چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳ - ۰۸:۳۷
دستغیب: «گلگون سوار» نشانگر تفکر گذشته‌گرا در آثار آتشی است/«اسب سفید وحشی» بهترین شعر شاعر «گندم و گیلاس»

عبدالعلی دستغیب، نویسنده و منتقد به انگیزه دوم مهرماه، سالروز تولد منوچهر آتشی درباره ویژگی‌های شعری او سخن گفت. وی از «اسب سفید وحشی» به عنوان بهترین شعر این شاعر یاد کرد که در «آهنگ دیگر» مجموعه نخست این شاعر به چاپ رسیده است. دستغیب همچنین شعر «گلگون سوار» از دیگر شعرهای این مجموعه را بیانگر نگاه شاعر به تفکری گذشته‌گرا و سنتی که خواهان تغییر نیستند، توصیف کرد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- فرشاد شیرزادی: عبدالعلی دستغیب، نویسنده و منتقد پیشکسوت ادبیات معاصر ایران، به بهانه تولد موچهر آتشی، از ورود این شاعر به فضای شعر و ادبیات و اوج و فرود شعری‌اش و در نهایت تفکری که در پس غالب آثار آتشی است، سخن به میان آورد. دستغیب سعی داشت گفته‌ها و خاطراتش را درباره منوچهر آتشی با بیانی شیوا و خاطره‌وار برایمان تعریف کند.این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.   

جناب دستغیب، قبل از هر چیز می‌خواهم بدانم که آتشی چگونه و در چه فضاهایی نوشتن را شروع کرد و جایگاه شعری او نزد شما چگونه است؟

منوچهر آتشی جزو نسل دوم شاعرانی بود که به نیما پیوستند. محمدعلی جواهری نسل اول این شاعران محسوب می‌شود. حتی منوچهر شیبانی نیز جزو این نسل است. مدتی بعد احمد شاملو و اسماعیل شاهرودی و سیروس نیرو نیز به نسل اول پیوستند اما همچنان جواهری بر همه مقدم بود. جواهری از فعالان چپ در ایران بود و شعر منثور یا شعر سپید می‌سرود.

این شاعران را آن سال‌ها چگونه می‌شناختید؟ می‌خواهم بدانم پیش از منوچهر آتشی اوضاع شعر سپید چگونه بود؟

منوچهر شیبانی در کنگره نویسندگان ایران شعر گفت و به گمانم در حال حاضر نیز حقش به درستی ادا شده. او شاعری منظومه‌سرا بود و نمایشنامه هم می‌نوشت. به تازگی نیز کتابی درباره او نوشته‌ام که انتشارات نوید شیراز مجوزش را دریافت کرده. در میان طرفداران نیما، احمد شاملو از فعال‌ترین شاعران بود. او در همان زمان هم فعالیت‌های مطبوعاتی داشت و از شاعران نو مطالب مختلف و نقدهای نو چاپ می‌کرد. پس از او اسماعیل شاهرودی و سیروس نیرو بودند که هنوز کار می‌کنند. در حال حاضر هم بهترین چاپ از کتاب نیما متعلق به سیروس نیروست.

دلیل گرایش شاعرانی مانند منوچهر آتشی به شعر نو چه بود؟

دلیل اشتهار شاعران به شعر نو حزب توده بود. شعرهای لاهوتی، سیاوش کسرایی و فریدون توللی را در میتینگ‌های حزبی می‌خواندند؛ در حالی که عامه مردم و روشنفکران با شعر نو موافق نبودند. حتی صادق هدایت شعر مضحکی با عنوان «فرحناک روز» را به مسخره در پاسخ به شعر «اندوهناک شب» نیما نوشت. یعنی فضای روشنفکری آن موقع شعر نو را هنوز نپذیرفته بود. یکی از علل اصلی مطرح شدن شعر نو، چاپ شدنش در مطبوعات حزب توده بود. کسانی که سبب اشتهار شعرنو شدند و مسیر را روشن کردند، فریدون توللی و نادر نادرپور بودند. همین تعداد پیش از این‌که شعرنو پابگیرد، چهارپاره می‌گفتند و مفاهیم و تم‌های نویی را بیان می‌کردند که خیلی به تغزل فارسی نزدیک بود. این نوع شعر قرابت اندکی هم با تعبیر و آهنگ و استعاره اشعار تغزلی داشت. آثار زنده‌یاد شاملو در گذر از این مسیر مؤثر بود.

منوچهر آتشی آن زمان چه می‌کرد؟

منوچهر آتشی در آن تاریخ در دانشسرای مقدماتی بوشهر بود؛ جوانی که با نام مستعار، چهارپاره می‌سرود؛ شعرهای ساده چهارپاره یا به عبارتی دوبیتی‌های به هم پیوسته. او اندک اندک با فریدون توللی آشنا می‌شود و نخستین شعرهایی که می‌سراید، تحت تأثیر فریدون توللی است. بعداً با فعالیت‌های حزب توده آشنا می‌شود، نشریات حزب را می‌خواند و از تمایلات چپ در شعرهایش صحبت می‌کند؛ مثلاً از این‌که باید درباره رنج کارگران حرف زد. در این رهگذار شعرهای متوسطی در سبک توللی می‌نوشت تا این‌که کودتای 28 مرداد 1332 اتفاق افتاد. این حادثه برای منوچهر آتشی که قدری مطبوعات حزب توده را خوانده بود، سبب سرودن شعری می‌شود که با عنوان «اسب سفید وحشی» در مجموعه «آهنگ دیگر» چاپ شد.

این شعر از نظر شما چه ویژگی‌هایی دارد، کجای شعر امروز ایستاده است؟

ماجرای شعر این است که او سوار بر اسبی حرکت می‌کند. در یکی از سطرهایش می‌نویسد: «بس قصه‌ها نوشته بر طومار جاده‌ها...». این شعر به شکلی شکست جنبش ملی را نشان می‌دهد و همین شعر هم از قضا سبب اشتهار آتشی شد. او در این زمان گهگاه به تهران هم سری می‌زد، اما آنچه سبب شهرت آتشی شد این بود که در خانه رضا سیدحسینی حضور یافت و سیدحسینی هم نخستین کتاب آتشی را با خرج خودش منتشر کرد.

چه شاعران دیگری در این بین به آتشی کمک کردند؟

فریدون مشیری هم که دبیر برخی مجلات ادبی و مطبوعات آن زمان بود، شعر او را چاپ می‌کرد. یادم است که سال 1339 رضا سیدحسینی و نادر نادرپور جلسه‌ای برای معرفی منوچهر آتشی و مجموعه شعرش که به تازگی چاپ شده بود، تدارک دیدند. آن موقع هم او از بوشهر به تهران آمد.

چه زمانی همدیگر را دیدید؟

هنگامی که او به تهران آمد، در مسافرخانه‌ای او را دیدم. من هم برای تحصیلات به تهران آمده بودم. در آن مسافرخانه محمدرضا نعمتی، شاعر دیگر جنوبی هم حضور داشت. انجمن فرهنگی ایران-امریکا چند شاعر را دعوت کرده بود. درست چند ماه قبل نخستین کتاب آتشی چاپ شده بود. خلاصه در جلسه‌ای یدالله رویایی، نادرنادرپور، هوشنگ ابتهاج و سیاوش کسرایی درباره «آهنگ دیگر» صحبت کردند. در همین اوضاع و احوال فروغ فرخزاد هم مطلبی درباره این مجموعه شعر نوشت که باعث شهرت آتشی شد.

در آن مطلب فروغ چه گفت؟ خاطرتان هست که به چه مواردی اشاره می‌کرد؟

فروغ نوشته بود که مجموعه «آهنگ دیگر» مجموعه خوبی است. نوشت که وقتی این کتاب را خواندم خوشم آمد و مجذوبش شدم. این حرف فروغ درباره آتشی به اصطلاح حسابی گل کرد. نادرپور هم مطلبی نوشت و از آن مجموعه انتقاد کرد.

نظر شما درباره مجموعه «آهنگ دیگر» و مجموعه آثار آتشی چیست؟ طبعاً از همان زمان تا کنون باید نگاهی ویژه و مختص به خودتان درباره شعرهای او داشته باشید.

آنچه درباره آتشی باید گفت، گفته‌اند و خودش هم در این باره بارها صحبت کرده. شیوه آتشی همان شیوه چهارپاره‌سرایی است و فرم تازه‌ای به وجود نیاورد. او بعدها با رویایی آشنا شد و تغییراتی در فرم شعرش ایجاد کرد. شعرهای او که قبلاً به آثار توللی و اخوان نزدیک بود، به گذر زمان به شعرهای شاملو و رویایی شبیه شد. به گمانم آتشی در دیگر مجموعه‌هایش از کتاب اولش بهتر نشد و بالاتر نرفت. وقتی مجموعه اول را می‌خوانی با شاعر دردمند و خوش ذوقی که تغییرات خوبی در شعرش داده، آشنا می‌شوی.

ایرادی هم به شعر او وارد است؟

مهم‌ترین ایرادی که به شعر منوچهر آتشی می‌توان گرفت این است که شعرش PASTORAL یعنی چوپانی و روستایی است. البته او در عین حال خیلی سعی کرد شعر شهری بنویسد، اما هیچ‌گاه شاعر شهر نشد. تفکر و نظرگاه او از اسب و روستا و طبیعت و طبیعت‌گرایی فراتر نرفت. آتشی به هیچ وجه جزو شاعران مدرن شهری نیست. انگلیسی زبان‌ها و اروپایی‌ها واژه PASTORAL را برای چنین شاعرانی به کار می‌برند. خودش هم بارها در گفت‌گوها و مصاحبه‌های مطبوعاتی‌اش گفته است که روستا مرا رها نمی‌کند. بهترین شعر آتشی در همین فضای PASTORAL شعر «گلگون سوار» است. این شعر یکی دیگر از شعرهای «آهنگ دیگر» است. قهرمانی در این شعر سوار بر اسب وارد شهر بزرگی می‌شود. همه چشم و گششان باز می‌شود که این چه اسبی است. این اسب شیهه می‌کشد، و سوارکاری که گویی از دورانی گذشته سربرآورده از خیابان‌ها می‌گذرد. اسب از سوت پاسبان‌ها و بوق راننده‌ها رم می‌کند. زنان و دختران جیغ می‌کشند. سوارکار که از عهدی چوپانی برکشیده شده، با اسبش که با دیدن تندیس اسبی دیگر در شهر بر دو پا می‌ایستد و هوا را چنگ می‌زند، ترس عجیبی را به شهر می‌آورد. اسب و سوارکار بدون توجه به مقررات عبور و مرور، از خیابان‌های شهر می‌گذرند. پس از این‌که گرد و خاک زیادی در شهر راه می‌اندازد، از دروازه خارج می‌رود و به خلیج فارس می‌رود تا به فضای روستایی بازگردد.

نقد شما بر این شعر به عنوان یکی از درخشان‌ترین و شناخته‌شده‌ترین شعرهای آتشی چیست؟

به نظر می‌رسید که این شعر، شعری انقلابی است که سوارکار ضدمقررات رژیم شاه عروج و ظهور می‌کند، اما وقتی به شعر نگاه می‌کنیم، چیزی جز وحشت‌انگیزی و تعصب برانگیختن حرفی برای مخاطب ندارد. شاید این شعر گرته‌برداری ضعیفی از کتاب رابرت فراست، شاعر روستایی امریکایی است. او با فضای مدرن می‌جنگد و البته شعرش زمانی مورد توجه قرار می‌گیرد که به لندن می‌رود. فراست از فضای جدید خوشش نمی‌آید و از مخالفان مدرنیته است. اما آنچه در شعر «گلگون سوار» به صورت کمیک جلوه می‌کند، این است که آتشی با روحیه روستایی و توفانی می‌خواهد مروج انقلاب اجتماعی باشد. «گلگون سوار» در دنیای امروزی بیشتر به گروه‌های متعصب و واپسگرا شبیه است که می‌خواهند حکومت‌های گذشته را تکرار کنند. به رغم جدی و انقلابی بودنش، کمیک است و آدم را به خنده می‌اندازد. آتشی گرچه تغییراتی در شعرش ایجاد کرد، اما هرگز نتوانست مانند شاملو جمله‌ها و عباراتی را با دقت انتخاب کند. او بی شک از نسل دوم و سوم طرفداران نیما و البته در خور ملاحظه است. آتشی تا 80 سالگی حیات داشت، اما شعرهای بعد از «گلگون سوار» شعرهایی نیست که عمومیت داشته باشد گرچه شاعر کمی سعی دارد به فضاهای امروزی نزدیک شود و زندگی امروز را نقد کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط