کتاب در روزنامه ایران
فرصت نکردیم جهانی شویم
روزنامه ایران در صفحه ادبیات با فریبا کلهر، نامزد دریافت نوبل کوچک ادبیات گفتوگو کرده که در ابتدای آن آورده است: کلهر هم در عرصه کودک و نوجوان صاحب آثار متعددی است و هم در داستان نویسی بزرگسالان که از اواخر سالهای دهه 80 به طور جدی آن را آغاز کرده است. ماحصل تلاش او در ادبیات بزرگسال، آثار متعددی است یکی از آنها - رمان «شوهر عزیز من» - به چاپ هفتم رسیده است. از او به عنوان بانوی هزار قصه یاد میکنند. بانویی که بیش از هزار قصه نوشته و بازنویسیهای بسیاری هم انجام داده و نام وی امسال در میان نامزدهای دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن، جایزه مشهور به «نوبل کوچک» ادبیات دیده میشود.
او می گوید: جهانی شدن یا نشدن ارتباطی با تعداد نویسندهها ندارد. البته وجود نویسندههای بیشتر یعنی تلاش بیشتر برای رسیدن به الگوهای بینالمللی. وقتی ادبیات داستانی ما هنوز ایرانی نیست چطور میتواند جهانی بشود؟ هنوز ایرانی نیست به این دلیل که مخاطب ایرانی را نمیتواند راضی کند و خب بحث تکراری شمارگان مؤید این حرف است.
کتاب در روزنامه شرق
چرا نویسنده علمی -تخیلی نداریم؟
روزنامه شرق در صفحه 9 یادداشتی درباره «داستان علمی- تخیلی» از محمود برآبادی، نویسنده کتابهای کودکان منتشر کرده که می گوید: دلیل اینکه در ایران نویسندگان علمی -تخیلی شاخصی نداریم و آثاری که حرفی برای گفتن داشته باشند تولید نشده است به نظر من برمیگردد به سطح دانش علمی و تکنولوژیک جامعه ما. داستان علمی- تخیلی زمانی نگاشته میشود که جامعه دارای بنیانها و زیرساختهای علمی و آکادمیک قوی باشد و در دنیای امروز در همه قلمروهای دانش حرفی برای گفتن داشته باشد. اصولا نویسنده داستانهای علمی - تخیلی برای خلق اثر باید با دانش و تکنولوژی آشنا باشد و در جاهایی که علم هنوز به موفقیتی دست نیافته، با قوه تخیل خود موقعیتهای جدیدی بیافریند و پیشبینی کند، موقعیتهایی که چهبسا در آینده نزدیک دیگر تخیلی نباشد، بلکه بخشی از واقعیات علمی جهان بشود. نویسنده نمیتواند از دانش بیبهره باشد و درخانه بنشیند و داستان علمی - تخیلی بنویسد، این کار در بهترین حالت میشود داستان فانتزی و نه داستان علمی - تخیلی.
جلال آلقلم
روزنامه شرق در صفحه 16 یادداشتی درباره «جلال آل احمد» از غلامرضا امامی مننتشر کرده که می گوید: نهالی که پیش از شهریور 20 به خاک نشسته بود، نزدیک 30سال درختی تناور شده بود و میوهها به بر داده بود. در سرزمین رویش پستی، در دیار پلشتان، جلال، جلال بود و جلال ماند. جلال آلقلم. در کوچه فردوسی در خانهاش که میرفتیم همهجور آدم بود؛ از شاعری پیر تا نوجوانی قصهنویس، از عالمی روحانی تا استادی دانشگاهی، در او جذبهای بود. نمیخواست مراد شود اما شده بود.
هرجا کتاب جالبی مییافت، میخواند. میخواست از میان خاکستر، گوهرهای سنت را نجات دهد. یکبار گفت باید به کار صبیان خوزستان پرداخت. مثل زنبور به همه سوراخها سر میکشید و شهدها فراهم میکرد. هم به حج رفت و هم به فرانسه، هم مسکو را دید و هم لندن را. به کورهدهات ایران هم زیاد سفر میکرد. هم کار سارتر را میخواند و هم تفسیر قرآن را.
کتاب در روزنامه آرمان
نوشتن مثل ورزش کردن است
روزنامه آرمان ترجمه گفت و گو با سباستین فیتسک، نویسنده آلمانی را منتشر کرده؛ نویسندهای که پس از انتشار سهگانه «کلکسیونر چشم» نام خود را سر زبانها انداخت. هر چند که پیشتر توانسته بود با انتشار نخستین کتابش به سلطه بیچون و چرای دن براون خالق رمان «راز داوینچی» در آلمان پایان دهد و صدر جدول پرفروشها را قبضه کند.
او می گوید: نوشتن برای من مثل ورزش کردن است. آدم مجبور است روز ایده جدیدی پیدا کند و آدم ناجور و بیسرپایی را به زانو درآورد تا بتواند کار زیباتری ارائه کند. معمولا سخت است اما وقتی آدم به وسطش میرسد (و شروع میکند به عرقکردن) یکدفعه لذتبخش میشود و همهچیز میدرخشد مثل اینکه از اول میدویده است. اما زیباترین بخشاش وقتی است که تمام میشود و با یک حس خوب زیر دوش میروی یا جلوی یخچال میایستی. نوشتن و ورزش کردن با هم متناسب هستند.
آنها
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات مطلبی درباره رمان «مدرک» دومین رمان از سهگانه «دوقلوها» منتشر کرده که ماجرای رویارویی دوقلوها را با توتالیتاریسم حاکم در بلوک شرق روایت میکند. در «مدرک» روایت همزمان از زبان یک راوی بیقضاوت و خنثی سومشخص و با کمک داوریهای شهروندان مجارستان صورت میگیرد. بنابراین، در این رمان عمق روانشناختی استیلای توتالیتاریسم در جهت امحای فردیت و شخصیت شهروندان یک جامعه در پیش چشم خواننده قرار میگیرد.
در بخشی از این رمان آمده است: «آنها برام نوشتهاند: شوهرتان بیگناه بود، او را اشتباهی کشتیم. ما آدمهای زیادی را اشتباهی کشتهایم، اما حالا، همه چیز سر و سامان گرفته است، ما پوزش میخواهیم و قول میدهیم که دیگر چنین اشتباههایی تکرار نشود. آنها میکشند و اعاده حیثیت میکنند. آنها معذرت میخواهند، ولی توماس مرده! میتوانند دوباره او را زنده کنند؟ میتوانند آن شبی را پاک کنند که همه موهام سفید شد، شبی که دیوانه شدم؟»
رقص واژهها
روزنامه آرمان در ستون نگاه صفحه ادبیات یادداشتی درباره مجموعه شعر «رقص واژهها» از حسن نیکوفرید منتشر کرده که می گوید: اشعار کتاب «رقص واژهها» از لحاظ فرم ظاهری به شیوه اشعار نوپردازان نیمایی و از لحاظ قطع مصراعها به شکل پلکانی سروده شده است. از لحاظ مضامین و سوژهها انواع مرسوم و جا افتاده در بین شعرای رباعیسرا توسط شاعر تجربه شده، اما در ارائه بیان و واژگان نسبتا بدعت و تجربه کاری مراعات گردیده است. مضامین مرسوم در رباعیها بیشتر از نظر فلسفی و تفکر و تأملات درونی عرضه محتوایی شده است.
خیابان یک طرفه
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات یادداشتی درباره استقبال مردم از ادبیات مترویی منتشر کرده که در آن میخوانیم: در کشوری در حال تجربه مدرنیزاسیون، مطمئنا دیزی و قرمه سبزی جای خودشان را به فست فودها و مولتی ویتامینها خواهند داد، سرعت، کارکردگرایی و یکسان سازی جایی را برای خلق زیباییها و به قول میلان کوندرا «آهستگی» نمیگذارد. در همین زمان است که مخاطب از خواندن داستانهای طولانی از هزار و یکشب گرفته تا کلیدر به سمت ادبیات مترویی میرود. داستانهایی کوتاه، سهل و به دور از پیچیدگیهای فرمی و ساختاری. و از همین روست که مثلا «بازی عروس و داماد» بلقیس سلیمانی به چاپ چندین باره میرسد اما آثار «ماریو بارگاس یوسای» بزرگ، حتی به نیمیاز فروش آن دست پیدا نمیکند!اگر نگاه اجمالی به مجموعه «صدفها آبستن مروارید میشوند» بیندازیم اولین نکتهای که به چشم میخورد کوتاهی و سادگی اشعار است. چیزی که نه در این مجموعه بلکه در اکثر کتابهای شاعران جوان سپیدسرا دیده میشود. هرچند اقبال دوباره به قالبهایی نظیر رباعی و دوبیتی از همین اشتیاق و رویکرد در بین شاعران کلاسیک سرا نیز خبر میدهد (البته شاعران زبانگرا و پست مدرن چه در قالب سپید و چه در قالبهای کلاسیک رویکردی کاملا متفاوت دارند).
جای خالی قانون کپیرایت
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره عدم اعمال درست و کامل قانون کپیرایت منتشر کرده که می گوید: ضرورت توجه به نشر الکترونیک، مسالهایست که به کرّات مطرح شده؛ و با این وجودانتظار میرفت توانسته باشد طی سالهای اخیر تا حدود قابل قبولی جایگاه خود را هم در حوزه نشر و در میان ناشران، هم در بازارهای کتاب و هم در بین مخاطبان پیدا کند، اما متاسفانه بعد از گذشت سالها هنوز عرصه نشر الکترونیکی دچار خلاءهای قانونی است. به عبارت دیگر هنوز این عرصه از نشر، متولی مشخصی ندارد. متاسفانه طی سالهای اخیر نشر الکترونیک بازار خوبی نداشته و عمدتا فعالیت چشمگیری از آن ندیدهایم. دلیلش این است که توجیه اقتصادی ضمانت شدهای در این راستا وجود ندارد. دلیلش هم عدم اعمال درست و کامل قانون کپیرایت یا همان قانون حمایت از حقوق مولفان و مصنفان است. در چنین شرایطی که آثار الکترونیکی بهسادگی در همین میدان انقلاب، غیرقانونی تکثیر و فروخته میشود، چطور میتوان از ناشر الکترونیک خواست تا دغدغه اقتصادی نداشته باشد؟
کتاب در روزنامه اطلاعات
شخصيتي متمايز و يگانه
روزنامه اطلاعات امروز یادداشتی درباره استاد كاتوزيان، پدر علم حقوق ایران منتشر کرده که می گوید: استاد كاتوزيان همان گونه كه گفتهاند و نوشتهاند از بزرگان مسلّم دانش حقوق ايران عزيز بوده است اين قولي است كه جملگي برآنند، هيچكس منكر وجود فضل و كمال استاد نيست، گزافه نخواهد بود اگر گفته شود بسياري از حقوقدانان اين مملكت چه در مقام قضا و چه در كسوت وكالت و چه در مقام استادي دانشكدههاي حقوق شاگرد آن شادروان بودهاند. در بحث و جدلهاي حقوقي نظر استاد، ختم كلام بود، چه بسيار آراء و احكام قضاء مستند به نظر استاد صادر شده است و چه فراوان و بيشمارند مدافعات حقوقدانان و وكلاء در مقام دادخواهي و احقاق حق كه چارچوب ادعاي خود را مستند به نظريه استاد كاتوزيان كردهاند.
غير از دانش عميق حقوقي او، دكتر ناصر كاتوزيان داراي شخصيت متمايز و يگانهاي بود، آزادگي او، باور او به داد و دادگري، تنفر او از بيداد و ستم و ستمگري در گوشت و پوست و استخوان او جاي گرفته بود. در طول زندگي خود پايبندي به قانون را وظيفه خود ميدانست. اگر ظلم و ستمي نيز به او روا گشت با فروتني سكوت را اختيار كرد، در دل و جان او شكوهها بود ولي دم نزد و سكوت را برگزيد.
در حاشيه غربزدگي
روزنامه اطلاعات امروز بخشي از مقدمه استاد ميرزاشكورزاده بر برگردان سیریلیک و متناسب با فارسی ماوراءالنهر، یا گویش تاجیکی کتاب «غرب زدگی» اثر مهم جلال آل احمد را منتشر کرده که به همت رایزنی فرهنگی ایران در تاجیکستان به چاپ رسيده است.
در این مطلب آمده است: «غربزدگی» هرچند از تألیف و نشر آن قریب نیم عصر سپری میشود، باز هم پاسخگوی نیازهای مبرم کشورهای جهان سوم محسوب میشود. غربزدهای که این ادیب صاحب نام و ژرفاندیش مورد حمله تند قرار داده است، فرد معمولی روزگار او یا روزگار ما نیست و به قول نگارنده: «وی عضوی از اعضای دستگاه رهبری مملکت است، اما پا در هواست، ذره گردی است معلق در فضا. یا درست همچون خاشاکی بر روی آب، که عمق اجتماع و فرهنگ و سنت رابطهها را بریده است. چیزی است بی رابطه با گذشته و بی هیچ درکی از آینده...»
غربزدهای که جلال با تمام نیرو به کتککاریاش پرداخته است، مصداق قهرمان رمان نویسنده شناخته قرقیز و شوروی سابق، آیتماتف است که شمال [باد]حادثه بر هر سمتی که بچرخد، روی این منکورت، یعنی غربزده به آن سمت است. و او را در رمان« دوراههای بورانی» آیتماتف به خیل «منکورتشدگان» وارد میسازد که معنایش اصالتباخته، فراستگسسته، بیشعور، بیهویت، بیدین و بیعار است. منکورت به حدی شرف انسانی از دست داده است که در روز تشییع جنازه والدین که باید طبق سنت اسلامی دایر بگردد، فرار میکند. همه صورت و سیرت زندگی او ترس و تقلید از بیگانگان است... و خود خوسه [مترسک]، لختک [عروسک] و عروسکی در دست آنهاست.
کتاب در روزنامه مردم سالاری
شعرهاي منتشر نشده جواد مجابي در راه انتشار
روزنامه مردم سالاری گفتوگوی کافه آرت با جواد مجابي، شاعر، داستاننويس و منتقد را منتشر کرده که می گوید: دفتر شعر چاپ نشده «روز جشن کلمات» را براي انتشار به نشر «افق» سپردهام و همچنين دفتر ديگري از شعرهاي منتشر نشدهام با نام «در گردش بيشههاي تابستان»به ناشر سپرده شده و در حال حاضر ناشر براي اخذ مجوز آنها اقدام کرده است و به احتمال زياد تا پايان امسال منتشر خواهد شد.
مجابي افزود: همچنين گزينه شعري را هم که تا هفته آينده توسط انتشارات مرواريد، منتشر خواهد شد، شامل گزيدهاي از همين دفترهاي منتشر نشدهام مانند «روز جشن کلمات» «در گردش بيشههاي تابستان» «در اين اتاقها» و ديگر دفترهاي منتشرنشده من است که با انتخاب خودم اين گزينه شکل گرفته است. در حدود 26 دفتر شعر منتشر نشده دارم که بيشتر اين دفترها متعلق هستند به ده سال اخير و شعرهاي تازه من محسوب ميشوند.
کتاب در روزنامه شاپرک
با «سواد خواندن» همکاري کنيد
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان گفتوگوی ايسنا با مصطفي رحماندوست را منتشر کرده که از نويسندگان کودک و نوجوان خواسته تا با مجريان طرح سواد خواندن در زمينه تأليف کتابهايي در چارچوب اين طرح همکاري کنند. او می گوید: بين نويسندگان و متوليان اين طرح وجوه مشترکي وجود دارد که مهمترين آنها اين است که اين نويسندگان ميخواهند بچهها آنچه را ميخوانند، بفهمند. متوليان اين طرح هم معتقدند بچهها آنچه را ميخوانند بعضا نميفهمند. من فکر ميکنم اگر براي همکاري با اين طرح با نويسندگان تماس مستقيم گرفته شود، جواب بهتري داده خواهد شد، بهويژه که اين طرح از پشتوانه علمي برخوردار است و ميتواند دغدغه مشترک متوليان اين طرح و نويسندگان را حل کند.
نظر شما