منوچهر آتشی شاعر که دانشآموخته ادبیات انگلیسی بود، این کتاب را به فارسی ترجمه کرد و انتشارات امیرکبیر آن را به بازار نشر فرستاد. آتشی این کتاب را در سالهایی ترجمه کرد که شاعر نامداری بود.
با منوچهر آتشی دورادور از طریق آثارش آشنا بودم، امّا آشنایی بیشترم با او به همکاریمان در مجله کارنامه برمیگردد و جلسات ادبی و شعرخوانی گروههای ادبی از جمله کانون ادبی گروه شعر معاصر که بههمّت فرهاد عابدینی برگزار میشد.
□
داستان فونتامارا مدتی بهصورت فیلم و سریال هم از تلویزیون پخش میشد. کتاب البته برای من گیرایی خاصی داشت. داستان رمان به مصائب روستاييان فونتامارا میپردازد که تصميم ميگيرند براي احقاق حقوقشان به شهر بروند. اعتراضات روستاييان نتيجه نميدهد و مقامات میکوشند با وعده و وعيد، آنها را راضي نگه دارند. رمان فونتامارا شامل ده فصل است که حول موضوع واحدی دور میزند. زندگي سخت و طاقتفرسا، بيگاري، مزدِ بخور و نمیر و استثمار اربابان و حکومتي که پشت اربابان ایستاده. عدهاي از زنان روستا برای بازپسگيري آب رودخانۀ دهکده که مسیر آن به ناحق به طرف زمينهاي زراعی دون کارلو ماگنا، سرازير شده، راهي شهر ميشوند. مأموران شهرداري مانع ورود زنان ميشود. بعد از درگیری، رئيس پليس دستور ميدهد زنان را نزد پودستا، جانشين شهردار ببرند. زنان به خانه معاون ترادر ميروند. در آنجا با دون چيرکوستانتسا که در بين روستاييان محبوبیتی دارد برخورد میکنند. دون چيرکوستانتسا فردي دو وجهي است و رابط بين اهالي ده و مقامات است. با وساطت او، آب رودخانه را بين روستاييان و مالک محلي حکومت تقسيم ميکنند. براردو ويولا که یکی از جوانان دهکده است، زير بار حرف زور نميرود و اهالي ده را عليه حکومت میشوراند.
«پسرم که وارد شد، ده نفر از ما دور صندوق و دیگر اشیایی که ناشناس آورده بود تا روزنامۀ دهقان درآوریم، جمع شده بودیم. در واقع، اولین روزنامه دهقانی. روی صندوق نوشته شده بود «پلیگراف». صندوق را معصومانه روی میز مغازه ماریتا، وسط جاده گذاشته بودیم و راجع به روزنامهای که قرار بود منتشر کنیم حرف میزدیم. همانطور که گفتم ده نفر از ما دور میز جمع شده بودیم. چیز نوظهوری بود و ما از چند و چون آن بیاطلاع بودیم... دستخط ماریا گراتسیا از همه بهتر و خواناتر بود و قرار شد استنسیلها را او بنویسد. بالدیسرا دستورزبان خوب میدانست و او بود که باید نوشته را نقطهگذاری و علامتگذاری میکرد. اسکارپونه طرز کار ماشین را از ناشناس آموخته بود. بحث اولمان سر این بود که عنوان روزنامه چه باشد. بالدیسرا برای روزنامه، عنوانی شبیه روزنامههای شهر، مثل پیغام و تریبون، یا چیزی شبیه آن میخواست.»
سبک کتاب فونتامارا رئالیسم اجتماعيست که ناشی از تمایلات سیاسی سوسیالیستی نویسنده بود و طنز گزندهای دارد که منوچهر آتشی با احاطهای که به زبان فارسی داشت، برگردان موفقی از آن ارائه داده بود. شاید منوچهر آتشی بهعلت آشنایی با مصایب روستاییان توانسته بود در ترسیم فضای آن رمان به توفیق نسبی دست یابد. مهارت شاعر هم به کمک او آمد تا ترجمه خوبی ارائه کند.
فونتامارا یکی از رمانهای شاخص در وصف مبارزۀ جمعی فرودستان است. این رمان کوچک در زمان خود، یعنی در دورۀ اوج اقتدار فاشیسم ایتالیا و رشد سهمگین جنبش نازیسم در آلمان، با استقبال زیادی هم مواجه شد.
نظر شما