ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
همين اتهامات سرانجام سبب شد كه، در غروب سهشنبه ششم جماديالآخر 525، مردم همدان شاهد به دار آويخته شدن قاضي القضات خود باشند. انبوه عظيم مردم در ميدان شهر جمع شده بودند. در يك سو، شاگردان و مريدان وي و فرزندش احمد و خاندان صوفي بودند و در سوي ديگر عوام الناس و جهّال و جاهل مسلكان و پيروان زر و زور و تزوير. اين دومين بار بود كه يكي از تبار ابوالحسن ميانجي به قتل ميرسيد. شايد آن لحظه كه وي روي به ملكوت آسمانها داشت، در جوار خانقاه مقدم صوفي، اشعار تازي جدش را زمزمه ميكرد و به همهمه بلند رها شدهاي ميانديشيد كه از شهر همدان برخاست. ميگويند وقتي به پاي چوبه دار رسيد، آن را در آغوش كشيد و بوسيد و آيه شريفه «وَ وَسَيَعلَمُ الّذينَ ظَلَموا اَيَّ مُنقَلِبٍ يَنقَلِبُونَ» را با صداي بلند و سوزناك قرائت كرد. آنگاه به دارش آويختند و به روايتي او را شمع آجين كردند و در بوريا پيچيدند و آتش زدند.
صفحه 70/ عينالقضات همداني/ دكتر علي اكبر ولايتي/ مؤسسه انتشارات اميركبير/چاپ اول/ سال 1390/ 158 صفحه/ 1950 تومان
نظر شما