به مناسبت 13 بهمن، سالروز تولد بزرگ علوی / 5
سلام آقا بزرگ / تامل سیدجواد میرهاشمی بر نامههای بزرگ علوی
سیدجواد میرهاشمی، پژوهشگر، مستندساز و مؤلف کتاب «بیسرو سیمین» در سالروز تولد بزرگ علوی، یادداشتی برای ایبنا ارسال کرده است که در آن به نامههای بزرگ علوی به دوستان خود و پژوهشهای مرحوم ایرج افشار درباره نامههای وی پرداخته است.
این کوته نوشته بر اين نيست كه به كند و كاو یا فراز و فرود روی و چهره ادبی و سیاسی «بزرگ علوی» بپردازد. مجتبی بزرگ علوی سیزدهم بهمن ماه 1283 خورشیدی در خانوادهای بازرگان و مشروطهخواه به دنیا آمد. پدرش سید ابوالحسن از مبارزان آزادیخواه دوران جنبش مشروطیت، پسر ارشد «سید محمد صراف طهرانی» به دنیا آمد. پدربزرگ او در بازار احترام شایستهای داشت و در دوره اول مجلس وکیل بود.
مجله «دنيا» به مدير مسئولي دكتر تقي اراني در تهران تاسيس و شماره اول آن در تاريخ اول بهمن ماه 1312 خورشیدی همراهی ایرج اسکندری با نام مستعار «جمشید» و بزرگ علوی با نام مستعار «فریدون ناخدا» منتشر شد. مجله «دنيا» به صورت ماهانه و هر شماره آن در 22 صفحه به قطع خشتي در مطبعه سربي «اطلاعات» طبع و نشر میشد و درخرداد ۱۳۱۴ بر اثر بخشنامه وزارت فرهنگ، ناگزیر تعطیل شد.
بزرگ علوی؛ پیشگام داستاننویسی ایران
دکتر حسین پاینده در نوزدهمین نشست نقد و بررسی در باشگاه کتاب تهران و پنجمین نشست بازخوانی رمانهای شاخص ادبیات معاصر ایران با موضوع نقد رمان «چشمهایش» در تاریخ سهشنبه 14 شهریور 1391 میگوید: «بزرگ علوی همراه با محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت، پیشگامانی از ادبیات داستانی معاصر ما هستند که در غرب تحصیل کردهاند. بزرگ علوی را میتوان پایه گذار ژانری در رمان ایرانی دانست که پایهاش زندان است. در ادبیات غرب چنین ژانری نداریم، اما در ادبیات خودمان بهترین نمونهاش را در مجموعه داستان «ورق پارههای زندان» بزرگ علوی میبینیم.
این کتاب در قالب خاطرات او از چیزی که به او و هم سلولیهایش در زندان قصر گذشته است، تولید شده است. بزرگ علوی کتاب «53 نفر» را هم در این حوزه دارد که در سال 1321 چاپ شد و نسخه غیرداستانی خاطرات همان گروه 53 نفری است که از حزب توده به زندان افتادند. اتفاق آشنایی بزرگ علوی با دکتر تقی ارانی (۱۳ شهریور ۱۲۸۲ تبریز، ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ زندان قصر) و گرویدنش به حزب توده موجب شد به خلاقیت ادبیاش ضربه بخورد و ازدنیای ادبیات فاصله بگیرد. اگر بزرگ علوی به حزب توده نگرویده بود، شاید هدایت دوم میشد، ولی چه اشتباهی کرد و چه صدمهای به هنر نویسندگی خود وارد کرد!
پاینده در پایان گفت: بزرگ علوی هم مثل نویسندگان خوب ما نامکشوف مانده است و این وظیفه نسل بعدی است که با پژوهشهای ادبی و نه با حفظ کردن واقعیتها، چنین نویسندههایی را کشف کند. باید توجه کرد که بیان واقعیتها و سال تولد یا این که بزرگ علوی چه زمانی به آلمان رفت، گرهای را باز نمیکند.»
گروه سبعه و ربعه
بزرگ علوی در خاطراتش مینویسد: «مسعود فرزاد برادر زن سعید نفیسی بود و گاهی برای اینکه خودی نشان بدهد به خانه شوهر خواهرش میرفت. هر هفته آنجا فاضلان و سردمداران ادب جمع میشدند. فرزاد ما را هم همراه خود میبرد. ما جوجه نویسندگان تازه از تخم درآمده میخواستیم سری توی سرها دربیاوریم. ما چهار نفر بودیم و آنها هفت نفر. آنها را ادبای سبعه مینامیدند. شمع مجلس ما صادق هدایت بود. روزی مسعود فرزاد به شوخی گفت: اگر آنها ادبای سبعه هستند، ما هم ادبای ربعه هستیم. گفتم: آخر ربعه که معنی ندارد. گفت: عوضش قافیه دارد، دیگر معنی لازم نیست. چهار نفر نخستی که نام گروه ربعه را برای خود برگزیدند عبارت بودند از: صادق هدایت، مجتبی مینوی، مسعود فرزاد و بزرگ علوی. اما بعد از مدتی افراد دیگری هم به این حلقه پیوستند.
جالب آنجاست که طالع دو همنام در گروه ربعه به نام مجتبی در بهمن ماه رقم میخورد.
مجتبی مینوی (۱۹ بهمن ۱۲۸۲، تهران - ۷ بهمن ۱۳۵۵، تهران)
مجتبی بزرگ علوی (۱۳ بهمن ۱۲۸۲، تهران - ۲۱ بهمن ۱۳۷۵، برلین)
«نامههای برلن» به روایت ایرج افشار
زندهیاد استاد ایرج افشار در گزارش گردآورنده، «نامههای برلن» ، از بزرگ علوی در دوران اقامت در آلمان مینویسد: «نامههای ادبا و شعرا در تاریخ ادبیات ایران جایگاهی والا دارد ... اگر به تدریج مجموعههایی از نامههای ادبا و محققان درجه اول جدا جدا گردآوری و چاپ شود نکتههای بسیار خوبی از وضع فرهنگی و اجتماعی و به طور اخص ادبی به دسترس عموم درمیآید و بر غنای ادبیات فارسی افزوده میشود ... در اوراق بازمانده از تقیزاده نامهای از بزرگ علوی به او دیده بودم که متن آن _ اینک نه کاتب و مخاطب هر دو رفتهاند _ به چاپ میرسد ازین روی که نکتههایی تازه از آن دریافت شدنی است ... تهران، دوازدهم تیر ماه 1376»
نامه بزرگ علوی به تقیزاده
زوریخ،11 سپتامبر 1960
جناب آقای تقیزاده پدر گرامی
... چنانکه خاطر محترمتان مستحضر است از همان دوران طفولیت همواره در زحمت و با مشکلات گوناگون مواجه بودهام و زود بیپدر شدم. اینک که افتخار شرفیابی حاصل گردید، همانطور که خودتان فرمودید از نو خود را پدردار احساس مینمایم و برایم یک نوع قوتقلبی بسیار امیدبخشی تولیده شده است که سزوار حقشناسی و سپاسگزاری است. سخنان شما مبنی بر ترقی و تکامل بشریت در راه آزادی و رفاه و صلح در من تاثیر بسزائی داشته و مشوق من گردید. از آنجائی که حضرتعالی را جدا وطنپرست و مردمدوست و خواهان علم و ادب و دشمن ظلم و استبداد و موهومات و بدطینتی تشخیص دادهام اجازه بفرمائید چند کلمهای درباره خودم اضافه میکنم.
من همیشه وطندوست بوده و خواهم بود و محرک من در کلیات کارهای مهمی که در زندگی کردهام حب وطن بوده است ولو اینکه گاهی غلط تشخیصی داده و اشتباهی مرتکب شده باشم. در آینده هم سعی میکنم تا آنجا که با قوای ضعیفم مقدور باشد از راه خدمت به خلق و هموطنانم منحرف نشوم.
قربان شما، ارادتمند
بزرگ علوی
ایرج افشار می نویسد: «بسیاری از نامهها بی تردید کمک شایستهای به شناخت عواطف انسانی و وطن دوستی و نحوه تفکرات و شم انتقادی و دقت نظر و رویه علمی و صدها دقیقه دیگر مربوط به حالات و روحیات نگارنده نامه خواهد داشت. شاید خوانندگان محق باشند در این که بگویند که از چاپ مسائل خصوصی از قبیل خریدن دوا و جز اینها چه فایده عامی حاصل است ... من درج صورت کامل آنها را برای نشان دادن کیفیت روحی و نحوه تفکر فرد لازم میدانم.»
امید است با خوانش نامههای ادیبان بتوانیم بیشتر با جهان گذشتگان این سرزمین آشنا شویم.
کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد
نظر شما