دكتر حسن فتحي، مترجم اين اثر، در گفتوگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، عنوان كرد: من ترجمه دكتر حلبي از كتاب «تهافت الفلاسفه» را كه از سوي انتشارات زوار منتشر شده بود، در اختيار داشتم. حدود سال 76 تصميم به ترجمه «تهافت التهافت» ابن رشد گرفتم تا از اين طريق مخاطبان ترجمه هر دو كتاب را در اختيار داشته باشند، چرا كه ابن رشد در كتاب «تهافت التهافت» به نوعي پاسخ غزالي را در كتاب «تهافت الفلاسفه» داده است.
وي افزود: ابن رشد براي داوري و بررسي نظرات غزالي قسمتهاي زيادي از كتاب او را نقل كرده و به همين دليل، 70 درصد از متن «تهافت التهافت» نقل از «تهافت الفلاسفه» است. براي تطبيق ترجمه بخشهاي نقلشده به ترجمه دكتر حلبي مراجعه كردم و متوجه شدم اين ترجمه اغلاط زيادي دارد، بنابراين اين اثر را نيز ترجمه كردم. اين دو كتاب 10 سال پيش ترجمه شدند، اما به دليل مشكلاتي كه ناشر اوليه كتاب پيدا كرد، انتشار آنها به تعويق افتاد تا اينكه انتشارات حكمت دو سال پيش «تهافت التهافت» را منتشر كرد و امسال نيز «تهافت الفلاسفه» توسط اين انتشارات منتشر شد.
عضو هيات علمي دانشگاه تبريز به برخي از امتيازات ترجمهاش از كتاب «تهافت التهافت» اشاره كرد و گفت: براي اين ترجمه به متن عربي و همچنين ترجمه انگليسي سيمون برگ نيز مراجعه كردم تا به دقت ترجمه اضافه شود. سيمون برگ، مترجم انگليسي كتاب، پيشينه تاريخي بحثهاي اين كتاب را در عالم مسيحيت و فلسفه يوناني نيز در ترجمهاش لحاظ كرده است كه من نيز از آنها در ترجمه اين اثر استفاده كردم تا كتاب بهره بيشتري براي علاقهمندان به تاريخ فلسفه و فلسفه تطبيقي داشته باشد.
فتحي با بيان اين كه «غزالي در اين اثر بيش از آنكه فلسفه را مورد هجوم قرار دهد، به ابن سينا و فارابي اعتراض دارد» عنوان كرد: در واقع غزالي در «تهافت الفلاسفه» قرائت مشايي ـ نوافلاطوني از فلسفه يوناني را نقد ميكند. غزالي بيش از همه به بخشهايي از فلسفه ابن سينا و فارابي اشكال وارد ميكند كه اين دو فيلسوف، تفسيرهاي خودشان را از فلسفه يوناني ارايه دادهاند و به زعم غزالي، يكدستي و استواري فلسفه يونان به ويژه فلسفه ارسطو را از ميان بردهاند. ابن رشد نيز در كتاب «تهافت التهافت» بسياري از اشكالات غزالي را وارد دانسته، زيرا معتقد است فارابي و ابن سينا فلسفه يونان را به سليقه خود تغيير دادهاند.
اين نويسنده و مترجم، غزالي را نه يك ضدفلسفه بلكه يك فيلسوف دانست و گفت: ارسطو ميگويد براي رد فلسفه هم بايد فيلسوف بود. «تهافت الفلاسفه» به هر حال كتابي استدلالي است و نميتوان گفت كه غزالي در اين اثر، عقلگرايي را رد ميكند و ايمان را به جاي آن قرار ميدهد، چراكه وي عقلگراست. انتقاد يك فيلسوف از فيلسوف ديگر امري عادي در تاريخ فلسفه است و نقدهاي بسيار شديدتر از «تهافت الفلاسفه» هم وجود دارند. به هر حال من اين كتاب را اثري كاملا فلسفي ميدانم.
فتحي توضيح داد: اگر كلام و عرفان نظري را يك تبيين بينالاذهاني از عالم و هستي بدانيم، ديدگاهي را در پيش گرفتهايم كه در اين ديدگاه، كلام و عرفان زير پرچم فلسفه قرار ميگيرند. غزالي نيز در همين چارچوب قرار ميگيرد و نظرات وي خارج از حوزه فلسفه نيستند. غزالي برخلاف برادرش، فلسفه را رد نميكند و مانند او به جاي فلسفه، عرفان غيراستدلالي و شهودي را قرار نميدهد. غزالي ميخواهد با ديگران حرف بزند و وقتي با ديگران گفتوگو ميكند عقلانيت و منطق را به كار ميبندد. او منطق را قبول دارد و چندين كتاب نيز درباره منطق نوشته است. كسي كه منطقي با ديگران سخن ميگويد،حرف فلسفي ميزند.
وي در پاسخ به اين سوال كه آيا طرد شدن غزالي از سوي فلاسفه ايران از نوعي ابنسيناگرايي افراطي نشات ميگيرد، گفت: داوري درباره اين موضوع نياز به بررسي تاريخ فلسفهاي دارد. درست است كه غزالي در ايران كمتر مورد توجه قرار گرفته است و بيشتر اعراب و غربيان به وي توجه كردهاند. بستگي دارد كه از چه زاويهاي به اين مساله نگاه كنيم. غزالي يك متكلم اشعري با ذوق عرفاني است. عدهاي از فلاسفه ايران طرفدار اين ذوقند و عدهاي نيز هوادار فلسفه مشايياند. البته نميتوان انكار كرد كه در ايران فلسفه بر تعبد غلبه دارد، اما اعراب تا اندازهاي خلاف اين گرايش را دارند. بنابراين در هر بررسي بايد زمان و مكان را توامان در نظر داشت.
عضو هيات علمي دانشگاه تبريز درباره شهرت غزالي در غرب گفت: غزالي در غرب در دو برهه متفاوت مورد توجه قرار گرفت. غزالي در دوره مدرسي به عنوان فيسلوف مشايي مورد توجه غربيان بود، به دليل اينكه در آن دوران كتاب «مقاصد الفلاسفه» او كه گرايش فسلفي دارد ترجمه شده بود و غربيان با «تهافت الفلاسفه» او آشنا نبودند و به همين دليل او را در كنار ابن سينا و فارابي و يك فيلسوف مشايي ميشاختند. غربيان اخيرا ديدگاههاي مخالف جريان رايج در سنت فسلفي ايران و جهان اسلام را مورد توجه قرار دادهاند و به همين دليل غزالي مورد توجه آنان قرار گرفت.
فتحي در پاسخ به اين سوال كه اگر غزالي را يك فيلسوف بدانيم، آنگاه جايگاه و نقش او در پيشبرد فلسفه اسلامي چيست گفت: اگر تمام كتابهاي او مانند «كيمياي سعادت» و «احياي علوم دين» را در نظر بگيريم و درباره مجموعه انديشههايش نظر بدهيم، بايد تفكر غزالي را تركيبي از كلام و عرفان بدانيم.
وي درباره موضع احتمالي غزالي به فلسفه ملاصدرا كه تركيبي از كلام، فلسفه و عرفان است گفت: او طبيعتا ديدگاه مساعدتري نسبت به ملاصدرا ميداشت، زيرا گويي برخي از ايدههاي غزالي در نظريههاي تاليفي و تركيبي ملاصدرا در حكمت متعاليه لحاظ شدهاند. ايدههاي عرفاني و مراعات كلامي غزالي در حكمت متعاليه بيش از مشاء مورد توجه قرار گرفته است. در واقع صورت واحدي كه ملاصدرا در اين امور ايجاد كرده است ميتواند محل بحث باشد.
فتحي در ادامه به نحوه برخورد ابن رشد در «تهافت التهافت» با غزالي و ابن سينا اشاره كرد و گفت: ابن رشد در بسياري موارد حق را به غزالي ميدهد و با نظرات ابن سينا و فارابي موافق نيست. نميتوان اين اثر را به طور مطلق پاسخ به غزالي دانست، زيرا ابن رشد هم از ابن سينا و فارابي هواداري ميكند و هم از غزالي. ابن رشد بسيار به ارسطو وفادار بود و بيشتر در مواردي با ابن سينا و فارابي مخالفت ميكند كه آنان با ارايه تفسيرهايي جديد از فلسفه ارسطو، از اصل فلسفه او دور شدهاند.
وي در پاسخ به اين سوال كه مخالفتهاي ابن رشد با ابن سينا و فارابي تا چه اندازه به عقيده او به جدايي عقل و ايمان بازميگردد، گفت: به نظر من اين كه گفته ميشود ابن رشد قائل به جدايي عقل از ايمان بود يك سوءتعبير است. براي رفع اين سوءتعبير بايد فصل المقال كتاب «تهافت التهافت» او را بخوانيم. او در اين بخش بيان ميكند كه موضوعات فلسفي نبايد براي غير اهل فن افشا شوند. وي بيان ميدارد كه براي اهل حكمت، دين و فلسفه عين هم هستند.
ترجمه كتاب متهافت الفلاسفه» در 323 صفحه و 1500 نسخه به تازگي از سوي انتشارات حكمت منتشر شده است.
پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۱ - ۱۵:۱۷
نظر شما