نوروز در روزگار قاجار از نگاه سفرنامهنویسان/4
پولاک از مراسم خلعت پوشان و سلام نوروزی در محضر قبله عالم میگوید/ غزلی که «شمسالشعرا» در مدح سلطان صاحبقران سرود
یاکوب ادوارد پولاک، مدرس مدرسه دارالفنون و طبیب مخصوص ناصرالدین شاه که چند سالی را در دربار این شاه قاجار گذراند در سفرنامه ارزشمند خود که با نام «ایران و ایرانیان» در ایران ترجمه شده، نکات جذاب و خواندنی درباره نوروز و آیینهای ویژه آن در دربار بیان میکند؛ از خلعتهای قبله عالم به درباریان و حکام ولایات تا مراسم سلام نوروزی.
مراسم «خلعتپوشان» در دربار ناصری
پولاک که در دربار حضور داشت از نزدیک شاهد مراسم ویژه نوروزی بود که شاه برگزار میکرد و طی آن درباریان برای عرض تبریک به خدمت شاه میرسیدند و شاه نیز خلعتهایی را به آنها اهدا میکرد. پولاک درباره این رسم مینویسد: «شاه از اطراف و اکناف کشور پیشکش دریافت میکند که پارچههایی است از شال، ابریشم، پشم و کرك. وی در عوض به تمام خدمه بیحد و حصر خود و همچنین به کلیه حکام و دولتمردان باید «خلعت» ببخشد. تا حدود ده سال پیش برحسب همان رسم و آئین کهن کلیه خدمه و هر یک از افسران قشون قطعه شالی به قیمت هشت تا صد تومان، و حکام و صاحبمنصبان عالیرتبه «جبه»هاي شال دوخته که قیمت آن حتی به چهارصد تومان میرسید و داراي منگولههاي مروارید زردوزي نیز بود از شاه دریافت میکردند و مباهی و مفتخر میشدند. این هدایا به همان اندازه که براي خزانه دولت مخارجی سنگین و خردکننده داشت از نظر گیرنده هم داراي فایده و حاصلی نبود؛ زیرا به هنگام خرید، نیمی از پولی که براي آنها پرداخت میشد به جیب مأمور خرید میرفت؛ بعد هم حامل شال مقداري از آن را میبرید تا خود بفروشد؛ سرانجام گیرنده هدیه ناگزیر بود براي جبران این انعام سلطنتی تمام قیمت خلعتی را که دریافت داشته بود نقدا بپردازد.»
وی در ادامه مینویسد: «از سال 1854 این هدیههاي رسمی به وزرا، عالیمقامان درجه اول، حکام و سفراي حاضر در دربار محدود شد. سفیر انگلیس را باید از این مقوله مستثنی کرد چون وي از قدیم از گرفتن این هدیه خودداري ورزیده است. در مورد حکام ولایات باید گفت که دریافت این خلعت شاهانه به معنی انتصاب و تأیید مقام آنهاست چه هرگاه خلعتی دریافت نکنند به معناي آن است که قریبا از شغل خود عزل میشوند، زیرا در هر نوروز یا باید مقام و منصب حاکم تأیید شود یا جانشینی براي او بفرستند. هفت سال پیش امریهاي صادر شد که برطبق آن همه حکام باید براي عید نوروز به پایتخت بیایند؛ طبیعی است که از «هدیه»اي که آنها میبایست براي شاه و وزرا همراه آورند، صرفنظر شده بود. منتها، این فرمان هرگز اجرا نشد و کار خلعت مانند گذشته بر همان منوال انجام گردید.»
پولاک اینگونه ادامه میدهد: «در این ایام دیگر شاهد آنیم که پیشخدمتهاي سلطنتی بهعنوان حاملین خلعت به شش گوشه کشور رهسپارند و به مقتضاي اهمیت این مأموریت پرشکوه با خدمه و عقبه فراوان حرکت میکنند آن هم با حیوانات بارکش و اسبهاي یدك. حاکم در معیت منشیان و نوکران خود تا چند فرسخ به استقبال فرستاده شاه میرود؛ در برابر چادري که پر از شیرینی و میوه است از اسب خود پیاده میشود و با همان خضوع و خشوع که گوئی در برابر شخص پادشاه است خلعت را که پیشخدمت بر دوش او میاندازد میپذیرد. به تمام این تشریفات میگویند خلعتپوشان.»
مراسم سلام نوروزی در دربار سلطان صاحبقران
یکی از مراسم ویژه نوروز در دربار شاهان ایران «سلام نوروزی» بود که طی آن درباریان و حکام ولایات برای شادباش عید در کاخ سلطنتی حاضر میشدند. پولاک در توصیف این مراسم مینویسد: «در دربار حلول سال نو را چه در نیمه شب باشد و چه دیرتر با «سلام» جشن میگیرند که فقط علما، سادات و مأمورین عالیمقام و مقرب الخاقان، و چند نفر از افسران ارکان حرب در آن مراسم دعوت دارند. در کوشکی در داخل «دیوانخانه » که یک تالار هشت ضلعی را تشکیل میدهد و در آن حوضی و فوارهاي است حضور بهم میرسانند. قسمت زیرین دیوارها، از مرمر سفید ساخته شده است که بر آن نقوش برجسته و خطوط زیبائی به رنگ طلائی و آبی به سلیقه تمام، دیده میشود؛ قسمت بالا و تمام سقف هم آینهکاري است. در کف تالار، یک فرش گرانبهاي ایرانی با نقوش ظریف و رنگهاي جاندار روشن، گستردهاند.»
وی ادامه میدهد: «در یک شاهنشین عمیق که حدود یک وجب ارتفاع دارد فرشی ابریشمین و مروارید دوزيشده پهن کردهاند، روي آن بالشی است زردوزي و آراسته به منگولههائی از مروارید؛ اینجا مقر مخصوص شاه است. اندك اندك مقرب الخاقانها تالار را پر میکنند؛ در رأس آنان صدراعظم است که خلعت بر تن دارد و در دست راست خود عصائی مرصع به الماس نگاه داشته درحالیکه در خارج، برابر پنجرهها افسران قشون، شق و رق ایستادهاند و در انتظار آن لحظه حساس بهسر میبرند.»
بنا بر مکتوبات پولاک «بیست دقیقه قبل از تحویل سال شاه وارد میشود. و چنان لباس سنگین رسمی مرصعی از مروارید، زمرد و یاقوت بر تن دارد که با زحمت و مرارت زیاد میتواند از جا بجنبد. شبکلاه سیاهپوست برهاي بر سر دارد که باز الماسها بر آن تلألو دارد و جقهاي بزرگ بر کلاهش بچشم میخورد که به رشتههاي رنگارنگی از بلور ختم میشود. در پیش و پشت گوش او برحسب مد رایج روز طرهاي قرار دارد. به هر بازویش بازوبندي از طلاست؛ بر یکی از بازوبندها الماس بزرگ تاج سلطنتی، دریاي نور نصب شده که صفحهاي است بزرگ و تخت به پاکیزگی و درخشندگی تمام و بر دیگري درشتترین یاقوت جهان که از هند به غنیمت گرفته شده است، دیده میشود که بر مقطع آن نام تمام سلاطین مغول نقر گردیده است. کمربندي زرین که در جلو با قلابی پر از جواهر گرانبها بسته میشود و سرشانههائی با ملیلههاي الماس و شمشیري هندي که دستهاش باز با سنگهاي گرانبها ترصیع شده لباس پرشکوه و جلال شاه را تکمیل میکند.»
«به هنگام ورود به تالار یک خواجه و چند پیشخدمت به دنبال شاه هستند. او به طرف شاهنشینی که مخصوص او تهیه شده میرود، چهارزانو به روي فرش ابریشمین مینشیند و راحت و آسوده به پشتی تکیه میدهد. بلافاصله پس از او چند تن از سادات مجتهد وارد میشوند و طبق امتیازي خاص که از قدیم از آن برخوردار بودهاند، بدون کسب رخصت از شاه، پهلوي وي مینشینند. شاه چند کلمهايی به آنان میگوید که غالبا درباره فراگیر شدن قدرت اسلام و حفظ تقدس آن است که آنان در جواب تقریبا چنین پاسخ میدهند:
«در زیر سایه اعلیحضرت اسلامپناه شجر اسلام هر دم بیشتر ریشه میدواند و از تعداد کافران روز به روز کاسته میگردد.» اینجاست که دیگر شاه خطابه رسمی خود را ایراد میکند و از صدراعظم که طرف خطاب است از آخرین اخبار ولایات جویا میشود.»
صدراعظم در یک نطق طولانی فصیح چنین پاسخ میدهد: «باران رحمت الهی بر مزارع و دشتها نازل میشود و نعمت خدا و فراوانی سراسر مملک را فرا گرفته است.» - هرچند شایعاتی هست که در ولایات دوردست مردم در اثر کمی محصول در حال هلاکند-؛ از آن گذشته وي از ترقی کسب و کار و فنون و تمدن شرح کشافی میدهد- البته کلمات فرنگیی را به زبان میآورد بیآنکه از حدود مفاهیم آنها مطلع باشد- از فتوحات قشون ظفرنمون، از بناها و پلها، کاروانسراها و جادهها- که اغلب وجود خارجی ندارد- چیزهائی بهعرض میرساند و با این جمله به گفتههاي خود خاتمه میبخشد که با چنین برکت و نعمتی، آن هم این همه، روز به روز همه چیز الزاما رو به افزایش هم خواهد بود.»
پولاک حال و هوای تحویل سال را اینگونه وصف میکند: «حالاست که کم کم لحظه حساس فرا میرسد، فقط چند دقیقهاي باقی است. نظام العلما با محلول طلا بر کاسهاي چینی رقم سال نو و زیر آن آرزوي برکت را مینویسد. اکنون دیگر منجمین علامت میدهند و توپ شلیک میشود و منجمباشی رسما به اطلاع شاه میرساند که سال نو آغاز شده است. بلافاصله روحانیون حاضر و صاحبمنصبان بانگ «مباركباد» برمیدارند. از طرف مستوفیالممالک کیسههاي متعدد از سکههاي جدید الضرب طلا و نقره تقدیم شاه میشود؛ شاه محتوي آنها را روي یک سینی بزرگ نقره میریزد، آنها را باهم مخلوط میکند و به هریک از حاضران چندتائی از آنها میدهد زیرا گرفتن سکه نو به هنگام تحویل سال «میمنت» دارد.
«برحسب ترتیب، اول روحانیون، وزرا و آنگاه بقیه حاضران در تالار تک تک به حضور میروند و هریک درحالیکه دو کف دست را گود کرده بهم چسبانده است عیدي میگیرد و بعد دستها را به نشان سپاس به قلب و پیشانی میفشارد. گاه شاه چند کلمهاي محبتآمیز خطاب به گیرنده میگوید. گیرندگان عیدي به همان ترتیب که آمدهاند از تالار خارج میشوند. اما شاه که درباریان احاطهاش کردهاند بر جاي خود باقی میماند و باز به همان ترتیب از پنجرهاي که باز است به کسانی که در خارج ایستادهاند عیدی میدهد. تشریفات «عید تحویل» دو ساعت طول میکشد. پس از پایان مراسم شاه خسته به اتاقهاي حرم بازمیگردد.»
دید و بازدید نوروزی در دربار و سلام عام
مراسم دید و بازدید نوروزی نیز از نگاه تیزبین پولاک دور نمانده و درباره آن مینویسد: «در تالارهاي مجلل، صدراعظم و وزیر جنگ درحالیکه خلعت پوشیدهاند و دورتا دور آنها را شاهزادگان و صاحبمنصبان ملبس به لباسهاي دولتی گرفتهاند جلوس کردهاند. به هنگام نشستن به دقت سلسله مراتب، حق تقدم و سابقه رعایت میشود؛ در ناراحتترین وضع خود را جا میدهند تنها براي اینکه از حق خود دفاع کرده باشند. هر تازهواردي وزیر را سلام میکند و میگوید: «عید مبارک» و به همین ترتیب هم پاسخ میشنود؛ در ابتدا شیرینی و شربت دور میگردانند؛ بعد بانگ «قلیان بیار» طنینافکن میشود.»
وی ادامه میدهد: «بلافاصله پنجاه تن از نوکران وارد میشوند که هریک قلیانی مرصع از طلا، نقره، جواهر و مینا در دست دارد. این نوکرها در خدمت به اربابشان به یکدیگر پیشدستی میکنند تا از این رهگذر مزیت و منزلت آنان را تصریح کرده باشند. دیگر صداي غلغل قلیان است که همه جا را فرا میگیرد؛ تالار پر از دود غلیظ میشود که از پنجرههاي باز به خارج تنوره میکشد؛ وابستگان سایر اصناف و حرف نیز براي عرض تبریک به حضور صدراعظم میشتابند ولی فقط در خارج از تالار از مقابل پنجرهاي که او مقابل آن نشسته است، میگذرند. آخرین نوبت مختص شاعران است که وزیر را در قالب غزلهایی مدح میکنند. او را با آصف، وزیر افسانهاي حضرت سلیمان و سایر علما و اعاظم دیوانی میسنجند، ایل و تبارش را میستایند و خردمندي وي را در کار اداره ملک و برکتی را که از آن طریق شامل حال مردم میشود ثنا میگویند و از این قبیل. هر شاعري به صداي بلند و رسا محصول ذوق و فکر و فراغت خود را میخواند و واقعا گوش فرادادن به این همه حرف مفت که فقط به خاطر رعایت زیبایی قافیه و طمع دریافت صله ابداع شده است، صبر ایوب میخواهد.»
پولاک مینویسد: «در این حیص و بیص شاه حمام رفته، صبحانه خورده و آرایش مخصوص عید را کرده است. وي از جواهر سلطنتی گرانبهاترین آنها را برگزیده تا خود را بیاراید و حالا دیگر در تالار آینه وسط، که به تالار طاووس شهرت دارد، سفراي اروپایی مختلف را رسما به حضور میپذیرد تا بتوانند تبریکات خود را به عرض برسانند. علت وجه تسمیه تالار طاووس آن است که تخت طاووس در آن قرار دارد. سفرا با لباسهاي رسمی مجلل در معیت همه کارمندان و زیردستان خود شرفیاب میشوند. پس از انجام تشریفات و اعلام حضور به صورت رسمی توسط رئیس تشریفات (ایشیک آقاسیباشی) به تالار هدایت میشوند... به محض اینکه هیأت سفارت مملکتی خداحافظی کند به اشارهاي افراد سفارتخانه دیگر وارد میشوند. پس از ملاقات شاه، سفرا به همان ترتیب پیش صدراعظم میروند و در آنجا با شیرینی، شربت و قلیان از آنان پذیرایی میشود.»
پولاک با اشاره به سلام عام نوروزی میآورد: «مقارن ظهر صلاي «سلام عام» درمیدهند که در این روز بهخصوص در «تالار تخت سلیمان» برگزار میگردد. حیاط جادار و وسیع نخستین مملو از نظامیان و کارمندان میشود. کارمندان برحسب درجه و مقام خود توسط رئیس تشریفات به دو صف تقسیم میشوند. پیشاپیش و بین آنها فیلهایی ایستادهاند که با قالی و شال زینت شدهاند و خرطومهاي رنگارنگ شده خود را بالا گرفتهاند. این فیلها و همچنین زرافه از لوازم جلال و شکوه سلام بشمار میروند. شترمرغی هم که سالها به مراسم سلام ابهت خاص میبخشید متأسفانه به بیماري سوء هاضمه مرد. نزدیک در خروجی صحن حیاط چند پلهاست که به صفهاي بلندتر منتهی میشود و قطعات مختلف آن مملو است از گل و میوه و شیرینی.»
وی در ادامه مینویسد: «در قسمت قدامی حوضی است با فواره؛ اما در آخر صفه تالار بزرگ باشکوه و آینهکاري شدهاي واقع است که تخت سلیمان در آن جاي دارد. دو ستون زیباي مرمر بدنه بالا را نگاه داشتهاند؛ این ستونها را در دوره سلطنت اولین شاه قاجار آغا محمد خان با رنج و مرارتی ناگفتنی از راههاي ناهموار، از کوه و رود و دره عبور دادهاند و بیشتر به کمک دست از شیراز به تهران آوردهاند. در برابر حوض صدراعظم در انتظار شاه است و شاهزادگان و چند خان از طایفه قاجار و تعدادي میرغضب قرمزپوش با چوب و تبر او را احاطه کردهاند. محافظین شاه که چوبدستهاي بلندي دارند حفظ نظم را بهعهده گرفتهاند؛ از این گذشته یک دسته ترکه در آن نزدیکی است تا به محض اشارهاي بتوان کیفر به چوب بستن را انجام داد.»
بنا بر مشاهدات مدرس دارالفنون «شلیک گلوله توپی ورود شاه را اعلام میدارد. شاه از تخت سلیمان بالا میرود و با طمأنینه، چهارزانو روي آن مینشیند. لباس او چندان با جواهر آراسته است که انعکاس پرتو آفتاب در آنها چشم را خیره میکند. در کنار تخت، «سپردار» و «تپزدار» ایستادهاند. بلافاصله هیاهو و سر و صدائی کرکننده همه جا را فرا میگیرد؛ ناگهان یکصد و بیست و یک گلوله توپ باهم شلیک میشود و در همان حال در مدخل میدان بزرگ از نقارهخانه که مرکب از چهل نوازنده است از بوقها، سنجها، طبلها، شاخنفیرها، سرناها چیزي مانند موسیقی وحشیان بگوش میرسد.»
پولاک مینویسد: «به محض جلوس شاه بر تخت تمام کسانی که اطرافش ایستادهاند تا کمر خم میشوند و در این امر فیلها نیز مشارکت دارند. تعدادي از فیلها براي این کار تربیت شدهاند و بقیه را نیز فیلبانان با توسل به سیخ ناگزیر از تواضع میکنند. پیشخدمتباشی سلام، با کلاه مخصوص و قباي قاقم، فنجانی قهوه به شاه تقدیم میدارد و پس پس از تالار خارج میشود تا قلیان مرصع را بیاورد. شاه قهوه را در میکشد و چند پکی به قلیان میزند. پس از اتمام این کارها معمرترین عموي شاه به تخت نزدیک میشود، تبریکات خود را بهعرض میرساند و شاه نیز با کلماتی محبتآمیز بدان پاسخ میگوید. آنگاه «خطیبباشی» با صداي گوشخراش خطبه میخواند... وقتی خطبه خطیب تمام شد «شمسالشعرا» کاغذي را از پر شال خلعتی خود بیرون میکشد و غزلی را که خود در مدح سلطان قدر قدرت، شاه شاهان سروده به صداي بلند میخواند. سرانجام مستوفیالممالک بین حاضران سکه نو نقره تقسیم میکند. شاه برمیخیزد و با گامهاي شمرده به حرم بازمیگردد. سلام عام در این لحظه پایان یافته است.»
نظر شما