چهارشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۰
ملک‌زاده: آذرنگ در منبع‌شناسی به آثار شبه‌پژوهشی استناد کرده است/ کار گروهی که مولف به تنهایی به دوش کشید

مهرداد ملک‌زاده در نشست نقد و بررسی کتاب «تاریخ ترجمه در ایران» گفت: ارجاع مولف به برخی نوشته‌های شبه پژوهشی است که متاسفانه در ادبیات پژوهشی ما جاخوش کرده، که اگر با اندکی دقت و وسواس با آنها برخورد نکنیم تا سره را از ناسره جدا کنیم وارد ادبیات پژوهشی ما شده و بدون تعارف موجب گمراهی می‌شود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) پنجاه و هفتمین نشست خانه نقد کتاب به نقد و بررسی کتاب «تاریخ ترجمه در ایران» با حضور دکتر عبدالحسین آذرنگ (مولف)، کامران فانی (کتابشناس و نسخه‌پژوه)، مهرداد ملک‌زاده (عضو پژوهشگاه میراث فرهنگی)، دکتر علی بهرامیان (مدیر بخش اسناد مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی)، دکتر مجدالدین کیوانی(مترجم) و محمد غفوری (پژوهشگر تاریخ) برگزار شد. دبیری این نشست را غفوری برعهده داشت. سخنان کامران فانی را اینجـــا بخوانید.

آثار شبه‌پژوهشی موجب گمراهی پژوهشگر خواهد شد!

ملک‌زاده گفت: عبدالحسین آذرنگ را در مقام نویسنده، مترجم، مدرس و ویراستار دوست می‌دارم، نه تنها برای ترجمه‌ها، تالیفات و یک عمر تلاش‌های وی بلکه برای بهبود ویرایش و نشر در ایران و برای کتاب خواندنی و خواستنی وی «استادان و نااستادانم». کتابی که شاید عمری، مجالی، فرصتی و فراغتی می‌بود تا بتوانم درباره استادان و نااستادانم در باستان‌شناسی ایران بنویسم. کتاب «تاریخ ترجمه در ایران» را با لذت خواندم و بسیار لذت بردم، با این حال این لذت بردن از اثر و دوست داشتن آن مانع من نبود برای آن‌که درباره کتابش با نگاهی منتقدانه بیندیشم.

وی ادامه داد: آن‌چه که درباره دوره باستان کتاب مطرح می‌شود، این است که در آن اشاره به کژی نیست، بلکه اشاره به اندکی کاستی‌هاست که این نقص به منابع و منبع‌شناسی آن برمی‌گردد. نخستین مطلب درباره منابع است و ارجاع مولف به برخی نوشته‌های شبه پژوهشی است که متاسفانه در ادبیات پژوهشی ما جاخوش کرده، که اگر با اندکی دقت و وسواس با آنها برخورد نکنیم تا سره را از ناسره جدا کنیم وارد ادبیات پژوهشی ما شده و بدون تعارف موجب گمراهی می‌شود.

این باستان‌شناس اظهار کرد: درباره این شبه‌پژوهش‌ها به یکی دو مورد اشاره می‌کنم که شاید اندیشمندانه اما غیرمسئولانه بوده و از حوزه پیکره اصلی پژوهش‌های باستان در حقیقت به دور است. یکی از این منابع اثر «اتحادیه مردم شهر» دکتر شاپور رواسانی است که کاری سبک و سخیف است که در این زمینه از سوی فردی غیرمتخصص نوشته شده و در این زمینه خاص و تخصصی نادان است.

ملک‌زاده ادامه داد: نمونه دیگر که شاید بیشتر با غلط تایپی آمده، کاری است از جهانشاه درخشانی که در کتابنامه به عنوان جهانشاهی ذکر شده است. وی بروکرات متمولی بود که خود را علاقه‌مند به تاریخ و فرهنگ می‌دانست و کتابخانه‌ای بسیار بزرگ با چندین هزار جلد کتاب داشت و تصور می‌کرد با لقب جنرالیست که به خود می‌دهد، می‌تواند درباره هرآن‌چه که درباره ایران باستان وجود داشته، اظهارنظر کند. کار وی، شایسته ارجاع نیست. بنده تصور می‌کنم کمی‌ها و کاستی‌های که در بخش ایران باستان این اثر به چشم می‌خورد، شاید یک جستجوی هدفمندانه‌تر و وسواسانه‌تری در منبع‌شناسی این دوره باید انجام می‌گرفت.

وی بیان کرد: بنده از فصل نخست «آغاز ترجمه در ایران، عصر پیش از مادها و مادها» را با یک پرسش و اعتراض شروع ‌کنم که چرا عصر مادها؟ البته در متن همین فصل تلاش شده که به پیش از مادها نیز اشاره شود، اما متاسفانه این تلاش اصلا بسنده نیست.

آذرنگ ترجمه را در حوزه ارتباطی بررسی کرده است

مجدالدین کیوانی(مترجم) نیز در بخشی از نشست گفت: در کتاب آذرنگ، ترجمه مربوط به زمانی است که نقش انتقال و ارتباط به خود می‌گیرد. اگرچه ترجمه در این زمان بیش از حد بود، اما کمتر به آن توجه شده و شمار ترجمه‌های علمی و غیرعلمی بی‌نهایت است. تاکید مولف در این کتاب درباره شیوه‌ها به حدی زیادی نیست و دل‌مشغولی وی در بررسی ترجمه یک امر اجتماعی است و وسیله‌‌ای برای برقراری ارتباط بین فرهنگ‌هاست که اگر فرهنگ را به معنای عام آن در نظر بگیریم یعنی تمام سرمایه‌هایی که در طی تاریخ در یک زبان از سوی ملتی جمع‌آوری شده و حالا برخی می‌ایند از آن استفاده می‌کنند و آن‌را به زبان دیگر برمی‌گردانند.

وی ادامه داد: آذرنگ در این اثر ترجمه را در حوزه ارتباطی مورد بررسی قرار داده و آنچه که در این کتاب برجسته است، به این صورت است ک مولف برای اینکه ترجمه در خلا انجام نشود، ناچار بوده قدری از تاریخ سخن براند و شما در هر عصر و سده‌ای با تاریخ روبه‌رو خواهید بود. بنابراین شما بیشتر تاریخ می‌خوانید تا ترجمه. ممکن است این قضیه به ذهن شما برسد که چرا تاریخ آورده شده؟ اما این رویکرد برای این است که فضاسازی شود و برای اینکه آن متنی که ترجمه شده، را بتوانیم روشن کند ناچار بود تا اندازه‌ای تاریخ نیز بگوید و طبیعی است که هر چه به زمان حاضر رسیدیم منابع فراوان بوده و بنابراین وی برای اینکه نمونه‌هایی از ترجمه بیاورد و اشاره‌های به نام مترجمان کند، فرصت بیشتری داشته، اما دوران پهلوی‌ها که بیشترین ترجمه‌ها در آن انجام شده، به گفته آذرنگ این دوره کار جداگانه‌ای است.

این مترجم عنوان کرد: مولف با توجه به اینکه با مهارت قلم می‌زند در همان مقدمه‌ای که در کتاب آورده، خواننده را خلع سلاح کرده و بسیاری از پرسش‌هایی که ممکن است پیش بیاید را خود وی متذکر شده که این آغاز کار در حوزه ترجمه است، لذا یک سرآغاز است و ما امیدواریم خود آذرنگ این کار را دنبال کند. بنده امیدوارم مولف در آثار بعدی در این حوزه، شیوه‌های ترجمه در طول تاریخ را نیز بررسی کند و چه جاهایی ترجمه به معنی ضوابطی که امروز در این حوزه وجود دارد، به کار گرفته شده، زیرا زمانی است که برخی کتاب‌ها فقط عنوان ترجمه را یدک می‌کشند و ترجمه نیستند. آیا برای مثال متن کتاب «کلیله و دمنه» را می‌توان ترجمه ابن‌مقفع به شمار آورد؟

بزرگترین عالم حدیث اهل سنت فرزند یک موبد بود

بهرامیان نیز در این نشست با اشاره به سخنان دکتر کیوانی گفت: همان‌طور که دکتر کیوانی نیز اشاره کرد حجم بسیار زیادی از این کتاب درباره تاریخ است و از این روایت‌گویی مفر و گریزی نبوده، زیرا باید یک پیش زمینه برای خواننده وجود داشته باشد تا دریابد چه اتفاقی رخ داده و چه نیازی به ترجمه بوده است. با این حال از آن‌جا که تاریخ ایران از دو سه قرن نخست هنوز چندان خوب کاویده نشده و روشن نیست، مانند بیشتر آثار معاصران احکام تاریخی صادر شده بدون این‌که جمیع ماخذ ملاحظه شوند.

وی افزود: تحقیق در دوره صدر اسلام نیاز به یک متدلوژی خاصی دارد که شاید از بقیه ادوار تاریخ ایران مجزا باشد. به عبارتی تسلط بسیار زیادی بر زبان عربی می‌خواهد و نیاز به سبک‌شناسی دارد و بسیار وابسته به کلمات است. البته آثار در این دوره کم نیست، اما همان‌طور که اشاره کردم نیاز به یک دقت و ریزبینی بسیار عمیق دارد.

این مدیر بخش اسناد دایره‌المعارف بزرگ اسلامی عنوان کرد: بنده گمان می‌کنم اگر قرار است تاریخ ترجمه را از دوره صدر اسلام آغاز کنیم این کار تا حدود بسیاری، نیاز به یک سری مقدمات دارد. تا این مقدمات نباشد کار قدری ناقص انجام می‌شود. اگرچه تصور نمی‌کنم که این همه کار را باید آذرنگ به تنهایی انجام دهد، زیرا کار بسیار دشواری است و وی ناچار بوده در پژوهش «تاریخ ترجمه در ایران» به آثار معاصران مراجعه کند، همان‌طور که اشاره کردم این آثار گرفتاری‌هایی به همراه دارند.

بهرامیان بیان کرد: در برخی مسائل تحقیقات و آثار تاریخی چندان روشن نیست. برای مثال درباره فتح ایران از سوی اعراب، حرف‌ها و سخن‌هایی می‌گوییم، اما روایت‌ها به درستی کاویده و سنجش نشدند. معلوم نشده که این روایت‌های تاریخی که در منابع ما از قبیل «تاریخ طبری» و «تاریخ بلاذری» آمده تا چه میزان روایت‌های حماسی قوم عرب است و چه اندازه اطلاعات تاریخی قابل اطمینان می‌تواند در آنها نهفته باشد؟

وی اظهار کرد: اگر از تاریخ سیاسی گذر کنیم به نکته‌های بسیار ریزی برمی‌خوریم که ممکن است در کتاب‌های تاریخ سیاسی نباشد، اما سیمای فرهنگی و اجتماعی ایران را در آن دو قرن نخست تعیین کند و یا نشان دهد. برای مثال درباره خیل عظیم محدثانی که در دو قرن نخست تبار ایرانی ایرانی داشتند، در جاهای مختلف ایران پراکنده بودند و تاثیری که بر قرآن داشتند و ممکن است در جاهایی که ما می‌شناسیم، ساکن نبودند بلکه در کوفه، بصره و بغداد بودند.

این محقق تاریخ صدر اسلام افزود: ائمه فقه و حدیث که همه تبار ایرانی دارند و حتی بعضی از آنها تبارشان به اسامی ایرانی و به موبدان می‌رسد؛ برای مثال اگر نصب محمد بخاری، صاحب اثر معروف «صحیح بخاری» را نگاه کنید، آخر نصب وی به ایرانیان می‌رسد و خود وی نیز صریحا گفته که من پدرانم موبد بودند. شما باید توجه داشته باشید که بخاری تقریبا در سال 150 متولد شده و حدود 50 سال قبل از تولد وی، زمانی که «قتیبه بن مسلم واهلی» بخارا را فتح کرد، آنها دو سه بار پس از فتح اولیه، مجددا ناچار به فتح دوباره این شهر شدند، زیرا هربار که از شهر بیرون می‌رفتند، مردم به دین سابق خویش برمی‌گشتند.

بهرامیان عنوان کرد: فرمانده فاتح بخارا در سال 94 یا 95 هجری قمری ناچار شد که دستور دهد اهل بخارا خانه‌های خود را با اعراب نصف، تا آنها بر انجام اعمال دینی مردم نومسلمان بخارا نظارت کنند که آیا مردم این شهر به احکام شرعی عمل می‌کنند یا نمی‌کنند! با این اوضاع که وصف شد، یک مرتبه بعد از پنجاه سال از همان منطقه بزرگترین عالم حدیث اهل سنت ظهور می‌کند. چه اتفاقی در میان رخ داده بود؟! استماع حدیث بخاری از پدرش (که موبد بوده) جالب است. بنابراین می‌توان این تاریخ را عقب برد تا به موبدها رسید، باید گفت نخستین کسانی که با قوم عرب همکاری کردند و به آنها پیوستند و در گسترش فرهنگ اسلامی نقش عمده‌ای ایفا کردند، همان طبقه موبدها بودند!

تأثیر قدرت سیاسی بر فرهنگ انکارناپذیر است

غفوری گفت: نگارش تاریخ ترجمه یک امر خطیر میان رشته‌ای است که در آن پای بسیاری از مطالعات گوناگون، مثل مطالعات ادبی، زبان شناختی، تاریخ‌نگاری و ... به میان می‌آید. همان‌طور که استاد آذرنگ در مقدمه کتاب به درستی اشاره کرده، ترجمه یکی از مهم‌ترین ابزارهای انتقال فرهنگی است و به همین دلیل تاریخ ترجمه در ذیل تاریخ فرهنگی قرار می‌گیرد که اگرچه رشته‌ای جدید است، اما بسیار گسترده و پرطرفدار است.

وی افزود: تاریخ فرهنگی خود حوزه وسیعی است که یکی از شاخه‌های مهم آن هم «تاریخ کتاب» است. اگر بخواهیم کتاب «تاریخ ترجمه در ایران» را در سنت تاریخ فرهنگی در ایران جای دهیم، باید بگوییم که این کتاب در درون سنت کلاسیک اما جدید تاریخ‌نگاری فرهنگ در ایران قرار می‌گیرد. این سنت با گسست از اشکال قُدَمایی تاریخ‌نگاری فرهنگ شکل گرفت. مهم‌ترین اشکال این تاریخ‌نگاری قدمایی تذکره‌نویسی و تَراجم‌نویسی بود که از آخرین نمونه‌های مهم آن می‌توان به «آتشکده آذر لطفعلی‌بیگ آذر» و «مجمع الفصحا» اثر هدایت اشاره کرد.

دبیر نشست بیان کرد: باید گفت سنت جدید تاریخ‌نگاری فرهنگ در ایران در آغاز خود را در لابه‌لای پژوهش‌های مربوط به تاریخ سیاسی و اجتماعی نشان داد. مورخانی همچون عباس اقبال هنگام نوشتن تاریخ سیاسی هر دوره به زندگی‌نامه نخبگان فرهنگی و علمی و آثار مهم آنها نیز اشاره می‌کردند. بعدها کسانی همچون زنده‌یاد ذبیح‌الله صفا با کتاب‌هایی مانند «حماسه‌سرایی در ایران»، «تاریخ علوم عقلی در اسلام»، «تاریخ ادبیات در ایران» یا عیسی صدق با کتاب «تاریخ فرهنگ در ایران» به همراه دیگران این نوع تاریخ‌نگاری را مستقلا ادامه دادند.

غفوری عنوان کرد: مشخصه این تاریخ‌نگاری‌ها تسلط بر وجه بیوگرافیک و کتابشناختی آنها بود که جنبه‌ای نخبه‌گرایانه به آنها می‌بخشید. کتاب «تاریخ ترجمه در ایران» نیز دارای همین ویژگی‌هاست و همچنین مانند آنها تاریخ فرهنگ را به تبعیت از دوره‌بندی‌های تاریخ سیاسی مورد بررسی قرار می‌دهد و این نکته‌ای است که می‌توان به آن انتقاد وارد کرد. چرا که اگرچه تأثیر قدرت سیاسی بر فرهنگ انکارناپذیر است اما ساختارهای فرهنگی معمولا دیرپاتر از ساختارهای سیاسی هستند و پویایی یا رکود حیات فرهنگی را همیشه نمی‌توان در درون دوره‌بندی‌های تاریخ سیاسی مورد بررسی قرار داد.

وی ادامه داد: در واقع تاریخ فرهنگی نیازمند دوره‌بندی‌های مستقلی است. این اشکال تا اندازه زیادی به جامعه علمی تاریخ در ایران بر می‌گردد که هنوز نتوانسته است یک الگوی منقح و قابل اتکا در نوشتن مستقلانه تاریخ فرهنگ ارائه کند، اما یکی از ویژگی‌های خوب کتاب استاد آذرنگ هشداری است که به ما درباره پرهیز از افتادن به دام مغلطه‌های آناکرونیستیک می‌دهد و از ما می‌خواهد تا انتظاراتی را که در دوره مدرن از موضوعاتی مثل ترجمه داریم به گذشته تعمیم ندهیم. برای مثال انتقادهایی که به زنده‌یاد مجتبی مینوی در بعضی موارد وارد می‌کنند، از نمونه‌های مهم این هشدار روش‌شناسانه مؤثر است.

باستان‌شناس، مترجم و زبان‌شناس نیستم

آذرنگ در پایان این نشست چگونگی و دلایل این پژوهش را شرح داد و انتقادهایی را که به کتاب وارد شد نیز پذیرفت در عین این‌که اشاره کرد وی باستان‌شناس، متخصص و پژوهشگر ترجمه، زبان‌شناس و محقق حوزه تاریخ اسلام نیست و پژوهشی که وی در حد وسع و توان خود انجام داده، همان‎‌طور که در مقدمه آورده، درآمدی بر ترجمه است. این کار یک گروه منسجم را می‌طلبد و وی در این عرصه ادعایی ندارد جز این‌که در طی روند پژوهش در حوزه نشر به این حیطه وارد شده است.

در پایان این نشست از طرف موسسه خانه کتاب به سخنرانان هدایایی اهدا شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها