سومین نشست «نشانی داغ لالهها» در برج میلاد برگزار شد
شعری که شاملو برای امام حسین(ع) سرود/ تبیین دورههای شعر عاشورایی
محمود اکرامیفر، شاعر در سومین نشست «نشانی از داغ لالهها» که شب گذشته با حضور مرتضی امیری اسفندقه، قربان ولیئی و زهیر توکلی در سالن سعدی برج میلاد برگزار شد، گفت: شعر عاشورایی را میتوان به چهار دوره تقسیم کرد و در همه این دورهها شاعر پرسشی را درباره قیام عاشورا مطرح میکند. در این نشست سعید بیابانکی به شعری از شاملو اشاره کرد که برای امام حسین(ع) نوشته شده است.
وی ادامه داد: در همه این ادوار میبینیم که شاعر به نوعی خودش را به ندانستن میزند و به اصطلاح تجاهل العارف میکند. شعرهای احمد عزیزی نیز وقتی موضوع عاشورا را مطرح میکند بحث عاشورا را در امروز میبیند. مثلا سروده است: «رهن یعنی پول پیش/ نقد یعنی نقد گرگ از راه نیش/از تبار تیره تیر است شمر//از نژاد لخت شمشیر است شمر...»
اکرامیفر افزود: شعر عاشورایی ما امروزه علاوه بر اینکه با عناصر عاشورا پیوند خورده از عناصر دیگری هم بهره میبرد. در شعر عاشورایی این زمانه همه شخصیتهایی که در کربلا حضور داشتند، حضور دارند و این اتفاقی است که در گذشته نمیافتد.
وی توضیح داد: در شعر امروز اجتماعی عاشورایی همه عناصر کربلا حتی ذوالجناح امام حسین(ع) هم در آن نقش دارد و حضور پر رنگش حس میشود. به گمانم ادبیات عاشورایی ما از ادبیات تبیینی، توصیفی، عرفانی استفاده کرده که کنارش واژههای دیگری مانند حماسی را میتوان دید.
سعید بیابانکی نیز به عنوان مجری این برنامه گفت: در جایی به نقل از موسوی گرمارودی خواندهام که شاعران عاشورایی دو دستهاند؛ گروهی شاعرانیاند که ما را به زمان عاشورا میبرند و گروهی شاعرانیاند که عاشورا را به زمان ما آوردهاند. شاعران معاصر از گروه دوماند و عمده تفاوت شعر امروز و دیروز هم همین است.
شاعر عاشورایی باید شهودی بسراید
در ادامه این نشست قربان ولیئی نیز درباره شعر عاشورایی گفت: میشود از زاویههای مختلف به شعر عاشورایی نگریست و آن را تقسیمبندی کرد؛ شعری که دغدغه پرداختن به ادبیات دینی دارد و ادبیاتی که میخواهد واقعهای دینی را با زبانی ادبی بیان کند. از این نظر وقتی شاعری به رخدادی دینی و کلان نگاه میکند، میتواند هرکدام از این دیدگاهها را برگزیند.
وی اضافه کرد: در نگاه اول شاعر خارج از رویداد میایستد و بیرون از آن رویداد واقعه را در ادبیات بازسازی میکند. اینکه میگویم خارج از رویداد تعبیر اندیشیده شدهای است؛ یعنی اینکه خودش تجربه آن رخداد دینی را ندارد و از تجربیات گذشتگان استفاده میکند چون در همه ادیان رویدادهای کلان عاطفی وجود دارد و گویی جزو سنتهای الهی است که هر دین و آیینی از این مصداقهای کلان داشته باشد تا این حرکت و گرمایی به روح انسانها ببخشد.
شاعر «ضربان ذات» افزود: در شعر عاشورایی که خارج از رویداد است شاعر دیگر تجربه آن رویداد را ندارد ولی ممکن است کسی بپرسد تجربه رویداد عاشورا یعنی چه و چهطور شاعری میتواند تجربه رویداد عاشورا را داشته باشد. این خاصیت ذاتی شاعر است. در واقع فراتر از منظوم کردن و توانایی تصویر دادن در کلام، شاعر به تعبیری نسبت به رخدادی شهود پیدا میکند. شاعر به این شیوه میتواند خودش را در متن یک رویداد قرار دهد.
این شاعر گفت: این کار با نوعی سلوک و روش درونی و معرفتی آغاز میشود و به نوعی از رخداد دینی دست پیدا کرده و اسقرار یافته است. شعر شاعری مانند عمان سامانی شعری تجربی است؛ یعنی ما میبینم که شاعر رخداد عاشورا را به قالب غزل میبرد. این یک مکاشفه است. از دیدگاه من شعر تجربی یعنی شعر مکاشفهای. شاعر از این منظر یک عارف است که ساحتی از هستی را کشف میکند و آن را بیان میکند.
وی ادامه داد: در زمینه شعر مکاشفهای و شهودی شاعران انگشتشماری داریم. شاعرانی که در متن واقعه قرار گرفته باشند و به رؤیت شاعرانه رسیده باشند کم داریم. تجربه حضور یافتن به این شیوه و به شیوه دیگری که بر اثر طی کردن سطوح باطنی آن واقعه است و نمونه انفسی آن رویداد آفاقی باشد نیز وجود دارد. شهادت با شمشیر و خون تجسمی بیرونی دارد و تجسمی درونی دارد که نفس آدمی در آنجا شهید میشود. بالاخره کسی که چنین تجربهای را دارد میتواند به قیام عاشورا نزدیک شود. به نظرم شعرهایی ارزشمندند که با هر نوع نگاه محصول تجربه و زیستن با آن رویداد باشد.
ولیئی یادآور شد: چنین شعرهایی از تأثیرپذیری بالایی برخوردارند و به تعبیر فرهنگیها باورپذیری زیادی دارند. شعرهای عمان سامانی پرداخته ذهن اوست. وقتی در غزلش اتفاقی میافتد و بادهخواران را صدا میکند، ما باور میکنیم چون این حرفش محصول کشفی درونی است.
در ادامه این نشست شعرخوانی محمود اکرامیفر یک غزل و مثنویی خواند. غزل او چنین آغاز شد:
«عصر عاشورا کنار خیمههای سوخته
ذوالجناحی ماند با یاد رهای سوخته
کاروان میرفت و میبلعید دشت دیر سال
کودکان تشنه را با دست و پای سوخته
در کجا دیدید یا خوانید روی نیزهای
آسمان قرآن بخواند با صدای سوخته
چهارده قرن آسمان بارید و میبارد هنوز
چشم زینب را به خاک کربلای سوخته»
مثنوی اکرامیفر نیز چنین آغاز میشد:
«نمیدانم بگویم یا نگویم
خدا گل کرده امشب در گلویم
من امشب از خودمم هم شرمسارم
سرم را روی توفان میگذارم
دلم میخواهد امشب عشقبازی
نیستان در نیستان مینوازی
دلم میخواهد امشب تا توانم
دو بیتیهای چشمت را بخوانم
الا ای دستهای رو به خورشید
که پرواز از سر انگشت تو رویید
در آن ظهری که بر گلها ستم شد
تمام آسمان پیش تو خم شد...»
قربان ولیئی نیز مثنویای از منظومه «ضربان ذات» خواند که چنین آغاز میشد:
«گوش کن بانگ آسمانی را
بنگر آفاق بیکرانی را
از کران تا به بیکران نور است
بنگر این ظاهری که مستور است
بشنو از بانگ باد هو هو را
وز قناری ترنم او را
این دو قمری که روی دیوارند
چه هیاهوی ساکتی دارند
میروند و چه رفتنی دارند
چه دمادم شکفتنی دارند
جویبار است هر چه میبینی
رهسپار است هرچه میبینی
اشتیاقی نهفته ذرات
میکشد ذره ذره را تا ذات
گوش کن بانگ رود میآید
بانگ از تار و پود میآید
شور موسیقی حیات است این
ضربان ظهور ذات است این
ذات خاموش گرم گفتار است
طور ماییم و وقت دیدار است
وقت فرخنده فروپاشی
واقف از وقت خود اگر باشی...»
شعری که شاملو برای امام حسین(ع) سرود
سعید بیابانکی نیز به شعری از شاملو اشاره کرد که برای امام حسین(ع) سروده شده است:
« تنها فرش و درگاه خون آلوده گواه است
که برهنه پای بر جادهای از شمشیر گذاشتهای...»
مرتضی امیری اسفندقه نیز در این نشست گفت: رویت و روایت در سخنان قربان ولیئی و تقسیمبندی شعر عاشورایی از سوی محمود اکرامیفر برایم تازگی داشت. اما شعرهای زیادی در ادبیات معاصر است که تأویلپذیرند و میتوان برای آن شعرها در حوزه شعر آیینی پروندهای باز کرد گرچه با شعر و شاعری سراینده تناسبی نداشته باشد، مانند فروغ فرخزاد. در شعر او و فرجامینه عمر او در «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» و «تولدی دیگر» بخشهای شهودی و وجودی وجود دارد. به طور مثال او میگوید: «تکه تکه شدن راز آن وجود متحدی بود/ که از حقیرترین ذرههایش آفتاب به دنیا آمد.» یا «در شهادت یک شمع راز منوری است که آن را/ آن آخرین و آن کشیدهترین شعله خوب میداند».
اسفندقه یادآور شد: شاعری که شیفته محرم است نمیتواند از سر این شعرها بگذرد. ضمن اینکه حوزه شعر محرمی و عاشورایی مختص شیعه نبوده و از دیرباز اهل سنت نیز طبعشان گرفتار واقعه بوده. یا آن شعر شیخ رضا طالبانی که میگوید: «لافت از عشق حسین است و سرت بر گردن است/عشقبازی سر به میدان وفا افکندن است».
وی گفت: در عاشورا گویی شیعه و سنی مطرح نیست و همه یک دل متبلور سرخ شورمند اندوهگین عزادار دربهدراند. حتی شعر سهراب که به نظر نمیرسد فرازهای عاشورایی و محرمی در شعرش وجود دارد، خیلی زیاد است. مهر نهفته در محرم در بسیاری از شعرها دیده میشود و این عاطفه نمیتواند صرفاً مختص ما باشد.
امیری اسفندقه شعری خواند که اینگونه شروع میشد:
«عاقبت جان تو در چشمه مهتاب افتاد
پیچشت داد خدا در نفست تاب افتاد
نور در کاسه ظلمتزده چشمت ریخت
که خواب از چشم تو ای شیفته خواب افتاد
چشمه شد زمزمه شد نور شد و نیلوفر
آن دل مرده که یک چند در مرداب افتاد
کارت از پیله پوسیده به پرواز کشید
عکس پروان برون از قفس قاب افتاد...»
زهیر توکلی نیز در این نشست به عنوان آخرین شاعر مثنویای خواند که بخشی از آن اینگونه بود:
«عشق در منتهای جلوهگری مینماید به صورت بشری
بی نهایت نهایتی دارد بی نشان عشق آیتی دارد
آیت عشق مرتضی علی است
بینهایت طنین یا علی(ع) است
نور از نور میشود مشتق
عبد مطلق علی است ابن الحق
عشق را ماجرای خاموشی است
مقصد عاشقان فراموشی است
حک شده نام تو بر آغوشم
من به نام توام که خاموشم
من به نام توام که خرسندم
رام و آرام و آرزومندم
عاشقان دلخوشند با نامت
منتظر ماندگان ایامت
عین عشق است عین نام علی(ع)
عشق عینی است در مرام علی(ع)...»
این سومین و آخرین نشست از سلسله نشست های ویژه برج میلاد تهران در هفته کتاب بود شب گذشته با محوریت فرهنگ عاشورا برگزار شد.
نظر شما