یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۵:۴۴
محقق: دیدن دنیا برای شاعر بهتر از خوردن و پوشیدن است

معاون شعر بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان گفت: اگر فکر می‌کنیم می‌توانیم گوشه اتاق بنشینیم و شعر بگوییم در اشتباهیم. دیدن دنیا، بهتر از خوردن و پوشیدن است و کسانی که در تاریخ ماندگار شدند، آدم‌های جامعی بودند و علوم خود را در حدی می‌شناختند که آدم بیگانه‌ای با این علوم نباشند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از روابط عمومی بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، چهارمین دوره آموزش شعر «کلک خیال» روز شنبه 27 شهریورماه، مصادف با روز شعر و ادب فارسی و بزرگداشت استاد شهریار، با دو کلاس کلید خورد و پس از آن، شاعران جوان در کارگاه شعرخوانی به ارائه شعرهایشان پرداختند.

در اولین جلسه از این دوره، جواد محقق، معاون شعر بنیاد شعر و ادبیات داستانی و از شاعران مطرح کشورمان با هنرجویان از عوامل موفقیت شاعر سخن گفت. وی در جلسه‌ای با عنوان «جامعیت شاعر» با بیان این‌که اندیشه و زبان، دو بال موفقیت شاعر است، به بررسی کیستی مخاطب پرداخت.

محقق در ابتدا درباره تفاوت شهرت واقعی و شهرت کاذب سخن گفت و افزود: در تلویزیون یا رسانه‌های عام، مخاطب واقعی ساخته نمی‌شود. اثر مکتوب و نوشته اصالت بر متن و اثر است؛ نه شناخته شدن چهره، صدا یا چیز دیگر. زمانی که شما در رسانه‌های پرمخاطب و عام برنامه‌ای اجرا می‌کنید، عده زیادی شما را می‌شناسند و چهره و صدای شما را به خاطر می‌سپارند، اما آن‌ها مخاطبان واقعی شما نیستند. کسانی شما را می‌شناسند که مخاطب شما نیستند و با کار شما کار ندارند و حرف و حرفه‌شان چیز دیگری است.

وی عنوان کرد: مخاطب نشریات کسانی نیستند که اتفاقی مطالب نشریه را ببینند. من اگر در یک نشریه کار چاپ می‌کنم، کسی که مطلب مرا می‌خواند، مخاطب من است. فرق شهرت واقعی و شهرت کاذب در عدد و رقم شناسندگان شاعر نیست، بلکه در این است که آیا کسانی شما را می‌شناسند و با شما ارتباط دارند یا نه.

محقق در پاسخ به سوال یکی از هنرجویان در مورد این‌که آیا مخاطب در شعر کاهش یافته یا نه، گفت: فرق زمان معاصر با گذشته این است که در روزگاران گذشته، شعر از معدود روش‌های ارائه هنر بود. حتی ادبیات داستانی به این نوع وجود نداشت و شاخه‌های دیگری از هنر در دسترس نبود، به همین دلیل، ارتباط قدما با شعر و شعرخوانی بیشتر از زمان حال بود، اما هیچکدام از این‌ها دلیل نمی‌شود که بگوییم مخاطب شعر کاهش پیدا کرده است؛ اگر این طور است، چرا تعداد شعرای ما اینقدر بیشتر شده است؟ چه اتفاقی در ما افتاده که در دنیایی که مخاطب نداریم، همه شاعر شده‌اند؟ این‌طور نیست. چطور می‌شود در شهری که همه در و پنجره‌ها و لوازم خانه‌شان را با فلز می‌سازند، نصف شهر نجار باشند؟ پس نمی‌شود گفت مخاطب شعر کاهش یافته است. البته نباید افزایش مخاطب را هم همیشه به زرد بودن اثر نسبت داد.
 
زبان خاص یا اندیشه خاص

معاون شعر بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان در ادامه جلسه، بحث اصلی خود را در مورد جامعیت و توانمندی نظری شاعران اینگونه ادامه داد: بسیاری از شاعران گذشته ما خیلی زبان و موضوع متفاوتی نداشتند، ولی اندیشه خاص داشتند. جامعیتی که در آن‌ها بوده باعث شده که آن‌ها صاحب تفکر و اندیشه بشوند. اما حال، کدامیک از شعرای ما به راستی صاحب اندیشه است؛ به آن شکلی که در شاعران گذشته بوده است؟ شاعران برجسته کهن ما از موسیقی، فلسفه، کلام، قرآن و روایات، نهج‌البلاغه، ستاره‌شناسی و نجوم، طب و پزشکی اطلاعات و دانسته‌های فراوانی داشتند و زمانی که همه این‌ها در هم ممزوج شده و به قالب شعر ریخته می‌شوند، برای مخاطب جاذبه ایجاد می‌کنند، اما ما چنین تجربه‌هایی نداریم و این در شعر ما آشکار است.
 
این معلم باتجربه که در کشورهایی چون پاکستان و ترکیه نیز تدریس کرده، در مورد اهمیت تجربه‌اندوزی و زیست پربار در سرایش اشعار اظهار کرد: بسیاری از شعرای ما به دنبال کسب این تجربه به سفرهای دور و دراز می‌رفتند، آن‌هم در روزگاری که خیلی‌ها بدون این‌که دهات همسایه را ببینند از دنیا می‌روند. آن‌ها برای کسب تجربه‌های بیشتر دغدغه‌ و همتی داشتند و وقتی از سفر برمی‌گشتند، دنیای‌شان وسیع‌تر شده بود و به همین خاطر، وقتی حرف می‌زدند در کلامشان دریایی از تجربه موج می‌زد.

وی افزود: اگر ما فکر می‌کنیم می‌توانیم گوشه اتاق بنشینیم و شعر بگوییم در اشتباهیم؛ دیدن دنیا بهتر از خورد و پوش دنیاست. کسانی که در تاریخ ماندگار شدند، آدم‌های جامعی بودند و علوم خود را در حدی می‌شناختند که آدم بیگانه‌ای با این علوم نباشند. ما متاسفانه در این دوران نه شعر بزرگان را می‌خوانیم، نه شعر همدیگر را. خروجی شعر ما باید ورودی‌ای در ذهن داشته باشد. اگر پشت شعری که زبان خاص داشته باشد، تفکر و اندیشه‌ای نباشد، پس از یک یا دوبار خواندن کهنه می‌شود. صرف این‌که حرف زمانه خود را زدن دلیل بر موفقیت اثر نیست، این‌که چقدر و چگونه زمانه خود را شناختیم مهم است. کسی که از نیش عقرب می‌گوید، نمی‌تواند درد عقرب‌گزیده را توصیف کند؛ مگر این‌که آن درد را چشیده باشد.

محقق در تکمیل گفته‌هایش در این جلسه، اندیشه و شعریت کلامی را دو بال موفقیت در هنر شاعری دانست و گفت: هنر این است که به نسبت توانایی‌ها و تجربیات ما این‌دو را باهم گره بزنیم. انتخاب مخاطب و تجربه‌های شخصی، دلیل موفقیت شاعر است. برای شعر گفتن به جای این‌که زندگی را تماشا کنیم، نیاز است زندگی کنیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها