دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲ - ۰۹:۳۸
غیر قابل ترجمه

فاطمه سلیمانی، نویسنده و کارشناس ادبی در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داده، به بازی‌های زبانی در زبان‌فارسی پرداخته است که در ادامه می‌خوانید.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، فاطمه سلیمانی: زبان فارسی از نظر سرمایه‌­های ادبی یکی از غنی­‌ترین زبان­‌های دنیاست. از متون کهن گرفته تا دیوان شعرای بزرگ و ضرب­‌المثل‌­های بی­‌شمار. اما به شهادت استادان زبان فارسی و در مقایسه با زبانی مثل زبان عربی از نظر تعداد واژگان غنی نیست. مثلاً در زبان عربی برای توصیف شتر تعداد زیادی لغت وجود دارد اما در زبان فارسی از یک کلمه برای نام­بردن از چند چیز مختلف استفاده می‌­کنیم. مثل کلمه­ شیر. اما همین استفاده کردن از یک کلمه در چند معنی یک قابلیت خاص ایجاد کرده. بازی­‌های زبانی. این بازی‌­های زبانی را به وفور می­‌توان در ضرب‌­المثل‌­ها، شعرها و کاریکلماتور­های مختلف دید.

ضرب­‌المثل­‌ها دایره­ وسیعی دارند. گاهی بر اساس یک ماجرا بر سر زبان­‌ها افتاده‌­اند. گاهی یک تک­‌بیت از یک شعر هستند. گاهی بخشی از یک داستان هستند و گاهی حاصل یک واژه‌­آرایی هستند. ضرب­‌المثل­‌هایی که شعر نیستند اما قافیه دارند.
مثلاً: « از باغبان تره، از چوپان بره»
«امروز توانی و ندانی، فردا بدانی و نتوانی»
«اگر دیر آمدم شیر آمدم»
«از ماست که برماست»
«اشکش دم مشکشه»
یکی از ویژگی­‌های اکثر ضرب‌­المثل­‌ها مخصوصاً آن­هایی که یک بازی زبانی در آنها جریان دارند این است که قابل توضیح نیستند. یعنی اگر کسی با زبان و فرهنگ ما آشنا نباشد ضرب‌­المثل برایش نامفهوم است. به عبارت ساده‌­تر خیلی از ضرب­‌المثل­‌ها قابل ترجمه نیستند و نیاز به پی‌­نوشت و زیرنویس دارند.  این بازی­‌های زبانیِ غیر قابل ترجمه مختص ضرب‌­المثل‌­ها نیست. یکی از جذاب­‌ترین بازی‌­های زبانی غیر قابل ترجمه را در بین اشعار شاعران می‌­توان مشاهده کرد.  البته تقریباً به دلایل متعدد نود درصد اشعار در ترجمه آسیب می­‌بینند اما بعضی از اشعار بعد از ترجمه نیاز به توضیح دارند. و گاه ممکن است توضیحِ یک بیت شعر نیازمند چندین صفحه مطلب باشد.

مثلاً در بسیاری از اشعار عاشقانه شاعر طوری با کلمات بازی کرده که فقط کسی که با آن واژه­‌ها آشنا و متوجه مفهوم کنایی­‌شان باشد آنها را درک می‌­کند. مثلاً:
  1. با همه شیرین زبانی های من تلخی و تلخ ... چایی و با قند پهلوی خودت بیگانه ای
    تا تو را شوری نباشد لذت شیرین چه یابی ... تا تو را دردی نباشد قدر درمان را چه دانی
شعرا نه در تنها در اشعار عاشقانه بلکه در اشعار حکمت‌­آموز هم از این قابلیت بهره­‌های زیادی برده‌­اند.
  1. هرکجا محرم شدی چشم از خیانت باز دار ... چه بسا محرم که با یک نقطه مجرم می‌شود
    یکی را به ماهی به ماه آورد ... یکی را از مه زیر چاه آورد
    اظهار عجز پیش ستمگر روا مدار ... اشک کباب موجب طغیان آتش است
این ویژگی درشعرآیینی و مذهبی هم به وفور یافت می­‌شود.
  1. اگر همه شب شب قدر بودی .... شب قدر بی قدر بودی
    الف قامت ارباب که بر می داریم ... این رباب است که می ماند و تنهایی او
    دستت به آب لب نزد و لب به آب دست ... حیران نهاده ای به لب ، انگشت آب را
بازی­‌های زبانی باعث به وجود آمدن یک صنعت ادبی نوپا شده‌­اند. صنعتی به نام کاریکلماتور که از ترکیب کلمه و کاریکاتور ساخته شده است. این کاریکلماتورها گاه مفهوم خاصی ندارند و فقط کلمات را به بازی می­‌گیرند. البته مفهوم خاص نداشتن به این معنی نیست که عبارات بی­‌معنی هستند بلکه معنای عمیقی ندارند.
  1. آدم پخته ای نبود مدام از کوره در می‌رفت.
    آدم بی باک از سوخت هسته ای استفاده می‌کند.
    بعضی از حجاج تمام سعی‌شان را در صفا می‌کنند.
    به دست و پای شکمم افتادم تا دست از پای سیب بردارد.
    به طور حتم قضیه از جایی آب می‌خوره، وگرنه از تشنگی می­‌مرد.
    پول نداشت ماشین بخره با ترازو مسافر می­‌کشید.
    خودم را زدم به اون راه، گم شدم.
و گاهی مفاهیم جدی­‌تر دارند. مفاهیمی که ممکن است مخاطب را چند لحظه­‌ای دچار مکث و تفکر بکند.
  1. فریبی در کار نبود ، پدرم عاشق حوا شده بود نه رضوان.
    پشت طرح بیداری نگهبان­‌ها ساعت ها کار کارشناسی خوابیده.
    خطم که شارژ نداره، همراه خوبی نیست.
    قبض آب را که دید، برق از سرش پرید.
اما حرفه­‌ای­‌ترین کاریکلماتورها آنهایی هستند که ایهام دارند. صنعت ایهام همان­قدر که در شعر قابل ستایش است در ساخت کاریکلماتور هم قابل تحسین است. مخصوصاً اگر از آن دست‌ه­ای باشند که مفاهیم جدی دارند. گرچه گاهی فقط در حد بازی­ با واژگان باقی می­‌مانند.
  1. کفش ام لنگه ندارد.
    کتاب نانوشته حرف ندارد.
    معمولاٌ بازیگران آدم‌های پا به سن گذاشته ای هستند.
    مدارس و دانشگاه ها خیلی با کلاسند.
اما فقط بازی‌­های زبانی نیستند که غیر قابل ترجمه هستند. تقریباً هر عبارتی به هر دلیل که نیازمند توضیح باشد یا غیرقابل ترجمه است یا ترجمه­ آن مشکل است. یا اینکه در خوانش خواننده و مخاطب خلل ایجاد می‌کند. مثلاً وقتی در یک داستان نویسنده فقط در حد یک خط از یک اتفاق سیاسی یا تاریخی نام می­‌برد. یا یک مکان خاص را وارد داستان می‌­کند. این ماجرا در شعر بسیار رایج‌­تر از داستان است.
مثلاً در تک­‌بیت‌­های زیر اگر خواننده با حضرت علی(ع)، شهر کوفه، ماجرای کربلا، حج و... آشنا نباشد برای درک هر کدام از آنها نیازمند چندین صفحه توضیح و زیرنویس است.
  1. آن یتیمان که به خرمای علی سیر شدند ... پای گودال که رسیدند، همگی شیر شدند
    آهسته گویمت نشنود رباب ... گهواره در حراجی بازار دیده اند
    آنگونه که سعی و صفا و منا خوش است ... بعد از طواف کوی رضا، کربلا خوش است
    با دست بسته هست ولی دست بسته نیست ... زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست
    باید وسط هفته بیایی آقا ... دیریست که جمعه های ما تعطیل است
    تبر به دوش چرا از سفر نمی آیی ... زمین ز بتکده ها پر شده است ابراهیم
ارجاع به آدم­‌ها و حوادث فقط مختص به اشعار مذهبی نیست. شخصیت­‌های تاریخی غیر مذهبی از جمله پادشاهان یا شخصیت­‌های تأثیرگذار و شخصیت­‌های افسانه­‌ای هم گذرشان به شعر شاعران افتاده و می‌­افتد.
  1. بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر ... دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
    خرج که از کیسه مهمان رود ... حاتم طائی شدن آسان بود
    دانی که چه گفت زال با رستم گرد ... دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
    طمع ز خلق گدائی باشد ... گر همه حاتم طائی باشد
از بین شخصیت‌­های تاریخی که ماجراهای عاشقانه داشته‌­اند و داستان زندگی‌­شان کمی به افسانه آمیخته شده شیرین و فرهاد و لیلی و مجنون از همه معروف­‌ترند.
  1. بیستون را جان شیرین کرد در تن کوه‌کن ... عشق اگر بر سنگ اندازد نظر ، آدم شود
    حکایت لب شیرین ،کلام فرهاد است ... شکنج طره لیلی مقام مجنون است
    کار چون دلچسب شد ، خود کارفرما می‌شود ... خواب را به کوه‌کن تصویر شیرین تلخ کرد
شعر شاعران بزرگ ایرانی با همه­ سخت‌­خوانی و نیاز به توضیح و تفسیر جایش را بین ادبای جهان پیدا کرد­ه؛ اما همیشه برای من این سؤال پیش می­‌آید که غیر قابل ترجمه بودن چقدر به نفع ادبیات است. مخصوصاً ادبیات داستانی. اگر یک داستان‌­نویس در داستانش از بازی‌­های زبانی، شعرهای غنی و پرمفهوم و ضرب‌‌المثل‌های خاص استفاده کند نشان از تسلط بالای او به زبان و فرهنگ است. اما آیا چنین داستانی قابلیت جهانی شدن را دارد؟ برای جهانی شدن باید ادیبانه نوشت یا باید قید زیبایی­‌های زبان فارسی را زد؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها