حسین طالشی صالحانی، مدیر نشر وزارت امور خارجه در یادداشتی به مرور کتاب «دوران گذار روابط بینالملل در جهان پساغربی» اثر مشترک دکتر محمدجواد ظریف، دکتر سیدمحمدکاظم سجادپور و دکترعباداله مولایی پرداخته است.
تحقیق حاضر یک پژوهش علمی و تجربی جمعی و بیانگر نتایج مباحثات و مطالعات دانشگاهی و تجربیات پیشکسوتان سیاست خارجی است و در ظرفیت دانشگاهی نگارندگان و با هدف گشودن مسیر بحث و هماندیشی در جامعه علمی - دانشگاهی کشور تهیه شده است. سیاست جهانی تاریخ پرنوسان و متغیری داشته است. در این رهگذر، پایان جنگ سرد نیز به سهم خود همه ابعاد و حوزههای روابط بینالملل را با تحول ژرف، همه جانبه و اساسی روبهرو ساخته و تغییر را به وجه دائمی و بارز دوران گذار تبدیل کرد.
در این دوران، جهان ایستای سنتی جای خود را به جهان پویای رخدادها، چالشها، ابهامها، روندهای ژرف و شتابان واگذار کرده است. طبیعت سیال این دوران سبب شده است تا هر موضوع یا منطقهای از امکان بالقوه تبدیل شدن به مرکز تهدید و کانون توجه برخوردار شود. موضوعات و چالشهای فراروی دولتها ماهیت جهانی پیدا کردهاند و کنشگران نمیتوانند بدون توجه به دیدگاهها و منافع و رفتارهای سایر کنشگران به مواجهه با این چالشها بپردازند.
یکی از مختصات دوران گذار، افزایش نیروهای مرکزگریز در نظام بینالملل است که در پرتو آن به موازات قدرت نمایی کنشگران غیردولتی، ظهور مراکزچندگانه قدرت نیز شتاب یافته است که حاصل آن تغییر تدریجی شکل و ماهیت نظام بینالملل است، البته دولتها و واحدهای سیاسی هنوز کنشگران اصلی سیاست جهانی محسوب میشوند. همچنین با توجه به تغییر ماهیت و مبانی قدرت و تکثر منابع آن، علاوه بر تداوم اهمیت قدرت نظامی و قدرت اقتصادی، انواع قدرتهای دیگر به ویژه قدرت معنایی (قدرت گفتمانی، قدرت هنجاری، قدرت نرم، قدرت دیپلماتیک، قدرت اجماعسازی و مانند آن) هم اهمیت یافته و به راهنمای فهم فضای نوظهور سیاست بینالملل و پیشبرد اهداف و منافع کشورها در جهان تبدیل شدهاند.
این کتاب در قالب یک پیش درآمد، 10 فصل و نیز جمعبندی و سخن پایانی تدوین شده است. البته در هر فصل سخن پایانی آن فصل پیشبینی شده که در حقیقت نتیجهگیری همان فصل محسوب میشود. در فصل اول موضوع ماهیت نظام بینالملل معاصر طرح و بررسی شده است. در این فصل ابتدا به پیشینه و تبار تاریخی و نیز تجربههای منطقهای و قارهای نظام بینالملل اشاره شده و آنگاه با طرح خاستگاه جغرافیایی و مبانی نظری نظام بینالملل مدرن، به واکاوی ماهیت و مختصات ساختاری و هنجاری و نیز تحولات تاریخی نظام بینالملل وستفالیایی از آغاز تا نیمه نخست سده بیستم پرداخته است.
در فصل دوم، پایان نظام دوقطبی و آغاز دوران گذار بررسی شده است. بازشناسی میراث جنگ سرد در سیاست بینالملل و آغاز دوران گذار، زوال ساختار و صورتبندی دوقطبی نظام بینالملل، غلبه منطق پیوستگی و وابستگی متقابل و شتاب روند جهانی شدن و تحول تدریجی در عرصههای سیاست بینالملل، امنیت بینالملل، اقتصاد بینالملل، حقوق بینالملل و فرهنگ بینالملل از جمله مباحثی هستند که در این فصل به آنها پرداخته شده است.
در فصل سوم تحول مفاهیم در ادبیات نظام بینالملل نقد و ارزیابی شده است. شناسایی و فهم پدیدهها و روندهای سیاست بینالملل تنها از روزنه مفاهیم و اصطلاحات آن میسر است. دولت -ملت، حاکمیت، اقتدارگریزی (آنارشی)، قدرت، منافع ملی و امنیت مهمترین مفاهیمی هستند که تطور و تحول تدریجی آنها در این فصل بازخوانی شده است. فصل چهارم به مطالعه چرخش نظری در روابط بینالملل اختصاص یافته است. نظریه و واقعیت یا نظریه و عملکرد در سیاست بینالملل پیوندهای تنگاتنگ و متقابلی با یکدیگر دارند. در این فصل با مطالعه این نسبت به بازخوانی و سنجش انتقادی سنت نظری اثبات گرایی و جریانهای رایج و غالب آن یعنی واقع گرایی و لیبرالیسم و نیز روایتهای نظری نوظهور پرداخته شده است. تحول جریانهای سنتی و رایج و افقهای نظری روابط بینالملل مباحث دیگر این فصل را تشکیل میدهند.
در فصل پنجم چرخش معنایی در روابط بینالملل طرح شده است. چرخش معنایی، هنجاری و گفتمانی مهمترین تحول اندیشه در سیاست بینالملل دوران گذار محسوب میشود. در این فصل ابتدا معانی و آثار چرخش معنایی در روابط بینالملل بررسی شده و آنگاه دلایل و انگیزهها و پیامدهای بازگشت و نقشآفرینی دین، فرهنگ و هویت در معادلات سیاست جهانی تحلیل و ارزیابی شده است. در ادامه موضوع جابهجایی روند هنجارگرایی به جای ایدئولوژی گرایی در نظام بینالملل مطرح و سپس رقابتهای هنجاری اروپا و آمریکا در دهه نود برای جهان شمولسازی هنجارهای سنتی و نوظهور نظام بینالملل بازخوانی شده است.
این رقابت به ویژه در قالب موج سوم اشاعه دموکراسی، یعنی روایت لیبرالی دموکراسی سیاسی و اقتصاد بازار، حقوق بشر و حق مداخله بشردوستانه و مسئولیت حمایت و نهادینهسازی و تبدیل هنجارها به قواعد حقوقی صورت گرفته است. در فصل ششم موضوع آغاز و انجام دو روایت رقیب از نظم بینالملل طرح شده است. در این زمینه دو روایت رقیب یعنی روایت نووستفالیایی، مدرن آمریکایی و روایت پساوستفالیایی و پسا مدرن اروپایی از نظم بینالملل با یکدیگر مقایسه شده و پیامدهای این دو روایت در نظام بینالملل و موقعیت اروپا و آمریکا در آن نقد شده است. تکاپوی آمریکایی شکلدهی به نظام بینالملل تک قطبی در چارچوب سنت نووستفالیایی و بازتعریف هویت بینالمللی اتحادیه اروپا در قالب روایت پساوستفالیایی دو تجربه درون غربی متمایز در این زمینه به حساب میآیند.
در فصل هفتم موضوع توزیع و جابهجایی قدرت در نظام بینالملل تحلیل شده است. در این فصل ابتدا به بحث تحول در جغرافیای قدرت اشاره شده و به موازات طرح جایگاه منطقه در نظام بینالملل و مرکزیت زدایی نسبی از ژئوپولتیک آتلانتیک محور و اهمیت یابی جهانی ژئوپولتیک پاسیفیک و جنوب، موضوع جابهجایی قدرت در نظام بینالملل در گستره جهانی بررسی شده است. با بن بست نسبی تلاشهای آرمانشهرگرایانه غرب و انتقال تدریجی و نسبی مرکز و کانون قدرت اقتصادی جهان از حوزه اقیانوس اطلس به حوزه اقیانوس آرام یعنی از غرب به شرق و از شمال به جنوب، برای نخستین بار در تاریخ نظام بینالملل مدرن، جابهجایی و چرخش قدرت دیگر تنها امر درون اروپایی و یا درون غربی نبوده بلکه به موضوعی جهانی تبدیل شده است. اینک دیگر کنشگران و مناطق جغرافیایی جهان نیز به نقشآفرینان معادلات قدرت و داعیهداران شکلدهی به نظام بینالملل تبدیل شدهاند.
در فصل هشتم بازتاب روندها، چرخشها و تحولات عرصههای مختلف زیست بینالمللی بشر در عرصه نهادهای بینالمللی و حکمرانی جهانی تحلیل شده است. حکمرانی جهانی، جهاني شدن چالشها و فرصت، تحول نقش نهادهاي چندجانبه، نقش نهادهای بینالمللی در سیاست جهانی و سازمانهای منطقهای و چندجانبه نوظهور مهمترین سرفصلهای این فصل را تشکیل میدهند.
در فصل نهم روایتهای نظم جهانی در افق آینده نقد و ارزیابی شده است. نظام بینالملل چندقطبی، جهان بدون قطب و یا جهان غیرقطبی، جهان چندمرکزی، جهان بدون غرب و نقد ماهیت هنجاری روایتهای نظام بینالملل گفتارهای اصلی این فصل را به خود اختصاص دادهاند.
در فصل دهم روندهای کلان و چشمانداز دوران گذار شناسایی و ارزیابی شدهاند. مفهوم دوران گذار، ماهیت دوران گذار، تکثر قدرت و جابهجایی مراکز قدرت در دوران گذار، ظهور و تنوع کنشگران در دوران گذار، چگونگی رفتارهای بینالمللی در دوران گذار، منطق تغییر و تداوم در نظام بینالملل، چرخش پساغربی در سیاست جهانی و فرصتها و مخاطرات دوران گذار مهمترین گفتارهای این فصل محسوب میشوند. سرانجام در قالب سخن پایانی از مجموع تحلیل ها و مباحث ارائه شده جمعبندی و ارزیابی نهایی صورت گرفته است.
نظر شما