آراز بارسقیان در گفت وگو با ایبنا:
به جای تکرار ترجمه آثار کلاسیک آثار جدید اضافه کنیم/ناطوردشت را با انگیزه مالی ترجمه کردم
آراز بارسقیان معتقد است:ت عداد زیادی از نویسندگان و نمایشنامه نویسان امریکایی هنوز در ایران ناشناخته ماندهاند و بهتر است به جای تکرار ترجمه آثار کلاسیک، به اضافه کردن آثار جدید فکر کنیم و سعی مان این باشد که درصد این اضافهکردنها از تکرارکردنها کمتر نباشد.
بارسقیان که مدیر نشر یکشنبه هم هست، در مورد مزیت های ناشر بودن یک مولف یا مترجم اظهار داشت: از بحث خودکفایی آن که بگذریم، دستمان برای انتشار کتابهای دلخواهمان باز است. البته این به آن معنی نیست که با نویسندگان و مترجمان دیگر همکاری نمی کنیم. اگر زمینه فعالیت شان به ما نزدیک باشد با کمال میل آثارشان را منتشر می کنیم. اما تمرکز نشر یکشنبه روی نمایشنامه است.
نویسنده کتاب "پل" در پاسخ به این سوال که آیا روی آوردن مترجمان به کار نشر به دلیل تایید نشدن آثارشان از سوی انتشارات دیگر است گفت: من با این نظر مخالفم یعنی حداقل در مورد من که صدق نمیکند و از سوابق کاری ام با نشر های دیگر مانند افراز و... مشخص است. و بالغ بر چهل اثر ترجمه کرده ام. پس حداقل در مورد من چنین چیزی صدق نمیکند.
وی با بیان اینکه خود را بیشتر نویسنده میداند تا مترجم بیان کرد: هم من هم دولت آبادی امتحانمان را پس داده ایم و نمایشنامه" گام زدن بر یخ های نازک" که توانست سال ۱۳۹۲ در سیویکمین دورهٔ جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بخش تئاتر برگزیدهٔ کتاب سال شود، مصداق همین ادعاست. برای تمام نویسندگانی که مترجم هستند این امر صادق است. در واقع چیزی را که ترجمه میکنم متعلق به خودم نمیدانم. اما حتا از نوشتن یک پاراگراف هم احساس رضایت و شعف میکنم.
مدیر نشر یکشنبه درباره اطلاق نام اثر هنری به کار ترجمه گفت: اگر مترجمان قدرتمندی مانند نجف دریابندری و ... را کنار بگذاریم که اثر را به نوعی بازآفرینی میکنند، میتوان نگاهی صنعت گونه به آن داشت. اما صنعتی است که به هنر نوشتن بسیار نزدیک است.
به جای تکرار ترجمه آثار کلاسیک، به اضافه کردن آثار جدید فکر کنیم !
نویسنده رمان " دوشنبه" کارنامه کاری خود را دارای اشتباه دانست و افزود: به نظر خودم خبطی هم در کارنامه ام دارم و منظورم ترجمه دوباره ناطوردشت است. صادقانه بگویم که اهداف مادی را از ترجمه اش دنبال میکردم. شاید بعدها این ترجمه هم دیده شود و با ترجمه های دیگری که از این اثر موجود است، قیاس شود. به نظرم ترجمه دوباره آثار کلاسیک اگر بتوانیم چیزی به ترجمه های قبلی اضافه کنیم، منطقی است اما در کل موافق این مساله نیستم چون وقتی حرف ادعا به میان می آید، همه مدعی میشوند و وارد بحث ترجمه های موازی هم نشویم بهتر است. در مورد ترجمه دوباره آثار یک نکته دیگر این است که آیا من در نهایت توانسته ام تالیف خودم را به آن اثر نزدیک کنم یا نه که در این مورد هم بهترین راه تالیف اثری منسوب به خود آدم است و نه کپی از یک اثر کلاسیک و فاخر.
بارسقیان در مورد نیاز مبرم جامعه کتابخوان به معرفی نویسندگان جدید و هم چنین ناشناخته ماندن بسیاری از آثار مطرح نوبلیستها در ایران گفت: این مساله نه تنها در مورد نوبلیست ها بلکه در مورد بسیاری از نویسندگان دیگر نیز مصداق دارد. به عنوان مثال تعداد زیادی از نویسندگان و نمایشنامه نویسان امریکایی هنوز در ایران ناشناخته ماندهاند و بهتر است به جای تکرار کردن ترجمه آثار کلاسیک، به اضافه کردن آثار جدید فکر کنیم و سعی مان این باشد که درصد این اضافهکردنها از تکرارکردنها کمتر نباشد. در وضعیت فعلی این دو در حال موازنه اند. یعنی به ازای یک اثر کلاسیکی که دوباره ترجمه میشود، یک اثر جدید هم راهی بازار میشود اما چون در نهایت بازار فروش با آثار کلاسیک است، در نتیجه باز هم روند رشد تکرار تصاعدی بالا میرود. خود من اکثر نمایش نامه هایی که ترجمه میکنم، جدید هستند به جز چند مورد که "تراموایی به نام هوس" یکی از آنهاست و سومین ترجمه از این اثر است. دلیلم برای ترجمه مجدد آن هم ناکارامد بودن ترجمه های قبلی این اثر بود.
وی ادامه داد: یک نکته دیگر در مورد ترجمه دوباره و چندباره آثار ادبی این است که اثری که بارها ترجمه شده مصداق این مثل است که معما چو حل گشت آسان شود و به ورطه غیر اخلاقی هم میرسد. برخی مترجمین متاسفانه با دست کاری تنها چند جمله نام خود را به عنوان مترجم جدید آن اثر ثبت میکنند.
آثار شاخص معیار خوبی برای مقایسه با آثار داخلی نیستند
بارسقیان در مورد وضعیت طبقه بندی آثار ادبی در ایران عنوان کرد: طبقه بندی خاصی در بازار کتاب وجود ندارد و ماجرا مثل بازاری است که همه چیز درهم به فروش میرسد. در نشر یکشنبه با وجود مشکلات مالی تا به حال بیشتر از بیست نمایشنامه منتشر شده که دلیل آن هم همان اضافه کردن است و احساس کردم تئاتر ما به دیوید هر، شنکن، جان لوگان و... نیاز دارد. حتا من با چاپ و انتشار آثار درجه دو و سه و... هم موافقم و آن را هم یک نیاز میبینم. چون در آن صورت با قیاس نمایشنامههای شاهکار جهان و نمایشنامههایی که در ایران نگاشته میشود، توازن به هم میخورد و کلا آثار شاخص معیار خوبی برای مقایسه با آثار داخلی نیستند. به نظرم نمیشود آثار ادبی خودمان را با همینگوی و داستایوفسکی مقایسه کنیم. البته این مساله در موارد قیاس شخصی صادق است و به هر حال هر نویسنده ای در خلوت خودش را با یکی از بزرگان ادبی قیاس میکند و به نوعی دنبال همتای ادبی اش میگردد. بنابراین لزوم طبقه بندی احساس میشود تا قیاس های بهتری انجام شود. طبقهبندی آثار ادبی در وهله اول به عهده ناشر و سپس به عهده کتابفروش است.
بارسقیان در ادامه به نحوه طبقه بندی آثار در سایت آمازون اشاره کرد و گفت: به عنوان مثال در سایت آمازون تمام کتابها طبقه بندی شده است. سایت آمازون این امکان را دارد که در کنار انتخاب شما، پیشنهاداتی در راستای انتخاب خواننده نیز به او می دهد. کتابفروش باید قفسه بندی خودش را داشته باشد و برای مثال اگر در شهرکتاب سراغ قفسه چشمه میروم، کتابفروش باید بتواند من خواننده را راهنمایی کند. مثلا در قفسه آبی با کتابهای به نسبت نخبه گرا مواجه هستیم و در نشر چرخ با عامه پسندها و درواقع توجیه اقتصادی نشر. این مساله در نشرها باب شده و تقریبا نشرهای بزرگی مثل چشمه، ققنوس و... زیرمجموعه هایی برای طبقهبندی آثار خود دارند که خدمت ارزشمندی به جامعه کتابخوان است.
نویسنده کتاب" پس از کشف ردپای پلنگ صورتی" در پایان درباره کارهای در دست چاپ خود نیز گفت: رمان سه شنبه سال آینده چاپ میشود که رمانی است در ادامه کتابهای قبلیام؛ یکشنبه و دوشنبه. کار نگارش آن به پایان رسیده و سال آینده به احتمال زیاد چاپ میشود. اولویت نشر هم با نشر خودم نیست. بازه زمانی که برای این رمان ادامه دار در نظر گرفتم، پنج سال است و می خواهم که هر پنج سال یکبار ادامه رمانم که قصه یک کاراکتر است،منتشر شود. دوشنبه، سال 92 منتشر شد و بازه زمانی مطلوب من برای انتشار پاییز سال 97 است که امیدوارم شرایط چاپ، نشر و ارشاد در آن زمان مساعد باشد. اما آخرین گزینه برای چاپ آن، نشر خودم است. به نظرم نشر باید من نویسنده را دوست داشته باشد تا بتواند او را حمایت کند.
نظر شما