به مناسبت 12 آبانماه سالروز درگذشت احمد بهمنیار کرمانی
بهمنیار علم را مطلوب بالذات میدانست و گرد جاه و مال نمیگشت/خدمت در اداره مالیه خراسان سوهان روح استاد بود
«از ویژگیهای بهمنیار شرم و فروتنی و آرامش و خموشی ظاهری بود و کافی بود که استاد زبان به سخن بگشاید تا گنج آن صاحب هنر نموده شود. همه همت خود را صرف مطالعه و تحقیق و تدریس میکرد. علم را مطلوب بالذات میدانست و گرد جاه و مال نمیگشت...» آنچه بازگو شد بخشی از سخنان استاد علیاکبر سیاسی بود که درباره احمد بهمنیار کرمانی در کتاب «داستاننامه بهمنیاری» آورده است.
به مناسبت سالگرد درگذشت وی خاطرات چند شخصیت علمی و فرهنگی را درباره وی مرور میکنیم.
احمد بهمنیار از نحویان درجه یک قرن چهاردهم هجری است
مهدی محقق، نویسنده، ادیب، فقیه، مصحح و شارح کتب فلسفی در کتاب «زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم استاد احمد بهمنیار کرمانی» میگوید: «میتوانیم مرحوم احمد بهمنیار را از نحویان درجه یک قرن چهاردهم هجری محسوب بداریم...
من نخستینبار استاد را در جلسه دفاعیه رساله دکتری مرحوم دکتر حسن مینوچهر در سال 1332 که آن را تحت عنوان «کلیاتی در باب تصوف اسلامی و تاثیر آن در ادبیات فارسی» به راهنمایی مرحوم بدیعالزمان فروزانفر نگاشته بود، دیدم. در آن جلسه علاوه بر استاد راهنما استادان مشاور مرحوم میرزا عبدالعظیمخان قریب و ابراهیم پورداود و دکتر محمد معین نیز حضور داشتند. در آن روزگار، مدرک دکتری به کسانی داده میشد که واقعا بر پایه اجتهاد در یکی از شعب و شاخههای زبان و ادبیات فارسی رسیده باشند تا شایستگی تدریس در دانشگاهها را پیدا کنند. من هرچند در آن زمان در دوره لیسانس دانشکده ادبیات بودم ،ولی به صورت مستمع آزاد در درس استاد بهمنیار در دوره دکتری شرکت میکردم تا آن روزی که به من فرمودند: تو که صرف و نحو و بلاغت را نزد استادی توانا همچون ادیب نیشابوری فراگرفتهای نیازی به این درس نداری.» استاد، در کلاس درس از روی کتاب معجمالادبا یاقوت حموی شرح حال ادیان و شاعران را مورد قرائت و بررسی قرار میداد و به تحلیل لغوی و صرفی و نحوی و بلاغی آن اشعار میپرداخت.»
بهمنیار چندی با نهایت سختی و عُسرت به سر برد
در کتاب «داستاننامه بهمنیاری» که با کوشش فریدون بهمنیار گردآوری شده است درباره این شخصیت چنین نوشته شده است: «او در سیزده سالگی عبارات عربی را بیغلط میخواند و به خوبی از عهده تجزیه و ترکیب جملات و اشعار عربی بر میآمد و خلاصهالحساب شیخ بهایی را با آن عبارات دقیق و مسایل مشکل فراگرفته بود و در شانزده سالگی صرف و نحو و سایر فنون ادب عربی را با کمال تسلط و مهارت درس میداد...»
همچنین در بخشی از کتاب «صاحببن عباد» چنین میخوانیم: «مرحوم بهمنیار ... در تهران چندی با نهایت سختی و عُسرت به سر برد و مناعت طبع وی مانع از آن بود که حال خویش را به کسی اظهار کند تا به حکم اضطرار و اصرار دوستان در 1336 ه. ق. برابر با 1296 ه. ش به قبول خدمت در اداره مالیه خراسان و عضویت در اداره تحدید که به گفته خود استاد برای او سوهان روح بود، تن در داد و قریب هفت سال در بجنورد و تربت حیدریه و مشهد، دور از شهر و دیار روزگار گذارنید...»
استادی که همیشه به موقع در کلاس درس حضور مییافت
حمید فرزام، استاد دانشگاه، نویسنده و عضو فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی نیز در خاطراتی از بهمنیار در کتاب «زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم استاد احمد بهمنیار کرمانی» مینویسد: «مرحوم بهمنیار به حکم وظیفهشناسی و احساس مسوولیت هیچ وقت در ساعات درس غیبت نمیکرد و به موقع در کلاس حضور مییافت و موضوعی خارج از درس نمیگفت و مزاح و خوشطبعی نمینمود و کلاس او کاملا رسمی بود و دانشجویان هم با علم بدین احوال درک محضر او را مغتمنم میشمردند. یک روز استاد کلاس درس را گم کرده بود و از اینکه دو سه دقیقه دیرتر از وقت مقرر به کلاس میرفت ناراحت و پریشان بود و بنده را که در پیدا کردن کلاس قصد یاری به او داشتم و ناظر وضع رفتار و حال او بودم، در مقام مقایسه با دیگران از این مایه احساس مسوولیت استاد واقعا به شگفتی درآمدم.»
دکتر علیاکبر سیاسی، رئیس دانشگاه تهران از ۱۳۲۱ تا ۱۳۳۳و رئیس دانشکده ادبیات نیز درباره شخصیت علمی و اخلاقی استاد بهمنیار با بیانی مستدل آورده است: ...« اشخاص از دو جهت ممکن است مورد علاقه و احترام قرار گیرند، یکی از جهت مقام علمی و دیگر از جهت فضایل و محامد اخلاقی. حمیده آن مرحوم، صداقت و صفا و وفاداری او را باید ذکر کرد. دیگر از صفات ممتازه وی... شرم و فروتنی و آرامش و خموشی ظاهری او بود و کافی بود که استاد زبان به سخن بگشاید تا گنج آن صاحب هنر نموده شود... همه همت خود را صرف مطالعه و تحقیق و تتبع و تدریس و افاضه میکرد. علم را مطلوب بالذات میدانست و گرد جاه و مال نمیگشت. دلیل بارز این مدعا همین بس که در مدت متجاوز از هفتاد سال زندگی و بیش از پنجاه سال خدمت مستمر به عالم علم و ادب، از زخارف دنیوی چیزی نیندوخت....» (داستاننامه بهمنیاری، ص 56)
رسم نوشتن خط فارسی از اولویتهای بهمنیار بود
دغدغه بهمنیار همواره بر شیوه تصحیح رسمالخط بود و آن را نیاز فوری این حوزه میدانست. به طوریکه در مطلبی که در شماره چهارم مجله «فرهنگستان» در خطابه ورودی مرحوم احمد بهمنیار آورده، نکاتی و گلایهای که بهمنیار از وضعیت املای فارسی کرده چنین است: «خط امروز ما از فروع خطی است که عرب اندکی پیش از ظهور اسلام از مردمان نیمهایرانی حیره و انبار فراگرفتهاند و نیاکان ما پس از غلبه اسلام این خط را به سبب کمال سهولت و اختصاری که نسبت به خط خودشان داشته است، به میل و رغبت اتخاذ کرده و وسیله کتابت زبان ملی و مادی خود قرار دادهاند. این خط دارای امتیازی است که روی تمام عیوب و نقایص آن را میپوشاند ... سخن من در رفع نقایص و اصلاح طریقه و رسم نوشتن همین خط است... در عصر حاضر هم که فکر اصلاح رسمالخط در بعضی سرها پیدا شده است، هرکس قلمی به دست میگیرد و خود را صالح برای اصلاح میپندارد و در رسمالخط تصرفی میکند و برخی از ایمن مصلحان که مختصر اطلاعی از رسمالخطهای مختلف قدیم دارند، پیروی یکی از آنها را طریقه رفع نقایص دانسته و آن شیوههای کهنه و متروک را به صورتی ناقص معمول داشته و مقداری هم این دسته از نویسندگان بر اشکال خط افزودهاند، به قسمتی که امروز اغلب را میبینیم که در نوشتن پارهای از کلمات مردد و متحیر میمانند... »
نظر شما