محمدهاشم اکبریانی مجموعه مقالههای خود را با عنوان «ادبیات، عرفان و ایدئولوژی» در دست انتشار دارد. وی به تازگی دو بخش به کتابش اضافه کرده که به تبیین عرفان و تجدد میپردازد.
وی افزود: به تازگی دو بخش به مجموعه مقالاتم اضافه کردهام؛ بخش اول مربوط به مبانی عرفان و تجدد و مدرنیته است و مقایسهای بین این دو انجام دادهام. بخش نخست کتاب در واقع پاسخ به این پرسش است که مدرنیته و تجدد میتوانند عرفان را در درونشان بپذیرند یا اینکه عرفان نمیتواند خودش را با تجدد و مدرنیته همخوان کند و به عنوان بخش حاشیهای دنیای مدرن خود را نشان میدهد.
نویسنده کتاب «چهره مبهم» ادامه داد: بخش نخست کتاب در واقع پاسخ به این پرسش و تحلیل این موضوع است. در این بخش برای یافتن مبانی عرفان به کتابهای دست اولی که در این حوزه وجود دارد مثل تذکرهالاولیا مراجعه کردهام و همینطور از کتابهای پژوهشی مثل «تصوف ایرانی از منظر تاریخی آن» اثر عبدالحسین زرینکوب و کتاب «رندی در شعر حافظ» اثر داریوش آشوری بهره بردهام.
این شاعر یادآور شد: درباره مبانی تجدد هم به آثار نویسندگانی مانند امانوئل کانت و هابر ماس مراجعه کردهام و در واقع مبانی عرفان و تجدد را میان افکار و اندیشههای بنیانگذاران آنها استخراج و با هم مقایسه کردهام و با توجه به این موضوع پاسخ این پرسش را دادهام که آیا مدرنیته و عرفان میتوانند در کنار هم باشند یا نه.
شاعر مجموعه شعر «نیمغبار دلخوشی» توضیح داد: بخش دوم جدید این کتاب هم به بررسی و تحلیل حکومتهایی میپردازد که برآمده از نگاه عرفانیاند و به طور مشخص به حکومت صفویه پرداخته شده و ویژگیهای این حکومت با حکومتهایی که در عصر جدید است مطابقت داده شده است. دیگر بخشهای کتاب شامل مقالههایی است که در نشریههای مختلف چاپ شده و به بررسی و ارزیابی ادبیات عرفانی و شعر ایدئولوژیک میپردازد.
اکبریانی روزنامهنگار، داستاننویس و شاعر است. نخستین مجموعه شعر وی با نام «نیست تا نیست» در سال 1382 از سوی نشر ثالث منتشر شد. «نيمغبار دلخوشی» و «مثل كافهای متروك» نام دو مجموعه شعر دیگر اوست. این شاعر در سال 1388 نخستین رمان خود را با عنوان «بايد بروم» به چاپ رساند. همچنین از وی در حوزه داستان، كتابهای «كاش به كوچه نمیرسيدم»، «آرامبخش میخواهم»، «عذاب ابدی» و «هذیان» به چاپ رسيدهاند.
نظر شما