پدر نواب صفوی درسال 1314 به دنبال صدور قانون «لباسهای متحدالشکل» لباس روحانیت را از تن درآورد وبه عنوان وکیل دعاوی دادگستری مشغول به خدمت شد. این اتفاق که در کودکی او افتاد، چه تاثیری در شکلگیری نگاه او داشت؟
دوران کودکی هر فرد، خاستگاه و طبقه اجتماعی خانواده و وقایعی که در جامعه و محیط اطراف رخ میدهد قاعدتا بر خلق خوی افراد و در شکلگیری فکری و رفتاری هر فرد، تاثیر بهسزایی دارد. سید مجتبی، متولد 1303 هجری شمسی است. دقیقا در دورهای که سلطنت قاجار در حال سقوط و کشور در حال تجربه سالهای پس از رکود مشروطه خواهی و کودتای اسفند 1299 و برآمدن رضا خان است. دوران کودکی نواب مصادف با اقدامات تجددگرایی و ضد سنتی و مذهبی رضاخان است. پدر مجتبی نیز روحانی بوده است که پس از اجرای سیاست لباس متحدالشکل و تحدید روحانیون مجبور به کنار گذاشتن لباس شده است. از طرفی نواب در جنوبیترین مناطق تهران یعنی خانیآباد رشد کرد که به لحاظ برخورداری از رفاه، جزو مناطق کم بهره و شاید بی بهره بود. از یک سو او شاهد فقر و نداری مردم بود و از سوی دیگر کودکی او مصادف با اجرای سیاستهای پی در پی حکومت پهلوی برای اجرای مدرنیزاسیون و جولان روشنفکران متمایل به غرب بود. حتما زندانی شدن سه ساله پدرش به دلیل زدن سیلی بر صورت علیاکبرخان داور -وزیر عدلیه- و فوت او در سال 1314 در حالیکه نواب در حدود 10 سال داشت بی تاثیر در شکلگیری شخصیت وی نبود.
دلیل شهرتش به نواب صفوی چه بود؟
در واقع نام خانوادگی وی«میرلوحی» است ولی به «نواب صفوی» مشهور بود.
او از سنین بسیار پایین، دغدغه رهبری اجتماعی را داشت. تظاهراتی که در سال 1319 در مدرسه صنعتیها برضد کشف حجاب راه انداخت یا سخنرانی معروفش در 7 آذرسال 1321 برعلیه دولت قوامالسلطنه که در 18 سالگی انجام داد، از آن جمله است. این ویژگی شخصیتی او را چگونه ارزیابی میکنید و چطور به چنین نقطهای رسیده بود. چرا؟
هم چنان که اشاره شد او در دورانی بزرگ شد و نمو یافت که از یک سو جامعه به دلیل بی لیاقتی شاهان قاجار به شدت سقوط کرده بود و مشروطه هم که انتظار میرفت راه برونرفتی از این سقوط باشد، خود با شکست مواجه شد. ناامیدی و بن بست اجتماعی را میتوان یکی از خصلتهای آن روز جامعه ایران دانست. از سوی دیگر اقدامات رضاخان بود که با حمایت فکری و معنوی روشنفکران غرب زده باعث نارضایتی اقشار مذهبی و سنتی جامعه شده بود.سرکوب شدید و استبداد فکری در دوره رضاخان اگرچه نتوانست مانع قیام مردم علیه سیاست کشف حجاب شود اما از درون همین سخت گیری های اجتماعی، نحله های فکری جدیدی به وجود آمدند که برای اولین بار به فکر تاسیس حکومت بر اساس قوانین اسلام بودند. این فکر وقتی بیشتر نمود علنی پیدا کرد که رضاخان در سال 1320 تخت سلطنت را به محمدرضا داد و برای مدت حدود ده سال جامعه از سخت گیریهای حکومت رهایی یافت. مثلا در همین دوره امام خمینی کتاب«کشف الاسرار» در سال 1323 را در جواب اسرار هزار ساله حکمی زاده نوشت و آرمان شهر خود را با عنوان حکومت اسلامی مطرح نموده و خواستار قیام علماء شد. مکاتب فکری دیگری هم بودند که با فرصت طلبی فراوان از این فضا استفاده کرده و با نشر آراء خود شروع به یارگیری کردند. از احمد کسروی گرفته تا حزب توده هر کدام برای رفع گرفتاری مردم ایران که اتفاقا گرفتار مصائب اشغال اجنبی در جنگ جهانی دوم هم شده بود، نسخه میپیچیدند. قسمتی از رفتارهای سیاسی نواب مختص خود اوست.اینکه توانایی راه انداختن جریان یا نهضت را داشت و میتوانست کسانی را جذب خودش کند و یا با بیانی پرحرارت و آتشین سخن بگوید، ذاتی او بود و در این مسیر، تحولات و نارضایتی عامه مردم از حکومت به دلیل عدم تامین حداقلهای معاش و امنیت در براه انداختن نهضت به او کمک میکرد.
پس از فرار از آبادان، زندگیاش در نجف و بصره چطور گذشت و این دوره چه تاثیری درتعلیمات او داشت؟
نواب ریشه بسیاری از مشکلات جامعه را در ناکارآمدی و بی لیاقتی مسئولان امر و از جمله دخالت بیگانگان می دانست. خصوصا او در برخورد با خارجیهایی که در ایران بودند و ملت ایران را تحقیر میکردند به شدت با غیرت و تعصب برخورد میکرد و یکی از همین برخوردها زمانی صورت گرفت که وی به عنوان کارمند شرکت نفت در آبادان مشغول به کار بود و در آنجا به چشم خود شاهد کتک خوردن یا تحقیر یک کارگر ایرانی توسط فردی انگلیسی بود. مشاجره وی به تجمع و شورش گارگران در شرکت و نهایتا دخالت پلیس منجر شد و نواب نهایتا شبانه از طریق بصره به نجف رفت و همین سفر غیر مترقبه وی، سرآغاز فصلی نو در حیات وی شد.در نجف، در محضر اساتید بزرگ آنجا علوم فقهی را فرا گرفت و در عین حال تحولات ایران را هم رصد میکرد. او از درس عالم بزرگی همچون علامه امینی صاحب الغدیر بهره گرفت.
تشکیلات فدائیان اسلام را برچه پایه فکری و با چه هدفی بنیان نهاد؟
تشکیلات فداییان اسلام در واقع اولین تشکل سازماندهی شده جریان مذهبی با هدف برپایی حکومت اسلامی از طریق قیام مسلحانه بود.اگرچه اسم این نهضت اسلامی با ترور همراه شده است، اما اساس کار آنها کار فرهنگی بود و هیچ کدام از ترورهای صورت گرفته توسط فداییان اسلام کور و بی هدف نبوده است. آنها همانند هر جریان فکری دیگری منشور یا اساسنامه فکری داشتند، نشریه «ندای ملت» و «منشور برادری» توسط آنها منتشر میشد و در آنجا مطالباتشان را از حکومت بیان میکردند. هدف اصلی آنها عمل حکومت به همه قوانین اسلام و نه بعضی از قواعد اسلامی بود. همانند همان آرمان شهری که حضرت امام خمینی در آرائ سیاسی خود به آن اندیشده بود.لکن در رسیدن به این هدف، فداییان اسلام دچار بی برنامهگی بود و اگرچه برخی اقدامات آنها از سوی مراجع نجف تایید شد و در داخل کشور نیز مورد استقبال قرار گرفت و در مقطعی اقدامات آنها باعث تغییر مسیر تاریخ به نفع ملت ایران شد-خصوصا نقش آنها در نهضت ملی شدن صنعت نفت- اما همین شتابزده عمل کردن نهایتا به عدم نتیجه دراز مدت منتهی شد و تفاوت آنها با نهضت امام خمینی در برپایی حکومت اسلامی در همین نکته اساسی است. امام خمینی در برپایی حکومت اسلامی، عمل فرهنگی که قاعدتا دیر بازده است را بر هر حرکت دیگری مقدم می دانست و نهایتا با رسوخ در اذهان مردم نهضت اسلامی را به پیروزی رساند.
ترورهژیر، رزمآرا، حسین اعلا واحمد کسروی را به فدائیان اسلام نسبت میدهند. دلیل انتخاب این افراد و مبارزه مسلحانه چه بود؟
اولین ترور فداییان اسلام، ترور «احمد کسروی» مورخ و نویسنده تاریخ مشروطه بود. مشکل فداییان اسلام با کسروی در آرای ضد دینی کسروی بود. کسروی از نسل روشنفکرانی بود که علاج درد مردم ایران را در پالایش بسیاری از مولفههای اسلام و مذهب تشیع میدانست. اگر چه در اینجا، جای طرح اقدامات وی نیست ولی چالش اساسی فداییان و چندین مورد برخود اولیه آنها با کسروی بر سر مباحث دینی بود و آنگونه که مشهور است مراجع نجف حکم به ارتداد کسروی دادند و کسروی ترور شد. ترورهای دیگر فداییان اسلام، بیشتر بار سیاسی داشت.
مثلا «عبدالحسین هژیر» که وزیر دربار و قبل از نخست وزیر بود. به گونهای در کشاکش بحث ملی شدن نفت، سعی در تقلب در انتخابات مجلس شانزدهم داشت تا نمایندگان مخالف ملی شدن صنعت نفت به مجلس راه یابند. ولی وقتی هژیر به دست سید حسین امامی، از فداییان اسلام، ترور شد، ورق برگشت و ساعد، نخست وزیر وقت، دستور ابطال آرا را صادر کرد. البته این ترور به قیمت جان «سید حسین امامی» تمام شد. برادر دیگر او سید محمد نیز از شیفتگان نواب بود که بعدها همراه وی تیرباران شد.
ترور «سپهبد حاجی علی رزمآرا» مهمترین و سرنوشتسازترین اقدامات فداییان اسلام بود که به دست استاد خلیل طهماسبی انجام شد. اگرچه بعدها در نحوه ترور و اینکه قاتل واقعی رزم آرا چه کسی بوده است، بحث های تاریخی زیادی شده است. رزم آرا و اکثریت مجلس شانزدهم، بر عدم ملی شدن نفت پافشاری میکردند. اما بعد از اینکه جریان ملی شدن صنعت نفت، متشکل از یاران دکتر مصدق در جبهه ملی و طرفداران آیت الله کاشانی در جناح مذهبی به بن بست سیاسی رسیدند، راه چاره را در برداشتن رزمآرا دانستند. طبق اسناد تاریخی، ترور رزمآرا با اطلاع این دو جریان صورت گرفته و آنها به فداییان اسلام قول عمل به قوانین اسلام را داده بودند.
رزمآرا در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ از میان برداشته شد و مجلس شانزده مقهور شد و در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹طرح ملی شدن صنعت نفت و در 10 اردیبهشت ۱۳۳۰ قانون اجرای ملی شدن صنعت نفت و خلع ید کمپانی انگلیسی به تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی رسید و برای اولینبار، استعمار انگلیس در مقابل ملت ایران به زانو درآمد.مجلس شورای ملی در دوره هفدهم، در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۳۱ چنین تصویب کرد: «چون خیانت حاجعلی رزمآرا بر ملت ایران ثابت گردیده، هرگاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار میگیرد و آزاد میشود. بدین صورت با مصوبه مجلس، طهماسبی در ۲۴ آبان ۱۳۳۱ از زندان آزاد شد. اینکه قاتل نخست وزیر با مصوبه مجلس از رندان آزاد شود سابقه تاریخی ندارد.»
تفاوت ترور و مبارزه مسلحانه اسلامی در چیست؟
ترور اقدامی کور و بی هدف است و صرفا برای گرفتن امتیاز یا به زانو درآوردن رقیب است و عملی مزموم است. اما مبارزه مسلحانه در مقابل ظالمی که هیچ راهی جز این برای مردم نگذاشته در واقع از سنخ قیام علیه ظالم است با هدف ستاندن حق مظلوم.
گفته شده که در کتاب «راهنمای حقایق» الگوی مینیاتوری از حکومت اسلامی ترسیم شده و آن را سلف نظریه جمهوری اسلامی میدانند. درباره نگاه او، منابعش و رویکردش به این ماجرا توضیح دهید.
کتاب «راهنمای حقایق» در واقع، راهبرد فداییان اسلام برای حکوت ایدهال آنها است. نمیتوان آن را الگوی مینیاتوری از حکومت اسلامی دانست. اگرچه کلیات آن مشابه است. آنها جامعه اسلامی را بسیار سادهتر از آنچه امروز داریم، میدیدند و برای هر کدام از نهادهای جامعه، برنامهای طراحی کرده بودند. اما آنچه در عمل واقع میشود به تناسب، بسیار پیچیدهتر از روی کاغذ است. منبع الهام آنها از صدر اسلام و حکومت ائمه سرچشمه میگیرد و خواستار اجرای دقیق احکام اسلام در همه شئونات جامعه هستند.
دقیق معلوم نیست که رهبر این جامعه، چگونه انتخاب شود یا مردم چه نقشی در جامعه دارند. برنامه آنها کلی است. طبیعی هم هست که آنها پیچیدگیهای خاص جامعه را ساده میدیدند. امروز هم که نمود عینی حکومت اسلامی در ایران عملی شده است، سالها کار تئوریک از 1323 که امام در کتاب «کشف الاسرار» طرح موضوع می کنند تا طرح ولایت فقیه در مسجد شیخ انصاری در دوران تبعید در نجف، در سال 1348 تا تصویب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفته است.
علت دستگیری و اعدام او چه بود؟
سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332، سالهای خوبی برای جریانهای سیاسی مخالف حکومت نبود. همه جریانهای سیاسی، به شدت سرکوب شدند. از جمله فداییان اسلام که بعد از کودتا هنوز فعالیت میکردند. با ترور «حسین اعلا»، نخست وزیر، که به تهدیدهای فداییان اسلام برای عدم شرکت در اجلاس پیمان بغداد وقعی ننهاد، سرنوشت فداییان اسلام نیز تعیین شد. فداییان اسلام از مخالفان جدی پیوستن ایران به پیمان بغداد (سنتو) بودند چرا که بر اساس آن استقلال ایران به عنوان کشوری اسلامی، مستقل از شرق و غرب خدشه وارد می شد و ایران در زمره کشورهای بلوک غرب قرار می گرفت. هدف این پیمان، ایجاد کمربندی دفاعی و امنیتی بر ضد توسعهطلبیهای اتحاد جماهیر شوروی و سرانجام حفاظت از ذخایر نفت و گاز منطقه خلیج فارس و جلوگیری از گسترش اندیشه کمونیسم در میان کشورهای نفتخیز منطقه بود. علا ۲۵ آبان ۱۳۳۴ ترور شد ولی جان به در برد و با صورتی باند پیچی شده در پیمان بغداد حضور یافت و ایران رسما عضو سنتو شد.
پیمانی که ایران نهایتا پس از پیروزی انقلاب اسلامی از آن خارج شد. به دنبال این ترور، فداییان اسلام که مشهور به اقدامات انقلابی بودند، تحت پیگرد قرار گرفتند و در این دوره اگرچه مورد حمایت بزرگانی همچون آیت الله سیدمحمد طالقانی قرار گرفته و مدتی در منزل وی مخفی شده بودند، اما نهایتا دستگیر و به حکم دادگاه نظامی به مرگ محکم شدند. مشهور است که حضرت امام خمینی برای نجات جان نواب صفوی از آیتالله بروجردی خواست اقدامی بکند ولی عدم تحرک مناسب حوزه، منجر به تیرباران نواب صفوی و یارانش در سحرگاه 27 دی 1334 شد. ولی آرمان آنها برای تاسیس حکومت اسلامی کماکان زنده بود و اقدامات انقلابی و خلوص نیتشان الگویی برای قیامهای مسلحانه با مرام اسلامی در سالهای بعد شد. و به قول رهبر انقلاب اسلامی «اولین آتش را در قلبها نواب روشن کرد.»
نظرات