسندگان متمایز میکند؟
تازگی و شادابی و طراوتی در داستانهای او وجود دارد که آثار او را در این زمان نیز خواندنی کرده است و امروز هم که داستانهای او را میخوانیم برایمان جذابیت دارد. یک ویژگی مهم روانیپور ریسکپذیری او در بیان داستانی است. او بیپروا روایت میکند و در نتیجه داستانهای جسورانهای رقم میزند.
نظرات