به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مزینانی در ابتدای این نشست با بیان اینکه «آه با شین» سهگانهای است که از مدتها قبل طرحش را در ذهن داشته عنوان کرد: من متولد سال 1343 هستم و وقایعی مانند انقلاب اسلامی، آشوبهای دهه 60 و دفاعمقدس را دیدهام و این اتفاقات بخشهایی از زندگی همنسلان من است.
وی ادامه داد: تکنیکهای داستانی به کار رفته در «آه با شین» با «شاه بی شین» قابل مقایسه نیست. سعی کردم به دور از مردهبادها وزندهبادها نثری بنویسم که غیرقابل تقلید باشد اما متاسفانه برخی بازخوردها باعث میشود خستگی به تن نویسنده بماند. حالا وقت آن است هر دولتی چه اصلاح طلب چه اصولگرا، سیاست های ضد ادبیات را کنار بگذارد. شان مردم ایران خیلی بالاتر از این حرفهاست.
خالق «شاه بی شین» با تاکید بر اینکه باید دوغ را از دوشاب تشخیص داد، اضافه کرد: حالا دوران شکوفایی نسل نویسندگانی متعهدی است که به خودشان وفادارند و باید آنها را شناخت. اگر قرار باشد پالایشگاه ساخته شود یا پروژهای نظامی، بدون شک متخصصان وارد عرصه میشوند اما متاسفانه در فرهنگ ما دوغ و دوشاب مخلوط است.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا «آه با شین» را یک رمان انقلابی میدانید توضیح داد: خیر! موافق این نظر نیستم. به نظرم نباید نویسندهها و ژانرهای ادبی را محدود کنیم و برای نمونه کسی که از انقلاب مینویسد، میتواند رمان اجتماعی با موضوع طلاق هم منتشر کند. این تعبیر خیلی اشتباه است و باعث میشود نسل جوان ادبیات را پس بزنند.
مزینانی با اشاره به شخصیت «شازده» در رمان جدیدش گفت: این شخصیت ساختگی است و شناسنامه ندارد. او عادتها و خصایلی شازدههای قجری را یدک میکشد. درباره اصطلاحات محلی رمان هم باید بگویم من گویش دامغانی را انتخاب کردم و برخی اصطلاحات را با ابتکار خودم ضمیمه داستان کردم. برای نمونه میتوانم به واژه «چشمچر» اشاره کنم.
نویسنده «آه با شین» رمانش را به شدت ایرانی توصیف کرد و افزود: هیچ قضاوتی در این رمان نشده است. خواسته من این بود که مخاطب در آن دوران تاریخی زندگی و با شخصیتها همذاتپنداری کند. زبان داستان هم کاملاً ایرانی است و تکنیکهای به کار رفته هم چنین وضعیتی دارند.
مزینانی درباره علاقهاش به داستاننویسی اظهار کرد: مطالعه زیادی دارم و اصطلاحاً متون فارسی را بلعیدهام. البته داستاننویسی را از مادربزرگ پدریام وام گرفتهام. یکی از دوستانم چندی پیش از من گله میکرد که چرا داستاننویسی را زودتر آغاز نکردهام. درست است که من در حوزه ادبیات کودک و نوجوان فعال بودم اما احساس میکنم در ادبیات بزرگسال حرفهای زیادی برای گفتن وجود دارد.
صدسال تنهایی وطنی و مصادره رئالیسم جادویی
یوسفعلی میرشکاک هم در این نشست عنوان کرد: معتقدم با این کار مزینانی به موفقیتی رسیدهایم که رئالیسم جادویی را به نفع فضای فرهنگی خودمان مصادره کنیم. من در نقد ادبیات داستانی به ویژه رمان بسیار سختگیرم و روی نثر و تکنیک نویسنده حساسیت زیادی دارم و باید بگویم امیرخانی و مزینانی نویسندگان مورد علاقه من در ایرانند.
وی ادامه داد: من شاگرد امیرحسین فردی بودم و رمان را پیکرهای میدانم که مانایی داشته باشد. امیرخانی در «بیوتن» چیزی نوشت که من میخواستم و وقتی «شاه بی شین» را خواندم امیدوار شدم که نویسنده بزرگ دیگری به ادبیات داستانی ایران اضافه شده است. «آه با شین» هم نشان داد مزینانی کاری را که آغاز کرده با موفقیت ادامه میدهد. او این شگرد را بومی کرده، کاری که خیلیها خواستند و نتوانستند انجام دهند.
وی با اشاره به اینکه «آلخو کارپانتیه» طلایهدار رئالیسم جادویی است اضافه کرد: پس از این نویسنده کوبایی، مارکز سبک او را به کار برد و حالا باید بگویم مزینانی آن را از آن خود کرده است. آنچه باعث شد بی وقفه «آه با شین» را بخوانم، کار فوقالعاده کاظم بود و این کتاب رفیقم را به من بازگرداند. معتقدم «آه با شین» پس از «بیوتن» دومین رمان موفق پس از انقلاب اسلامی است. تنها یک ایراد به این کتاب میتوانم بگیرم و آن استفاده نویسنده از واژه «میان» به جای «در» است.
خالق «نوشتن در اوج بحران» افزود: پس از نثر شلخته هدایت و نثر منظم گلشیری به نثر شاعرانه مزینانی میرسیم. معتقدم رمان جای شعر را در ادبیات ما میگیرد و تا 10 سال آینده نویسندگان خوبی در عرصه ادبیات داستانی ما مطرح میشوند. شک ندارم پروپاگاندا (کوشش برای ترویج نظرات خاص سیاسی) و ادبیات تبلیغاتی به جایی نمیرسد و باید مصائب اصلی ادبیات را مطرح کرد.
میرشکاک درباره داستان «آه با شین» عنوان کرد: در این جا عهد قجر به عنوان نماینده کل تاریخ قبل از مدرنیته مطرح شده است. مزینانی از قاجاریه شروع کرده، از برزخ سنت و مدرنیته خانوادهای قجری را به تصویر میکشد که با وجود دگردیسی زمان، اسیر سنتهاست و وقتی پدر میمیرد، پسر پشت منقل او مینشیند و راهش را ادامه میدهد. حالا ما باید با مدرنیته قهر کنیم یا راه پدرانمان را ادامه دهیم؟ البته نویسنده ضرورتی برای اینکه بگوید چه کار کنیم ندارد.
این شاعر حوزه انقلاب و دفاعمقدس، رمان «بوف کور» را مدخل مدرنیته در ادبیات داستانی ایران دانست و اضافه کرد: هرچند نثر هدایت شلخته است و آن را نمیپسندم اما باید گفت «بوف کور» او اومانیستی و فمینیستی است. رمان یک سرگرمی نیست، البته تا زمان دومای پدر و پسر به نوعی سرگرمی بود و حتی شاتوبریان و گوته هم در آثارشان سرگرمی را رعایت میکردند اما وقتی شرح حال جوامع شد از این حالت درآمد.
سهشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۲۱:۱۶
نظر شما