سه‌شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۳:۵۶
غربال به دست همین حوالی‌ است!

از بدو تولد دست کم برخی از این نشریات حوزه کودک و نوجوان، چند در صد از این اهالی؛ خودشان یا آثارشان حتی در حد یک خط معرفی شده‌اند؟ جواب این است: بسیار بسیار اندک!

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)،یعقوب حیدری: در چند دهه اخیر، شاهد تولد نشریاتی، به‌خصوص در قلمرو کودک و نوجوان در این سرزمین بوده‌ایم. از جمله دوچرخه، سه چرخه، آفتاب و مهتاب، سلام بچه‌ها، سروش کودک، کتاب ماه کودک و نوجوان. 

کیهان بچه‌ها هم که سابقه تأسیس آن به بیش از پنج دهه می‌رسد، همچنان به حیات خود ادامه می‌دهد. 

تنوع و گوناگونی چنین نشریاتی، البته جای امیدواری‌ است. انتظار، اما فراتر از این‌ها بوده و هست چرا که یکی از اهداف مهم هر رسانه، دستیابی به آمار واقعی اهالی قلم و به موازات آن، در حد بضاعت نقد و ارزیابی آثار منتشر شده چنین کسانی‌ است. 

با کمی خوش‌بینی، آیا چنین اتفاقی در تمام نشریات مربوطه، افتاده است؟ کارنامه برخی از این نوع نشریات، چنین نشان می‌دهد که نه تنها این اتفاق به طور جدی نیفتاده است، بلکه گویا قرار هم نیست چنین اتفاقی بیفتد. نمی‌گویم: «باند بازی»، اما آیا می‌توان واژه‌ای غیر از این برای چنین روندی، جایگزین کرد؟ 

اجازه دهید آماری جلو برویم:
از اشاره به سایر انجمن‌ها و حتی اهالی قلمی که هنوز در جایی عضو نیستند می‌گذریم و تنها به «انجمن نویسندگان کودک و نوجوان» بسنده می‌کنیم که در حال حاضر بیش از 400 عضو نویسنده، مترجم، و ... دارد. 

سوال این است: از بدو تولد دست کم برخی از این نشریات حوزه کودک و نوجوان، چند در صد از این اهالی؛ خودشان یا آثارشان حتی در حد یک خط معرفی شده‌اند؟ 

جواب این است: بسیار بسیار اندک! 

در مقابل، اگر همان عده اندک را هم لیست کنیم، عمدتاً به اسامی انگشت شماری برمی‌خوریم که دائم نام و آثارشان، در چرخه‌ای که انگار قرار نیست زنگ تفریحی داشته باشد، تکرار و تکرار و تکرار می‌شود. 

اگر نامی از «محمدرضا پورمحمد» ها، «آذر کتابی» ها، «نرگس افروز»ها، «مینا پورشعبانی»ها، «تهمینه میرهاشمیان»‌ها، «زهره یحیی‌پور»‌ها، و بی‌شمار نویسنده، مترجم و امثالهم حتی نامی برده نمی‌شود، چه رسد به معرفی یا نقد آثارشان، صد البته که هیچ ایرادی متوجه آن‌ها نیست. 

طبیب، اگر قرار است بر بالین بیماری برود، جز برخی از نشریات نیستند که مشتی کاغذهای قابل تقریر را- که خدای اسلام به قلمی که بر آن‌ها می‌نویسند سوگند خورده است- به پوسترهای تبلیغاتی آن انگشت‌شمار (نمی‌گویم خودشان، رفقای گرمابه و گلستان، و...) بدل کرده‌اند. 

در واقع‌بینانه‌ترین شکلش، البته چرخه نقد در حوزه کودک و نوجوان هم امیدوارکننده و رو به رشد است و طبیعی است که در این مسیر، به قول نیما یوشیج: «غربال به دست از پشت سر می‌آید». 

قدر مسلم که، این آمدن، غیر از مصداق این مثل معروف «روسیاهی به ذغال می‌ماند» نیست. 

به سهم خود- به عنوان یکی از بنیانگذاران و اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان- پوشه این مختصر سر بسته را با این پرسش می‌بندم:
در این میان، خواب خرگوشی مراکزی چون «انجمن نویسندگان کودک و نوجوان» را چگونه می‌توان توجیه کرد؟/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها