محمودرضا رحیمی در نشست بررسی کتاب «دورنمات ـ سمندریان» مطرح کرد:
شیوه ترجمه سمندریان با مترجمان دیگر متفاوت بود
محمودرضا رحیمی گفت: سمندریان برای آنکه یک دیالوگ را ترجمه کند، آنقدر راه میرفت و آنقدر آن عبارت را میخواند که در گفتار جذاب باشد. سپس آن را مینوشت و به ترجمه کلمه به کلمه اعتقادی نداشت.
خیلی از نمایشنامههای ترجمه شده قابل اجرا نیستند
سعید فیروزآبادی که نخستین سخنران این مراسم بود در توضیح این کتاب گفت: با مطالعه این اثر چندین تصویر به ذهنم رسید که نخستین تصویر چهره حمید سمندریان بود. فردی بسیار استثنایی که اتفاقات خوب و مهمی را برای تئاتر ایران رقم زد. تصویر دوم اهمیت ترجمه است.
وی ادامه داد: فکر میکنم حدود 10، 12 سال پیش کتابی را در مرکز گفتوگو تمدنها با عنوان «بازتاب ادبیات آلمانی در ایران» منتشر کردم. در این اثر به تاریخ ترجمه ادبیات آلمانی در ایران اشاره شده است و میخوانیم که اولین کار، نمایشنامهای از شیلر بود که توسط پدر پروین اعتصامی ترجمه شده است.
این استادیار دانشگاه با اشاره به موضوع ترجمه گفت: در دوره پهلوی اول نیز چندین اثر از کارهای افراد مطرح آلمانی مانند گوته ترجمه میشود اما کمتر نمایشنامهای در آنها دیده میشود. بعد از اشغال ایران تا سال 32 شرایط به شکلی بود که کمتر شاهد ترجمه کتابهای خارجی هستیم، اما بعد از سال 32 ترجمه دوباره جان میگیرد و ما شاهد کارهایی مانند آثار برشت در ایران هستیم.
وی در توضیح فعالیتهای حمید سمندریان در حوزه ترجمه گفت: در حوزه ادبیات نمایشی، بسیاری از این شخصیتها با علایق شخصی یک نفر بهنام حمید سمندریان گره خورده بود و ترجمه شد که دورنمات یکی از آنهاست. سمندریان ترجمه را برای اجرا انجام میداد و با شناخت کافی از آثار به سراغ اثر میرفت و فقط دورنمات نیست که آثارش ترجمه شده و او در سالهای فعالیتش به سراغ افراد مختلفی رفته است. حتی او در جلسهای که با دورنمات داشت پایان یکی از نمایشنامههای او را عوض میکند و به نوعی به خوانش جدیدی از آن داستان میرسد.
این مترجم با اشاره به اهمیت نوع ترجمه گفت: متون ادبی، متون احساسی است و مترجم باید احساس را منتقل کند. به همین دلیل به نظر میرسد که زحمتهای سمندریان بسیار نتیجهبخش بوده است. به اعتقاد من کارگردان و دراماتورژ باید یک نفر باشد، دقیقا اتفاقی که در بسیاری از آثار سمندریان رخ داده است.
وی ادامه داد: فکر میکنم سمندریان کاری انجام داده است که دیگران میتوانند به عنوان الگو از او استفاده کنند. از نظر من دراماتورژی یاری برای کارگردان است. مشکل اصلی ما این است که یک نمایشنامه را چطور برای اجرای آماده کنم؛ چراکه خیلی از ترجمهها قابل اجرا نیستند؛ دراماتورژ کمک میکند که این نمایشنامهها راحتتر اجرا شوند.
فیروزآبادی در توضیح این اثر گفت: این کتاب، یک اثر بسیار خوب است و به نوعی یک پژوهش بین رشتهای در آن انجام شده است. ضعف بزرگ آن این است که نقلقولها در این اثر بیان شده است اما نویسندگان نیاوردهاند که این نقلقول از کجا آمده و این چندان مناسب نیست.
این مترجم در بخش پایانی صحبتهایش با اشاره به تفاوت فضای ادبی و هنری گفت: در گذشته نویسندگان و شاعران بزرگی مثل شاملو، بزرگ علوی، جلال، چوبک، هدایت و گلستان به زبان خارجی مسلط بودند و کار ترجمه میکردند؛ اما ادعایی در ترجمه نداشتند و فقط به این دلیل بود که با اطلاعات روز جلو میرفتند و کارهای شاخصی از این افراد منتشر میشد اما به نظر شما در حال حاضر چنددرصد از نویسندگان ما به زبان انگلیسی یا یک زبان دیگر مسلط هستند.
مکتوبات ما در تئاتر بسیار اندک است
رحیمی دیگر سخنران این نشست با اشاره به موضوع آموزش تئاتر گفت: مکتوبات ما در تئاتر بسیار اندک است؛ چراکه یا افرادی به نوشتن کتابهای آموزشی نپرداختهاند و یا اگر پرداختهاند بسیار اندک است. در واقع بیشتر کارها وقایعنگاری است که بیشتر این افراد در آن کتابها نیز به تعریف خود پرداختهاند.
وی ادامه داد: سمندریان به ادبیات جهان شناخت داشت و آثار نویسندگانی مانند چخوف، شکسپیر، برشت و دورنمات را بهخوبی میشناخت. من از نخستین روزهای تشکیل کلاسها در کنار او بودم و از سال 79 به اصرار استاد به تدریس پرداختم و چون سالها دستیار وی بودم استادی و آموزش را از او آموختم. به اعتقاد سمندریان تدریس یکی از ریشههای انتقال دانش است.
این مدرس تئاتر با اشاره به نگاه سمندریان به تئاتر اظهار کرد: مسئله مهم بعدی عمل است. او معتقد بود با تمرین بسیار باید کاری در شأن مخاطب تئاتر تولید کرد. از نظر سمندریان یک متر در دو قدم خلاصه نمیشد و او آنقدر همین دو گام برداشتن را تجزیه و تحلیل میکرد که هنرجو از خودش میپرسید که اصلا چرا من باید حرکت کنم.
وی افزود: آموزش او مبتنی بر مشارکت بود. به نظر او هنرجو باید دارای تشخیص بشود و از طرفی باید همیشه نظم داشته باشد. او همیشه پیش از بازیگران و سایر عوامل در سالن حاضر میشد و همیشه بهعنوان آخرین نفر سالن را ترک میکرد. وقتی سالن خالی بود، او روبهروی صندلیهای خالی مینشست و کارش را تجزیه و تحلیل میکرد.
رحیمی با اشاره به کتاب پیشنهادی سمندریان به مخاطبان جوان تئاتر گفت: بهخاطر دارم که او همیشه کتاب «زندگی من در هنر»، اثر کنستانتین استانیسلاوسکی، با ترجمه علی کشتگر را به دانشجویان پیشنهاد میداد و تاکید داشت که بهعنوان نخستین کتاب این اثر را بخوانند.
این بازیگر پیشکسوت تئاتر در توضیح شیوه ترجمه سمندریان اظهار کرد: او برای آنکه یک دیالوگ را ترجمه کند، آنقدر راه میرفت و آنقدر آن عبارت را میخواند که در گفتار جذاب باشد. سپس آن را مینوشت و به ترجمه کلمه به کلمه اعتقادی نداشت.
وی ادامه داد: او دغدغه تئاتر داشت و آموزشگاه را تاسیس کرد و از طریق همان آموزشگاه بود که بازیگران و کارگردانهای بسیاری را تحویل سینما داد. این روزها افراد زیادی در سراسر کشور که همگی از شاگردان او هستند به کار تدریس مشغولند اما بدون شک هیچکدام نمیتوانند جای او باشند چراکه آموزش شخصمحور است.
سمندریان بهترین معلمان تئاتر را تحویل جامعه داده است
رحیمی با اشاره به نقش معلمی سمندریان در تئاتر گفت: سمندریان بهترین معلمان تئاتر را تحویل جامعه داده است. او برای کار انرژی میگذاشت و جواب این انرژی گذاشتن را میگرفت. بهخاطر دارم که یکبار برای اجرای سهساعته من ایستاد و با دقت آن را نگاه کرد او کاملا جهان را دوست داشت و همین شد که همه او را دوست داشتند.
این مدرس تئاتر در توضیح دراماتورژی اظهار کرد: دراماتوری به معنی نویسندگی است؛ یعنی برای درک و فهم باید متن و اجرا همخوانی داشته باشد؛ چراکه قرار است ادبیات نمایشی تبدیل به سمبل و رفتار شود و این با رمان فرق میکند؛ در تئاتر عبارات باید گفته شود اما در رمان متن باید خوانده شود. متن نمایشی باید پلات و طرح را حفظ کند و شاید به این دلیل متنهای سمندریان متفاوتتر از آن چیزی است که ترجمه میشود.
رحیمی در پایان گفت: کتابی که پیش روی ماست نمونهای از عشق به سمندریان است؛ چراکه نویسنده کتاب کوچکترین ارتباطی با او نداشته است و تنها بهدنبال عشق و علاقه خود به دنبال این موضوع رفته است.
سمندریان از گوشت و پوست تئاتر بود
ساعتچیان که آخرین سخنران این نشست بود در توضیح عملکرد سمندریان گفت: سمندریان متن اصلی را دستش میگرفت و براساس آن کار را جلو میبرد تا شاید در حین تمرین نیز بتواند کلمه بهتری را جایگزین کند. او تلاش میکرد تا متن جوری اجرا شود که برای مخاطب ایرانی قابل درک باشد.
وی ادامه داد: علاوه بر موارد گفته شده در ترجمه و کارگردانی سمندریان، او بهقدری عالی بازی میکرد که در بسیاری از مواقع نگاهش نمیکردم و فقط به صحبتهایش گوش میدادم؛ چراکه اگر او را میدیدم قطعا به خودم میگفتم که نمیتوانم بهتر از او بازی کنم.
این بازیگر و کارگردان تئاتر با اشاره به دقت سمندریان گفت: او کار دراماتورژی را در صحنه انجام میداد تا بیند کدام دیالوگ بهتر جواب میدهد. سمندریان میگفت هرمتنی، جوی دارد و برهمان اساس باید رفتار کرد.
وی افزود: این روزها کمبود انسانهایی که ادبیات را به خوبی بشناسند در تئاتر به شدت احساس میشود؛ یعنی دقیقا کسی که بتواند برای تئاتر دراماتورژی کند. سمندریان به شناخت متون فارسی تاکید داشت و من نیز به دلیل همین کمبودها سعی میکنم که متنهای کلاسیک در کلاسهایم کار کنم؛ چراکه این کار تأکید سمندریان بود.
ساعتچیان در توضیح دیدگاههای سمندریان گفت: سمندریان معتقد بود که هنر در برابر سهچیز یعنی خنثیبودن، تفریحیبودن و لحظهای بودن آسیبپذیر است. او میگفت عوامل کار باید به شکلی فعالیت کنند که مخاطب هنگامی که از سالن خارج میشود تازه به نمایش فکر کند.
وی ادامه داد: البته با همه خوشبینیها گاهی اوقات او از شرایط موجود میترسید و میگفت یعنی ممکن است که فقر روزی کاری کند که من نیز مانند بسیاری کفش زرد بپوشم. سمندریان همیشه به تئاتر فکر میکرد و از گوشت و پوست تئاتر بود و در همه این سالها تلاش کرد تا چراغ تئاتر روشن بماند. با این حال در همان زمان حیات بودند افرادی که به صحبتهای او میخندیدند اما او میگفت که تا زمانی که تئاتر مستر نداشته باشیم نمیتوانیم ادعا کنیم که تئاتر داریم.
این مدرس تئاتر در بخش پایانی صحبتهایش گفت: این روزها دوستان و همکاران خیلی رو بازی میکنند و همه چیز در سطح آمده است و همین میشود که میگوییم: «مردم خندیدند پس موفق شدیم». به اعتقاد سمندریان هنر باید خواب راحت را از هنرمند بگیرد. شما دقت کنید که در حال حاضر چند نفر چنین وضعیتی دارند؟ در کل به اعتقاد من باید به فکر باشیم و سواد خود را افزایش دهیم.
زهرا نوربخش یکی از نویسندگان کتاب در صحبتهای کوتاهی گفت: وقتی آقای نظربیگی پروژه این کتاب را مطرح کردند، خیلی برایم جذاب بود؛ چراکه آثار دورنمات را قبلا و به زبان اصلی مطالعه کرده و حتی کارهایی روی آن انجام داده بودم.
وی ادامه داد: کارهای سمندریان بسیار متفاوتند؛ چراکه او حسی که در متون خود میگذاشت با حس مترجمان متفاوت است. ما در این کتاب براساس نظریههای ترجمه این ترجمهها را بررسی کردیم و تفاوتش را با دراماتیک مورد بررسی قرار دادیم تا بتوانیم به این شکل به ترجمه تئاتر در ایران کمک کنیم.
سمندریان جریانساز بود
وحید نظربیگی دیگر نویسنده این اثر در سخنان پایانی گفت: حمید سمندریان بیش از یک کارگردان، مترجم و بازیگر یک جریانساز بود و من در حال حاضر احساس میکنم که با نبود چنین افرادی نسل من لاغرتر و فقیرتر از گذشته شده است.
نظر شما