احمد پاکتچی، زبانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق(ع) معتقد است در برخی منابع مهم تاریخی یک پدیده به طور محض معرفی شده است؛ این مساله ارزش پدیده تاریخی را پایین میآورد و باعث میشود مورخ از بررسی ماجرا، پرداختن به جزییات و چگونگی شکلگیری آن خارج شود.
وی نخست با اشاره به کجتابی روایت تاریخی گفت: ما با هر پدیدهای که در تاریخ مواجه میشویم کمتر تطبیقی با واقعیت دارد. روایتهای تاریخی پر از انتظار به انحرافها و کجتابیهاست که با نگاهی به ساختار کلاسیک یک روایت تاریخی به بررسی کجتابیهای آن میپردازیم.
ارزش ادبی تاریخ بلعمی و جهانگشای جوینی بیشتر از ارزشهای تاریخی آن است
وی درباره ساختار کلاسیک یک روایت با معرفی چهار بخش آن عنوان کرد: ساختار کلاسیک یک روایت از چهار قسمت مقدمهچینی، شخصیتسازی، بحران و برونرفت تشکیل شده است. مورخان تاریخی عادت دارند که یک روایت تاریخی را در یک ساختار داستانی میریزند که گاه به آن ساختار ادبی هم میبخشند و این باعث شده روایتهای تاریخی برخی مورخان مانند بلعمی و جهانگشای جوینی، ارزش ادبی اثر به ارزش تاریخی آن سنگینی کند اما در این روایتهای تاریخی به دنبال مطالعه رفتارهای گزارشهای تاریخی هستیم.
این عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق(ع) با مثال آوردن جنگ جمل افزود: وقتی به سوی روایتهای مختلف تاریخ اسلام میرویم میتوانیم بر این روایتهای مختلف برای درک میزان کجتابی روایت تاریخی تبیینی انجام دهیم. مانند جنگ جمل که تا حدی روند کلاسیک روایت با بیعت حضرت علی (ع) شروع میشود و دو نفر از اصحاب علی (ع) اجازه سفر به عراق میگیرند و با این سفر مقدمات جنگ جمل در شهری به نام بصره آغاز میشود که باید یک برنده در میدان داشته باشد.
این دینشناس با تاکید به برخی سطحنگریهای روایتهای مورخان اظهار کرد: در برخی منابع رویدادهای مهم تاریخی به عنوان یک پدیده محض معرفی شدهاند و این ارزش آن را پایین میآورد و مورخ از بررسی ماجرا، پرداختن به جزییات و چگونگی شکلگیری آن طفره میرود.
وی ادامه داد: وقتی در تاریخ طبری بعضی وقایع را مطالعه میکنید با روایتی مواجه میشوید و درمییابید که این حادثه در طول یک روز اتفاق افتاده است. این مدل مواجه مورخان رسمی با خوارج است که به ریشهها، قیام و طغیانها نمیپردازند و این نشان میدهد که مورخ از ساختار کلاسیک خارج شده است. به طور کلی بدون پرداختن به ریشههای هر جریان و جنگ به صورت یک واقعه آنی در نظر خواننده جلوه میکند و از ارزش آن کاسته و باعث نادیده شدن ارزش حماسی یک جریان یا واقعه تاریخی میشود.
وی با پرده برداشتن از ایدئولوژی پنهان یک روایت عنوان کرد: وقتی یک ماجرا از ریشه و نقطه شروع آن روایت میشود مثل روایت سعید بن جبیر که از سوی حجاج بن یوسف شهید میشود این روایت از نگاه مورخان سنی است اما در کتابهای مورخان شیعه جبیر به عنوان یک شخص حقگو و زاهد معرفی میشود اما سوابق او اجازه نمیدهد که به اصحاب پیامبر تبدیل شود تا برای شهادتش ریشهپردازی شود. مقتل جبیر در کتب شیعی یک مقتل دفعی است و بزرگترین قهرمان مرجع است که مرجعین (گروهی که قهرمانان را به نفع خود مصادره میکردند) از موضوع نهایت استفاده را میکنند. مرجعین درباره مقتل جبیر با آب و تاب و قدم به قدم داستانسرایی کرده و او را تبدیل به یک تراژدی کلاسیک کردهاند. اینجاست که بر اثر مطالعه میتوانیم ایدئولوژی پشت یک روایت تاریخی را ببینیم.
کنشگرها در الگوی گریماس و کجتابیهای تاریخی
این زبانشناس با اشاره به کنشگرها در الگوی گریماس گفت: در یک روایت مساله به یک جستوجو برمیگردد و در آن جستوجو یک ماجراست که یک سوژه و ابژه دارد. این بحث را با کنشگرهایی که در روایت دخیل هستند دنبال میکنیم و به همین دلیل به سراغ کنشگرهای اصلی یک ماجرا میرویم. کنشگرها در یک جریان تاریخی یا همکاری میکنند یا مقابله. به عبارتی دیگر کسی که قهرمان داستان را وادار به کاری کرده و آن طرف دیگر ماجرا کسی است که از آن نفع میبرد. در الگویی که گریماس برای یک روایت تاریخی مطرح میکند نیز میتوانیم به سراغ کج تابیهای تاریخی برویم.
وی ادامه داد: به زبان سادهتر کنشگرهای گریماس شامل شخصیت اصلی، برانگیزنده، سود برنده، یاریرسان و بازدارنده است. حال با کمک این الگوی کنشگر گریماس میتوانیم یک بار دیگر جنگ جمل را از منظر دیگر بررسی کنیم تا با کجتابی دیگری روایت تاریخی متفاوتی از آن ارایه دهیم.
سیره جلالالدین منکبرنی یا خوارزمشاهی؟/ لقبی پرسشبرانگیز
پاکتچی به کجتابی تاریخی دیگری نیز اشاره کرد و افزود: در کتابی از احمد نسوی با عنوان «سیره الجلالالدین منکبرنی» که درباره جلالالدین خوارزمشاهی است و به عنوان قهرمان اصلی مطرح شده که با مغولان میجنگد و در دفاع از ایران و ایرانی از سر و تن و جان خود میگذرد، به همین دلیل نام قهرمانانهای از او به جای میماند. باید این روایت کج تابی را مورد بررسی قرار دهیم.
وی با طرح سوالهایی درباره جلالالدین خوارزمشاه عنوان کرد: خوارزمشاهیان در واقع ممالک سلجوقی بودند که بر ضد ارباب شورش کردند و قدرت را به دست گرفتند. خوارزمشاهیان حتی در منطقه خوارزم نیز در بین مردم محبوب نبوده و از مشروعیت حکومتی برخوردار نبودند حتی در سرزمین اصلی خود خوارزم. حال سوال این است که چگونه از این میان به عنوان یک شاهزاده خوارزمی زندگیاش را از دفاع از ایران فدا میکند؟ این جلالالدین که خود خوارزمی بوده است چرا به عنوان خوارزمشاه در متون بعدی با لقب منکبرنی از او نام برده میشود؟ در سیره جلالالدین به او یک لقب ترکی شرقی داده میشود تا یک قهرمان ملی.
پاکتچی در ادامه گفت: ضمن این که محل استقرار جلالالدین جزیره آبسکون بوده است برای مقابله با حمله مغول چگونه از حمایت مردمی برخوردار بوده است؟ در این روایت کجتابی جغرافیایی نیز دیده میشود و همچنین در این روایت مورخان نگاه ملی را بر نگاه مذهبی اولویت دادهاند.
در پایان سخنرانی، احمد پاکتچی به پرسشهای حاضران در جلسه پاسخ گفت.
نظر شما