بر همین اساس و به منظور واکاوی دلایلی که به کمکاری درباره تفسیر صحیح این واقعه تاریخی منجر شده است، به گفتوگو با ابوالفضل وحیدی صدر، مولف کتاب «تجلی عبودیت در واقعه عاشورا» نشستیم.
نقاط ضعف و اشکال کتابهایی که درباره عاشورا و نهضت امام حسین (ع) در گذشته به نگارش درآمده به لحاظ صحت و استناد و تناسب برای امروز چیست؟
كتبي كه علماي بزرگوار شيعه در گذشته در رابطه با حركت الهي حضرت سيدالشهدا (ع) و شهادت آن حضرت نگاشتهاند، به دلیل مستند بودن، رعايت اصول اعتقادي شيعه، حفظ مقامات و شئون اهل بيت رسالت (علیهم السلام) و همچنين قوت بيان و مخلوط نكردن وقايع تاريخي با تفسيرهاي شخصي، هنوز هم به عنوان كتابهای مرجع، مورد نياز نويسندگان و مؤلفاني است كه در حوزه محرم و عاشورا فعاليت ميكنند؛ عالمانی همچون شيخ صدوق، شيخ طوسي، شيخ مفيد، سيد بن طاووس، علامه مجلسي و ... متأخرين از محدثان همچون شيخ عباس قمي (ره).
اما با توجه به وسعت ارتباطات و قابل دسترس بودن منابع و مآخذ ديني در عصر حاضر، آنچه امروز به عنوان ضعف در كتب گذشتگان ديده ميشود، اول، استناد به چند منبع تاريخي محدود در جمعآوري يك كتاب است؛ بدين معني كه در گذشته، به سبب تسلط حاكمان بيدين بر اوضاع و احوال شيعيان و بهخصوص علما، و همچنين پراكندگي كتابخانهها و اغلب تكنسخه بودن كتب معتبر، امكان دسترسي به تمام آثار مقدور نبوده و يك مؤلف مجبور بوده است با استناد به چند كتاب قابل دسترس و محدود در زمينه عاشورا، تأليفات خود را به پايان برساند در حالي كه امروزه به سبب تعدد كتابخانههاي بزرگ و همچنين فراواني نرمافزارهاي جامع كتب، اين مشكل برطرف شده است.
ضعف دوم آن است كه در بسياري از كتابهاي قديمي، مطالب بدون ذكر سند و مأخذ، جمعآوري شدهاند و مخاطب نميتواند سند و مأخذ مطالب را پيدا كند.
نكته سوم كه من دوست ندارم از آن به عنوان ضعف ياد كنم، نحوه نگارش مقاتل قديمي است كه البته چنان شيوهاي براي مقتلخوانان و كساني كه با ادبيات قديم آشنايي دارند، بسيار شيرين و جذاب است؛ اما چون نسل امروز تقريباً با آن شيوه نگارش بيگانهاند و بعضاً با اصطلاحات و نحوه بيان گذشتگان آشنايي ندارند، از اين زاويه ميتواند ــ در عصر حاضر ــ ضعف محسوب شود.
کتابهای کنونی با چه ضعفهایی مواجهند؟
بزرگترين ضعف بعضي كتابهاي كنوني، لحاظ نكردن مقامات الهي پيشوايان معصوم (علیهمالسلام) است بدين معنا كه گاهي نويسندگان محترم و دلسوز ما به دلیل عدم آشنايي لازم با مقامات اهل بيت رسول خدا (ع)، رفتارها و گفتارهاي ايشان را با توجه به درك خويش از وقايع تاريخي، تفسير كردهاند و همين امر، سبب شده است كه در پارهاي موارد، راه را به خطا بروند و مخاطبان خويش را از درك حقيقت رفتارها و گفتارهاي آن حضرات، بازدارند.
ضعف دوم بعضي كتب، يكسونگري نويسندگان به واقعه عظيم عاشورا و اكتفا كردن به شنيدهها و خواندههاي خود از مفسران امروزيِ آن واقعه بزرگ است؛ در حالي كه روايات و احاديث نقل شده از اهل بيت پيامبر (ع) درباره عاشورا، به هر مقداري هم كه باشد، تفسير حركت الهي حضرت سيدالشهدا (ع) را بهخوبي كفايت ميكند.
ضعف سوم كه زاييده ضعف اول و دوم است، گوناگوني تفسيرها و در نتيجه متحير ساختن مخاطبان در درك اين مطلب است كه بالاخره حضرت امام حسين (ع) به چه دليل از مدينه به سمت مكه و از آنجا رهسپار كربلا شد؟! و چون بعضي بنا به درك خويش، به تفسير آن واقعه پرداختهاند، نميتوان از جمع بين مطالب بسياري از كتب موجود، به نتيجهاي واحد رسيد و اين بزرگترين آسيبي است كه ميتواند مخاطبان را سرگردان سازد.
چه بخشی از آگاهیها و پیامهای عاشورایی، در آثار مکتوب، مغفول مانده است؟
اگر بخواهم این پیامها را بهاختصار بیان کنم، بدين قرار است:
الف: تمام رفتارها و گفتارهاي امام حسين (ع) از ابتداي ولادت تا شهادت، فقط و فقط اجراي فرمانهای حضرت حق بوده است نه برگرفته از احساسات و خواستهها و انديشههاي شخصي، و نه تحت تأثير موقعیت. اگر هم به دلیل پدید آمدن موقعیتی خاص، تصميمي متناسب با آن اتخاذ کردهاند، باز هم به دستور پروردگار چنان تصميمي گرفتهاند. اگر در مقام سنجش نحوه عملكرد اوصياي معصوم رسول خدا (ع) برآييم، به نتيجهاي جز اين دست نخواهيم يافت.
پس همان طور كه در احاديث فراوان تأكيد شده است، تنها بايد اقرار كرد كه رسول خاتم و اوصياي برحق ايشان و حضرت فاطمه (ع) تنها گوشبهفرمان خداوندند و همانطور كه پروردگار متعال بسيار بلندمرتبهتر از آن است كه تحت تأثير شرايط مخلوقات خويش قرار بگيرد، جانشينان او نيز كه مجري فرمانهاي الهي هستند، بايد رفتارشان بر همين اساس باشد. پس چهارده نور پاك (ع) عملي را انجام نميدهند مگر به دستور خداوند و سخني را بر زبان مطهرشان جاري نميسازند مگر به فرمان خالق خويش. اگر به اين معيار اعتقادي، التفاتي نشود، يكي از نتيجههايش آن خواهد شد كه بگويند امام حسن (ع) روحيه صلحپذيري داشت و امام حسين (ع) روحيه انقلابي!
ب. حجت خدا امام حسين (ع) اگر به كوفه ميرسيدند و كوفيان را پايبند به پيمانهايشان مييافتند، آنوقت زنان و فرزندان را در جايي مستقر میساختند و پس از تازه كردن پيمانها و انجام مقدماتي، قيام خويش را آغاز ميكردند. اما همانگونه كه در تاريخ ميخوانيم، چون وضعيت دگرگون شد و كوفيان، عهدهايشان را زير پا نهادند و حجت خدا و همراهانش را اسيروار در گوشهاي از بيابان فرود آوردند و ايشان را به شهادت رساندند، ديگر استفاده از لفظ قيام، استفاده دقیقی نيست.
ج. ترجمه دقيق وصيتنامه حضرت سيدالشهدا (ع) به محمد بن حنفيه و تطبيق فرمايش آن حضرت با بسياري از روايات كه در شرح مقامات اهل بيت (ع) بيان شدهاند، نکاتی دیگر را روشن میکند؛ مثلا امام حسين (ع) در خلال وصيتنامه مذكور ميفرمايند: «... أريد أن آمر بالمعروف و أنهي عن المنكر ...» (میخواهم که امر به معروف و نهی از منکر کنم). اما متأسفانه بسياري از نويسندگان بر اين باورند كه آن حضرت با هدف برپايي امر به معروف و نهي از منكر قيام فرمودهاند.
اما اگر توجه کنیم، جنگ آن حضرت در صحراي كربلا، به دلیل نپذيرفتن پيشنهاد بيعت از سوي سپاهيان كفر با يزيد بن معاويه شكل گرفت و آنچنان نبردي را نميتوان مصداق قيام دانست. جنگ آن حضرت با كفار نيز تنها مصداق امر به معروف و نهي از منكر در سراسر زندگي آن بزرگوار نيست؛ يعني نميتوان گذشته حضرتش را گذشتهاي جدا از امر به معروف و نهي از منكر تلقي كرد. اگر اين فراز از نامه را با احاديث و روايات معتبر تطبيق دهيم، ميبينيم كه تمام اوامر و نواهي جانشينان پيامبر (ع) در طول دوران زندگيشان، امر به معروف و نهي از منكر بوده است. چنان كه در زيارت «آل يس» كه از آموزههاي اهل بيت رسالت (ع) است، خطاب به ايشان اقرار ميكنيم كه «...المعروف ما أمرتم به و المنكر ما نهيتم عنه...»؛ يعني «معروف» همان چيزي است كه شما به آن امر ميكنيد و منكر همان چيزي است كه شما از آن بازميداريد.
بنابراين امام حسين (ع) در تمام طول زندگيشان امر به معروف و نهي از منكر ميكردهاند. به عبارت سادهتر، امر به معروف و نهي از منكر، يك رفتار و دستورالعمل خاص و جدا از اوامر و نواهي حجت خداوند نبوده است كه امام بخواهد براي انجام آن، مسيري را طي كند و با گروهي بجنگد تا به هدفش برسد؛ بلكه اوامر و نواهي امام معصوم، خود، امر به معروف و نهي از منكر است كه ديگران موظفاند رفتار خويش را با آن وفق دهند؛ زيرا معروف همان چيزي است كه خداوند از انجام آن راضي است و منكر همان چيزي است كه پروردگار عالم از انجام آن ناخشنود است. طبيعتاً تنها، حجت خدا كه محل رفت و آمد فرشتگان و معدن وحي است، ميتواند به ما بياموزد كه خداوند ما را به چه امر فرموده و از چه بازداشته است. به همين دليل است كه وقتي امامان معصوم (ع) صلح ميكنند ما نيز بي هيچ اعتراضي بايد صلح را بپذيريم و اگر ميجنگند ما نيز بي هيچ كوتاهي و قصوري بايد در ركابشان نبرد كنيم و اگر سكوت ميفرمايند، ما هم موظف به سكوتيم.
يا مثلاً اين كه حضرتش فرمودهاند: ميخواهم به سيره و روش جد و پدرم عمل كنم (... أريد أن ... أسير بسيرة جدي و أبي علي بن ابيطالب (ع) ...)، يعني در طول اين حركت نيز بر خلاف سيره آن دو بزرگوار عمل نخواهم كرد نه آنكه هدفم از اين حركت، رسيدن به مرحله عمل به سيره پيامبر (ص) و اميرمؤمنان (ع) است. مگر حضرت سيدالشهدا (ع) تا آن وقت به سيره جد و پدر بزرگوارشان عمل نميكردهاند؟!
د. نكته ديگري كه بعضي نويسندگان از بيان آن غافل ماندهاند، اين است كه امام حسين (ع) در صورت ياري كوفيان ميخواستند امت جد بزرگوارشان را اصلاح کند و چون آنان بيعت خويش را شكستند و حجت خدا (ع) را در كربلا به شهادت رساندند، اصلاحي در امت، به آن منظوري كه حضرتش بيان فرموده بودند، انجام نشد.
اما متأسفانه ميبينيم كه برخي نويسندگان محترم، نتيجه حركت آن حضرت را اصلاح امت رسول خدا (ص) پنداشتهاند و دليلشان اين است كه چون حجت خدا (ع) به همين دليل قيام فرمودهاند و مطمئنا در انتخاب روش اصلاح امت جد بزرگوارشان نيز خطا نكردهاند، پس لزوماً به سبب شهادت ايشان، امت رسول الله (ص) اصلاح یافت. در حالي كه با توجه به توضيحات پيشين، نه تنها حركت آن حضرت به مرحله قيام نرسيد، بلكه به گواه تاريخ، اوضاع امامان معصوم (ع) و شيعيان ايشان پس از واقعه كربلا، بسيار سختتر و ناگوارتر از زمان امام حسين (ع) شد.
یک اثر عاشورایی مطلوب امروزین از دیدگاه شما باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
اثر عاشورايي بايد به گونهاي باشد كه از ابتدا تا انتهايش حريم اهل بيت (ع) و مقامات و شئون الهي آن بزرگواران با استفاده از آيات و روايات، حفظ و پاس داشته شود. به نظر من، جز استفاده از تفسيرهاي معصومان (ع) درباره آن واقعه جانسوز، بايد از تفسيرهاي ديگر اجتناب شود.
چرا؟
زيرا ما هر قدر هم كه از عقل و درايت و تجربههاي خود در بررسي رفتارها و گفتارهاي حضرت امام حسين (ع) بهره بگيريم، باز هم اوهام خويش را به آن حضرت نسبت دادهايم و اين به طور ناخواسته يعني تحريف واقعيت! هرچند باز لازم ميدانم بگويم كه بهيقين، بعضي نويسندگان شيعه از سر دلسوزي و احساس تكليف در مقام پاسخگويي به سؤالات و شبهات مربوط به عاشورا و كربلا، سعي در تفسير حركت حجت خدا (ع) كردهاند اما توصيه من به عنوان برادر كوچكتر به ايشان اين است كه بغير از فرمايشهای ائمه هدي (ع) از هيچ سخن ديگري در تفسير رفتارها و گفتارهاي خاندان معصوم رسالت (ع) استفاده نكنند.
از سويي ديگر نيز بهره بردن از مقاتل قديمي، زيارت ناحيه مقدسه و ديگر روايات مربوطه در اين زمینه، بسيار راهگشاست.
به نظر شما چگونه میتوان مراجعه به آثار مستند و ارزشمند عاشورایی را در میان گروههای مختلف مردم نهادینه کرد؟
سادهترين و موفقترين راه به نظر من، رواج مقتلخواني در مراسم عزاي حسيني است؛ يعني مداحان ما به جاي خواندن زبان حال، به خواندن مقاتل روي بياورند. در اين صورت شنوندگان، هم با جزئيات و عمق مصائب عاشورا آشنا ميشوند و هم به دلیل اندوهي كه از خواندن مقتل بر ايشان عارض ميشود، ارتباط بسيار قويتري با مقاتل پيدا ميكنند. طبيعي است كه انس گرفتن با مقاتل معتبر، يعني ارتباط برقرار كردن با اصل تاريخ. سپس اين ارتباط باعث ميشود كه در طول سال هم محبان اهل بيت (ع) عادت كنند كه نيازهاي خود را در زمينه تحصيل معارف اهل بيت (ع) و تاريخ زندگاني ايشان، با كتابهاي معتبر تاريخي برآورده سازند.
در حالحاضر چه کتابهایی در دست نگارش دارید؟
اگر عمري باشد و فرصتي به دست آورم، قصد دارم در زمينه معرفي مقامات الهي اهل بيت رسول خدا (ص) قدمي بردارم.
نظر شما