جمالالدین اکرمی-نویسنده و منتقد ادبی، رمان «گربه گور به قیر شده» نوشته علیرضا متولی را از نگاه خود در یادداشتی بررسی کرده است.
این داستان بهانهای میشود برای اینکه همدلی و همکاری بین مردم ایجاد شود و همه سعی کنند که در مواجهه با مشکلات به داد هم برسند. در واقع در همین رفت و آمدهاست که نویسنده روابط اجتماعی و بافت جامعههای محلی در فضای شهری را به خوبی نشان میدهد و روابط محلی و زندگی شهری جامعه ایرانی بیان میشود و در واقع تمام چالشهای موجود در این روابط اجتماعی از سوی نویسنده ترسیم میشود. چیزی که داستان را برجسته میکند روابط سمبولیک و نشانهگراییها و استعارات است. گربه سمبل نقشه جغرافیایی ایران و قیر هم سمبلی از نفت ایران است که اقتصاد جامعه ما را تامین میکند. در این داستان میتوانیم بگوییم که در واقع گربه است که در این قیر یا همان نفت دست و پا میزند و این دست و پا زدن بیشتر از اینکه باعث رهایی او شود باعث گرفتاریاش شده است و این گرفتای مختص یک شخص نیست، گرفتاری است که همه مردم و جامعه را با خود درگیر کرده است. در واقع خوبیها و نواقص این مسئله در کنار هم در این داستان به تصویر کشیده شده است. هم فواید بهرهبرداری از نفت و هم معایب آن یعنی بهرهوری از نفت همیشه خوب پیش نمیرود و بالاخره در جایی ایجاد گرفتاری میکند. اما نویسنده دست مخاطب را باز میگذارد که بتواند تواناییهای خود را نشان دهد.
نکته دیگر نقشآفرینی بچهها در این داستان است و خالص بودن آنها در بیان نظراتشان و اینکه چیزی را پنهان نمیکنند و خلوص نسل نو را به تصویر میکشد. نسل نویی که واقعیتها را میبیند و دوست دارد در رفع چاشها حضور داشته باشد و نقش دختر قهرمان رمان در اینکه بتواند راهحلهایی برای برونرفت از این بحران بیان کند نمایانگر نقش فعال و سرزنده زن در جامعه ماست.
نویسنده توانسته است در قالب یک رمان بافت جامعه را نشان بدهد شاید در برخی جاها به نظرات شخصی خود پناه میآورد و آراء و نظرات گوناگون را درباره به چالش کشیدن یک موضوع به تصویر میکشد، مانند از خودگذشتگی افرادی که دوست دارند از ابتدا تا پایان داستان حضور داشته باشند و کمک کنند.
جذابیتهای این رمان در به چالش کشیدن تعارضات اجتماعی و نشان دادن همگرایی مردم در رویارویی با مشکلات پیرامونشان است. جذابیت یک رمان به این است که در یک سطح حرکت نمیکند و حرکت عمقی دارد و چندلایه است و خواننده باید این لایهها را درک کند و از دل رمان آنها را بیرون بکشد. در زمینه شخصیتپردازی باید گفت انتخاب شخصیتها، از کودک قهرمان داستان گرفته تا بقیه، کاملا آگاهانه بوده و از یک ساختارگرایی خاصی برخوردار است. نویسنده میداند چه میکند و همه این شخصیتها را بر اساس استدلالهای روایتی خود پیش برده است. قهرمانها در ابتدا شخصیتپردازی بسیار سادهای دارند اما به تدریج در طول داستان قهرمانها آنقدر درگیر ماجرای رمان میشوند که در رویارویی با مشکلات کمکم به تکامل میرسند.
نظر شما