ايبنا - خواندن يك صفحه ازيك كتاب را مي توان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعه اي ازاكسير دانايي، لحظه اي همدلي با اهل دل، استشمام رايحه اي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و..
نيما:...من نامريي اول هستم. در اين نخستين روز، براي نمونه، فقط يك اعدام خواهيم داشت. اعدام آدمي به نامِ كمپ. امروز مرگ به سراغ او ميرود. بگذار او در را به روي خويش ببندد. بگذار پنهان شود. بگذار محافظان و نگهبانان به دورش حلقه بزنند. بگذار زره بپوشد. در هر حال مرگ، مرگ نامريي به سراغاش ميرود.
رهي: خب، منظور؟
نيما: انتقام.
رهي: منظور؟
نيما: بين تو و قهرمان داستان مردِ نامريي يه وجه مشترك وجود داره و اون انتقام گرفتنه.
رهي: ولي من نميخوام اون رو بكشم.
نيما: مهم اين نيست كه تو هم مثل قهرمان ولز نقش مرگ رو براي اون بازي كني، مهم اينه كه وقتي وضعيت داره به نفعات تموم ميشه، اولين كاري كه ميكني، يه كارِ شخصي ئه.
رهي: ...
صفحه 31 / آداب جنگي كردن بلدرچينهاي نر/ اثر جمشید خانیان/ انتشارات خانه کتاب/ چاپ اول/ سال 1390/ 60 صفحه/ 1000 تومان
نظر شما