آیا شیوههای مدرن داستاننویسی ، آنگونه که در غرب وجود دارد، در ادبیات معاصر ما خلق و به کار گرفته شده یا تنها تقلید صرف بوده است؟
آیا سورئالیسم در ادبیات معاصر ایران وجود دارد؟ اگر بله، چه جایگاهی دارد؟ و بعد از صادق هدایت چه آثار شاخصی در این زمینه خلق شدهاند؟
بیشترین حجم داستان معاصر ما را آثار رئالیستی شکل میدهد. آنچه در واقعیت پیرامون دیده میشوند و اتفاق میافتند که این سطح و ابتدای داستان میتواند باشد که بیشتر به شرح رخداد. مضمون. محتوا. اندروای و... میپردازد. در سوررئالیسم نویسنده اگر چه از واقعیت استفاده میکند، اما از واقعیت عبور میکند. اگر فرد را به عنوان پردازشگری خلاق بپذیریم، برآیند دیداری، درک، جهانبینی و تخیل او خود را در زبان دیگری که فراتر از واقعیت است، نشان می دهد. او با زبان تازهای که به اشیاء و پدیدهها و اجسام و روابط می دهد در ساخت جدیدی که تا قبل از آن وجود نداشته است به خلق دیگری میپردازد. البته این رفتار ضمن آن که نوآوری خود را خواهد داشت میبایست که منطق درستی هم برای خواننده داشته باشد. فراواقعیت مانند واقعیت دامنه اش گسترده است و از مسیرهای متفاوتی میشود به آن رسید که استعاره یک وجه آن میتواند باشد.
تجربه خودم برای اولین بار در داستان "چشم زنگاری" و به طورکلی در کتاب "ماهی در باد" اتفاق افتاد و آن را در "خیابان بهار آبی بود"، ادامه دادم. یک شیوه آن به این شکل است که از دو واقعیت به یک فراواقعیت رسیده ام. از آن جایی که در ابتدای این راه هستیم نخواسته ام خواننده را در موقعیت انتزاعی معلق بگذارم.
درمورد به کارگیری شیوههای مختلف زبانی اعم از زبان شاعرانه و... در داستان کوتاه توضیح بفرمایید.
زبان، حوزههای گسترده و مختلفی در داستان به خصوص داستان کوتاه دارد که به فرصتهای بیشتر و بحث تخصصیتری نیاز دارد. نظر من این است که زبان چه در دیالوگها، یا به عنوان یک نشانه و یا شیوه روایت بستگی و متناسب به موضوع، شرایط فردیت ها،سایر سازه های داستانی، کنش و واکنشها ، حرکت و به طور کلی موقعیتهای داستانی دارد. به طور مثال در بحث زبان شاعرانه یک داستان به چنین ویژگیهای برمیخوریم که خودش به چند شاخه تقسیم میشود:
نثرِ شاعران، زبان شاعرانه و به کارگیری صنعت های شعر در ساختمان زبانی داستان: ساخت ِشاعرانه
شما در حوزه داستان کوتاه کار کرده و تخصص دارید، لطفا کمی درباره ساختار پازل مانند داستان کوتاه شرح دهید، این شیوه چگونه در کارهای شما نمود پیدامیکند؟
دادههای داستانی بیشتر از خرده رویدادها، تصویرها، دیالوگ و هرکدام به شکلی و در زمانی که با موقعیت و مکانی آن دیگری کاملا متضاد یا نا متضاد قرار میگیرند، نگاهِ منِ نویسنده را به عنوان مواد اولیه میگیرند. آن ها را مدتها در ذهن نگاه میدارم و مدام با کار فکری آن ها را ورز میدهم. در این هنگام تمام آن ها به شکل پازل کنار هم نشستهاند. و من این آگاهی را دارم که از ستون فقرات داستانم یعنی روایت، غافل نشوم. دوستان بسیاری داستانهای بسیار خوبی مینویسند اما میبینی که هر قسمت آن مثل یک جزیره کوچک معصومانه اما پر نور به تنهایی سوسو میزنند و هیچ ارتباطی با هم ندارند. این همان چیزی است که نادیده گرفتهاند و داستان امروز از این بیماری هم رنج میبرد.
شکلگیری و روند تکامل داستان کوتاه از دیرباز تا به امروز در ادبیات معاصر را چگونه ارزیابی میکنید؟ جایگاه امروز داستان کوتاه در ادبیات معاصر چگونه است؟ به عبارت دیگر، آیا داستان کوتاه در جایگاه خود قرار دارد یا خیر؟
از پیش از داستانهای جمالزاده تا امروز در داستان کوتاه راه زیادی را به سمت کمال رفتهایم و کارهای درخشانی داریم که میتواند در داستان نویسی جهان حرفی برای گفتن داشته باشد اما چیزی که هست در این سالها بخصوص از اواخر دهه هفتاد تا کنون آن قدر شبه داستان، آثار سطحی و زباله های داستانی تولید و در فضای ادبی ریخته شده که آثار خلاق در میان آن ها خفه میشود. وقتی که به راحتی و بدون هیچ فیلتر فنی و تخصصی داستان و یا مجموعه داستان من و شما چاپ میشود،چنین شرایطی پیش میآید. کلاسهای داستاننویسی،نشر، جوایز، اگر چه هرکدام کار خود را میکنند و دیگری را مقصر میدانند، اما بیشتر تبدیل به محفلهای آیین دوستیابی شده و به داستاننویسی خنثا کمک کرده اند. به طوری که نه تنها امروز شما هر کتابی را نمیخوانید که اگر به شما پول هم بدهند حاضر نیستید بسیاری از این کارها را بخوانید؛ چرا که نه تنها از آن لذت نبرده یا نیاموخته اید،که وقت شما را هم گرفته است.
بسیاری بر این باورند که در دوره معاصر مردم دنیا استقبال کمتری از رمان میکنند و گرایشها به سمت داستان کوتاه رفته است، نظر شما در این باره چیست؟
بنا بر شرایط جهان که هر لحظه و با سرعت از هر جهت به طرف دگرگونی می رود، به خصوص دوران بعد از مدرن که کمپانیهای بزگ صنعتی حاکمیت خود را از دست داده و به جای آن امپراطوریهای بزرگ فن آوری اطلاعات.آی تی.دیجیتال. بنگاههای خبری و زندگی مصرفی و رواج دلالی حاکم شده است،این امکان وجود دارد که رمان مرکز ثقل خود را جابهجا کند. اما نمیتوان آن را انکار کرد. البته آنچه در ترجمه به ما میرسد،میبینیم که رمان هنوز جایگاه خود را دارد و هر روز نویسندگان پیشرو تری میدرخشند و قلههای تازه ای را در آن کشف میکنند.
شما به عنوان داور جوایز ادبی همیشه با آثار نسل جدید از نزدیک در ارتباط بودهاید، آثار نسل جدید را چطور میبینید؟ چه شیوههای داستان نویسی بیشتر مورد استقبال واقع شده است و برایند شما از آینده داستان ایران چیست؟
وجه غالب بر داستاننویسی گرایش به زبان و فرم های وارداتی و تقلید محض است که هیچ ریشهای در ما ندارد و زمان و مکان و انسان معاصر در آن گُم شده است.به این شکل می خواهند با خلاء تجربه و جهانبینی و تنها با شامه داستان را پرکنند. در چنین مواقعی هوشمندی خواننده است که آن را پس میزند. داستانهایی که فکر میکنی تمام آنها را یک نفر با یک انشاء و یک ماشین در مایکروفر پخته است. آن وقت چنین آثاری با جسارت و مارکِ داستان پیشرو مرتب تبلیغ میشود. البته فراموش نکنیم که آثار نسل جدید از میان همینها جوانه میزند و خود را نشان میدهد. آثاری که ویژگیها و تجربههای خاص خودش را دارد. گاه کارهای با ارزش و درخشانی در میان آنها مرا به شوق میآورد. داستاننویسانی که خوب خوانده و خوب تربیت شده و جهانبینی فرهیخته و بزرگ منشانهای دارند. به دور از هیاهو با استقلال کار خودشان را میکنند. در بسیاری مواقع از این دوستان داستان نویسِ جوان و شاعرم میآموزم و مشاوره میگیرم. با این دیدگاه به آینده داستان بسیار خوشبینم و می دانم که عزیزانی سلامت استقلال جغرافیای داستانِ ما را نگهبان خواهند بود؛ همچنان که هدایت بود. چوبک بود . گلستان بود. گلشیری بود و شما خواهید بود که این بوم و این فردیت را داستان خواهید کرد.
نظرات