همایش آراء و افکار تولستوی عصر امروز سه شنبه 9 اردیبهشت با حضور ابوذر ابراهیمی ترکمان رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات، ولادیمیر تولستوی نوه این نویسنده روس، کریم مجتهدی، رضا داوری اردکانی، محمود دولت آبادی و چهره های فرهنگی ایران و روسیه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
* هر آدمی دارای پدربزرگ است؛ یعنی پدر پدرش. وقتی خیلی کوچک بودم، روی پای پدربزرگم می نشستم، به همین دلیل اسم او را روی من گذاشتند. پدربزرگم همان بچه ای است که وقتی کوچک بود روی پای تولستوی اصلی می نشسته است. وقتی پلاکاردی را که برای این برنامه آماده کرده اند، دیدم، خیلی متعجب شدم چون احتمالا فکر کرده اند، صاحب این تصویر تولستوی نویسنده است ولی این پسرش، ایلیا تولستوی است. او در حقیقیت، بسیار شبیه به تولستوی اصلی بود و اشتباه گرفتنش با تولستوی بزرگ، امری عادی است و برای هر کسی پیش می آید.
* غیرممکن است که کسی تولستوی ها را با هم اشتباه نگیرد چون تعدادشان خیلی زیاد است. تولستوی اصلی خودش 13 بچه داشت و پسرش 8 بچه. من خودم 4 فرزند دارم و تقریبا 20 سال رئیس موزه تولستوی در منطقه یاسنایاپالیانا بودم؛ یعنی همان زادگاه تولستوی.
* معمولا برای نویسندگان بزرگ، خیلی کم پیش می آید که این میزان اثر را از خود به جا بگذارند. تا امروز که من با شما صحبت می کنم، تخت خواب یا کاناپه ای که تولستوی اصلی روی آن متولد شده، محفوظ مانده است. این کاناپه را با چرمی مشکی پوشانده اند. این تخت تبدیل به یادگاری خاندان تولستوی شده است چون 3 برادر و خواهرش هم روی این تخت به دنیا آمده اند. تقریبا همه فرزندان تولستوی روی این کاناپه به دنیا آمده اند؛ حتی نوه هایش.
* دختر بزرگ تولستوی، خیلی دیر ازدواج کرد. چون تولستوی هیچ مردی را لایق دخترش نمی دید. مردان زیادی بودند که قابل و مهم بودند و خواهان ازدواج با دیتانا، اما تولستوی هیچ کدام را قبول نمی کرد. تا این که سن دیتانا به 36 رسید و روزی مقابل پدرش ایستاد و گفت: هر فکری می خواهی بکنی، بکن! ولی من می خواهم ازدواج کنم. تولستوی هم نمی توانست با او مخالفت کند چون طرفی که به خواستگاری آمده بود، 49 سالش بود و 6 فرزند داشت. دختر تولستوی بعد از ازدواج 6 مرتبه، باردار شد ولی هر 6 مرتبه بچه ها، به دنیا نیامدند. این واقعا یک تراژدی بود. دختر تولستوی و شوهرش در منطقه ای دور از یاسنایاپالیانا زندگی می کردند. مادر دختر به او گفت به یاسنایاپالیانا بیا و بچه ات را روی کاناپه خانوادگی به دنیا بیاور که معجزه می کند. دیتانا هم به یاسنایاپالیانا آمد و واقعا معجزه رخ داد چون بالاخره بچه اش روی آن تخت خانوادگی به دنیا آمد. من از این کاناپه به خاطر نسلمان تشکر می کنم.
* تولستوی بزرگ در 7 یا 8 اثر خود، اسم این تخت یا کاناپه را آورده و در «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» نیز چندین صفحه درباره اش نوشته است. تولستوی خیلی شانس آورد چون همه نوشته هایش تا امروز در یک گاوصندوق در مسکو نگه داری شده است و تمام کتابخانه و کتاب های خارجی اش نیز دست نخوره باقی مانده است. او 29 هزار جلد کتاب به 39 زبان دنیا دارد و زمانی که کتاب می خوانده، توضیحات و خلاصه ها را در کنار متن یادداشت می کرده است. این حاشیه نویسی ها هنوز هم موجود است. از میزی که تولستوی آثارش را روی آن می نوشته نیز به خوبی حراست شده است. این میز از پدرش به او رسیده بوده و هرکجا که می رفته و می خواسته کار کند، آن را با خود منتقل می کرده، چون منطقه یاسنایاپالیانا بسیار بزرگ بوده است.
* بعد از مرگ، او را به یاسنایاپالیانا آوردند البته محل دفتش در یک محوطه جنگی است. با توجه به این که تولستوی کلیسا را قبول نداشت، وصیت کرد تا بالای قبرش صلیب نگذارند. نه تنها صلیب، بلکه روی قبرش هیچ چیز، حتی یک سنگ یا مجسمه هم نیست. یعنی قبر او مانند خاک جنگل است و روی آن سبزه های جنگلی روییده است. فقط یک نرده کوچک در محوطه قبر وجود دارد که مردم می دانند نباید از آن جلوتر بروند. هیچ نوشته یا تابلویی که نشان دهنده قبر تولستوی باشد، وجود ندارد ولی مردم جهان می دانند که آن جا محل دفن تولستوی است. این موضوع اتفاقی نیست و تولستوی درباره محل دفنش وصیت کرده بود. این جای دفن، همان جایی است که در کودکی با برادرها و خواهرهایش بازی می کرده است.
نظر شما