گزارش ایبنا از نشست نقد و بررسی کتاب «آموزش تاریخ در دانشگاه»/1
ملاییتوانی: درباره بسیاری از قهرمانها و شخصیتهای تاریخی توافق نداریم/ مشخص نبودن مرز خودمحوری و خودمختاری در کتاب
علیرضا ملاییتوانی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: ما درباره بسیاری از نقاط عطف گذشته، تحولات پیشین، قهرمانها و شخصیتهای تاریخی وفاق نداریم و دچار اختلافنظرهای جدی بودیم و این اختلاف به ویژه در حوزه تاریخ معاصر و در پرتو حکومتهای سیاسی که تجربه کردیم، مرتب جابهجا شدند.
معضل لاینحلی در خوانشهای متعدد تاریخ ایران
ملاییتوانی با اشاره به تجربیاتی که با تدریس در یکی از دانشگاههای ایران کسب کرده، گفت: تفسیرها و خوانشهای متعددی درباره کلیت، روندها و فرایندهای تاریخ ایران وجود دارد که بسیاری از این تفاسیر با قرائتهای موجود و مورد وفاق بسیاری از استادان تاریخ مغایرت دارد و این معضل لاینحلی است که باید درباره آن تامل شود.
وی افزود: ما در همین سرزمین افراد، جریانها و اقوامی داریم که متاسفانه خود را ایرانی نمیدانند و این را به زبان میآورند و این روایتی که ما به آنها انتقال میدهیم یا به بحث میگذاریم با آن مشکل جدی و ساختاری دارند. با این مشکل چه باید کرد. برای نمونه سالها پیش استاد مشاور پایاننامهای بودم که دانشجوی ارائهکننده پایاننامه ترکمن بود.
رئیس پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: همانطور که میدانید ترکمانها در دوره قاجار عامل بزرگ بحران و ناامنی در منطقه بودند و دانشجوی ارائهکننده پایاننامه مصرانه و موکدانه اصرار داشت که در آن بنویسد که این روایت فارسها از اقوام ترکمن است و از آنجا که این قوم هیچ امنیت و خدماتی از حکومت دریافت نکردند، طبیعتا ناچار بودند این رفتارها را بروز دهند.
ملاییتوانی با طرح چند پرسش اظهار کرد: مدتی پیش داور پایاننامهای بودم که در آن بحث سیمیتقو مطرح بود که اغلب دانشجویان کرد از این فرد یک قرائت کاملا متفاوت داشتند. اگر ما سیمیتقو را به عنوان یک یاغی و شورشی میشناسیم، آنها این فرد را یک قهرمان تلقی میکنند. حال مساله این است در اینجا چه باید کرد؟ چه روایت ملی و قابل قبولی برای فهم و تدریس تاریخ ایران در پیش بگیریم که همه آن را بپذیرند؟ بحثی که در کتاب «آموزش تاریخ» نیز با عنوان خیرعمومی و تاریخ ملی مطرح شده است.
وی بیان کرد: مساله دیگر این است که درباره بسیاری از نقاط عطف گذشته، تحولات پیشین، قهرمانها و شخصیتهای تاریخی وفاق نداریم و دچار اختلافنظرهای جدی بودیم و این اختلاف به ویژه در حوزه تاریخ معاصر و در پرتو حکومتهای سیاسی که تجربه کردیم، مرتب جابهجا شدند. گاه از صدر به ذیل آمدند یا برعکس.
مولف کتاب «از کاوه تا کسروی» افزود: مساله دیگر خوانش رسمی است که حکومتهای سیاسی به طور مشخص از زمان تاسیس دانشگاه تهران تا به امروز درباره تاریخ ایران روندها، نقاط عطف، مسائل اصلی و بازیگران آن با هم دارند و این روایت و قرائت رسمی با قرائت دانشگاهی و نقادانه با هر رویکرد علمی ممکن است تعارض داشته باشد. در اینجا باید پرسید تکلیف ما به عنوان مدرس تاریخ چیست؟
چگونه باید با آموزش تاریخ مواجه شویم؟
صیامیان، دبیر علمی نشست در ادامه گفت: تجربهای که در تدریس تاریخ در دانشگاههای ما وجود دارد همیشه مبتنی بر حفظ اطلاعات ثابت بوده که از قبل کشف شده و به عبارتی آنچه که در گذشته داریم به مخاطب منتقل میکنیم. بنابراین فضای تعلیمی که وجود دارد به این شکل است. در اینجا شاهد ترکیب روشی هستیم که از مدارس قدیم وجود داشت و روشی که آموزش تاریخ مدرن پدید آورد اما به نظرم هدف این شیوه تصوری از گذشته در درون یک روایت ملی به مثابه حافظه است؛ به عبارتی وظیفه معلم یا استاد تاریخ در دانشگاه و آموزش و پرورش این است آن فهمی که از روایت هویت ملی اتفاق افتاده را باید حفظ و نگهداری کند.
وی افزود: تمام منظومهای که در تدریس تاریخ روی داده متاثر از این هدف (حفظ میراث تاریخ) متعالی و ارزشمند است؛ یعنی اگر فردی بگوید لازم نیست تاریخ ایران را بدانیم و بعد بخواهد تاریخ را آموزش دهد، احتمالا از نظام آموزشی طرد خواهد شد. به نظرم این خیلی اهمیت دارد که چگونه باید با آموزش تاریخ مواجه شویم؟
مدرس تاریخ حکایتهای دانشجویانش را کشف کند
محمد غفوری، دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه تهران با اشاره به فصل سوم کتاب «آموزش تاریخ در دانشگاه» اظهار کرد: زمانی که به یک فضای آموزشی یا کلاس وارد میشویم استاد باید حکایت شخصی دانشجو را کشف و میان این حکایتهای دانشجویان پیوند برقرار کند. به عبارتی بتواند تجارب، علائق و روشهایی که دانشجویان در رابطه با موضوعی و یادگیری آن در ذهن خود دارند کشف کند.
مرز میان خودمختاری و خودمحوری چیست؟
ابوالحسن فیاضانوش، عضو هیات علمی گروه تاریخ و ایرانشناسی دانشگاه اصفهان درباره فصل هفتم کتاب آموزش تاریخ در دانشگاه گفت: کلید واژه این فصل، استقلال یادگیرنده است. در این فصل تلاش میشود فرآیند یادگیری با تمرکز بر عنصر یادگیرنده و اهمیت بیشتر دادن به او دنبال شود. هدف، رسیدن به استقلال فکری یادگیرنده از طریق مدخلیت دادن هرچه بیشتر به او در فرآیند یادگیری است.
وی افزود: انواع روشهایی که این مدخلیت را بیشتر میکند در این فصل مطرح و تشریح میشوند. به نظرم دوگانه اصلی این فصل خودمختاری در مقابل خودمحوری است و آلن بوث هر چند نشان میدهد که به تمایز میان این دو مفهوم آگاهی دارد اما هیچ راه مشخصی برای اجتناب از خودمحوری و تقویت خودمختاری ارائه نمیکند.
نظر شما