خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- حمیدرضا زاهدی، نویسنده و مترجم:کمتر کسی را میتوان یافت که ضرورت اصل ممیزی را در دوران گذار با تردید مواجه کند. آنهایی هم که چنین میکنند، پیشنهاد جایگزین ندارند. واقعیت آناست که ممیزی برای حراست از کیان فرهنگی و اخلاقی جامعه در حال گذار، یک ضرورت است و نمیتوان آن را کنار گذاشت یا ضرورت آن را انکار کرد. چیزی که محل بحثاست، کیفیت اجرای ممیزی است و البته این سوال مهم هم مطرحاست که چه کسی صلاحیت ممیزی آثار دیگران را دارد و بهطور کلی، چهکسی صلاحیت دارد حد این ممیزی را مشخصکند.
در سالهای گذشته، همواره این سوال مطرح بودهاست که ممیزی در چه عرصههایی جایز است؟ وقتی با عنصر خلاقیت روبروییم، آیا میتوانیم با تعبیه ترمزهای مکانیکی، مانع جریان آزاد اندیشهشویم؟
خلاقیت، موتور حرکت فرهنگی و توسعه و پیشرفت کشور است. بهتعبیری میتوان از آیه شریفه« لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» برداشتکرد که در اسلام راه خلاقیت و تفکر، هموار است و نمیتوان راه حتی تردید و شک در مبانی اندیشگی را بست. با همین دیدگاه، این سوال مطرح میشود که چه عاملی باعث میشود فردی در تراز اندیشگی، بتواند خود را صاحب صلاحیت ببیند که راه اندیشه دیگری را سد کند و تشخیص دهد چه چیزهایی برای دیگری زیانبار است و چه چیزهایی برای او مفید؟ چگونه میتوان مرزهای اخلاقی را تعریف کرد و بهطور کلی مرزهای اخلاقی جامعه را چه کسی میتواند تعیین کند؟
چه میتوان کرد؟ از سویی باور داریم که در مرحله گذار، نمیتوان از ممیزی صرفنظر کرد و از سوی دیگر، نبود استانداردهایی در این زمینه، کار را مشکل میکند. زیرا وقتی استانداردی در کار نباشد، ملاکها از دست میرود و کل کار لطمه میبیند. و از سوی دیگر، راه خلاقیت و اندیشه سد میشود.
در کوتاهمدت میتوان به شیوههای منطقیتری دست یازید. چرا بهجای آنکه نویسنده یا مترجم را استاندارد کنیم، نیروهای بررس را استاندارد نکنیم، چرا روشهایمان استاندارد نباشد؟
تاکنون روش کار این بودهاست که یک نفر بهعنوان بررس انتخاب شده و کوشیدهاست با ملاکها و روشهای نانوشته، کار خود را انجامدهد. این شیوه، سهل و ممتنع است، سهل به این دلیل که تحت هر اوضاعی میتوان کسی را یافت که این کار را انجام دهد و ممتنع به این دلیل که همهکس بضاعت و توان این اقدام را ندارد و در نهایت، ناگزیر به راههای فردی و شیوههای مندرآوردی رو میآورد و همین، آسایش و امنیت کار نشر را با خطر مواجه میکند، زیرا سلیقهها بر روش مسلط میشوند و قاعده، فرد و فردی میشود.
باتوجه به این نکته که در عمل، امکان استانداردسازی شیوههای بررسی کتاب وجود ندارد و شیوهها مدام در معرض تهدید سلیقهها هستند، میتوان شیوهای بهتر را برگزید که مبتنی بر اعتماد متقابل ناشر، مولف و مترجم است. چیزی که زمانی در حیطه ممنوعیتهای رسانه میگنجید، امروز بهراحتی انتشار مییابد و در دیدگاه کلان، تهدید به حساب نمیآید.
باید بهگونهای عملکرد که نویسنده، مترجم، مولف، در فضایی امن و آسوده به کار خود بپردازد و اقبال خواننده فیلتر کار او باشد. یک کتاب، بهطور متوسط میان هزار تا پنجهزار نسخه در هر چاپ تیراژ دارد، به فرض اینکه هر کتاب بهطور متوسط توسط دو تا سهنفر خواندهشود، در بهترین حالت، تعداد خوانندگان کتاب در هر نوبت چاپ، دههزار خواننده خواهد داشت. چنین تیراژی در هیچ اوضاعی نمیتواند تهدید تلقیشود. زیرا مخاطبان عادی این کتابها، جامعهای تخصصی و فرهیخته خواهندبود که بهراحتی در معرض تهدید قرار نمیگیرند.
پس میتوان به شیوهای منطقیتر روش کار را استاندارد کرد. باید به اصلاح روشهایمان بپردازیم تا جامعه فرهنگی در آسایش و آرامش به تولید بپردازد.
چهارشنبه ۱ آبان ۱۳۹۲ - ۱۶:۵۴
نظر شما