حمیدرضا داداشی، روزنامهنگار و نویسنده کودک و نوجوان معتقد است که حتی اگر ما به طور تصادفی یا از روی علاقه آمده باشیم در شغل خبرنگاری یا نویسندگی کودک و نوجوان، باید توجه کنیم که قدر جایگاه خود را بدانیم و دین خود را ادا کنیم و زکات این نعمت الهی را بدهیم. او شعاری دارد؛ با کتاب دوست باشید و به این دوستیتان افتخار کنید.
- از تجربه کاریتان در حوزه مطبوعات کودک و نوجوان برایمان بگویید.
در مدتی که من خبرنگار بودم، خبرنگار کتاب بودم که این خودش یک افتخار است؛ چرا که وقتی همه به دنبال سیاست و اقتصاد و جنگ در خبرگزاریشان بودند ما به دنبال کتاب بودیم. از آن مهمتر من این افتخار را داشتم که سالها برای کودکان خبرنگاری کنم. قبل از خبرگزاری ایبنا در مجلات رشد دانشآموز کار میکردم و بعد که به ایبنا آمدم به سردبیر وقت پیشنهاد دادم ایبنانوجوان را راه بیندازیم. ایبنانوجوان بخشی است با قلم خود نوجوانان و نوجوانپسند است.
بعدها به واسطه کار در ایبنا و بخش کودک و نوجوان آن، مواردی پیش میآمد که برای کارهای دیگر به سراغمان میآمدند؛ مثلا حدود سال ۹۷ ما چندبار به بشاگرد رفتیم تا برای بچههای بشاگرد کلاسهای روزنامهنگاری و داستاننویسی بگذاریم و بعد از آن، باز هم کارگاههایی برای کودک و نوجوان برگزار شد که در مجموع به گونهای شد که لذت کار ما دوچندان شد.
- وضعیت کتاب و کتابخوانی کودک و نوجوان را چطور میبینید؟
الان واقعیتش من زیاد اطلاعی ندارم؛ اما یک زمانی انگار مخاطب کودک و نوجوان الفت و انس بیشتری با کتاب داشت. زمانی بود که کتابهایی که ماهانه ارشاد مجوز میداد و ناشران چاپ میکردند، در ایبنا دربارهشان محتوا تولید میکردیم و میدیدیم که بیشتر کتابهای چاپشده ادبیات و کارهای کودک و نوجوان بود. اکنون هم میبینیم که شمارگان کتاب کودک و نوجوان بیشتر است. این سبب لذت آدم میشود که میفهمیم بچهها بیشتر قدر کتاب را میدانند و استقبال بیشتری از کتابهای کودک و نوجوان میشود.
اگر چه که میگویند تعداد کتابهای ترجمه بیشتر از کتابهای تألیفی شده است؛ اما این برمیگردد به تنبلی نویسندگان ایرانی و مشکلاتی که دارند مثل مشکلات معیشتی که نمیتوانند کتابهای زیادی بنویسند. اینطور میشود که سهم کتابهای ترجمهای بیشتر شود؛ اما همه اینها نشان میدهد که بچهها علاقهمند به کتاب هستند یا اهمیت کتاب را بهتر درک کردهاند.
در زمان کار خبری در ایبنا ما ارتباطات تنگاتنگی با بچهها داشتیم؛ مثلا دانشآموزان را از مدارس مختلف میآوردند و میدیدم که چقدر استقبال میکنند، چقدر خوب کتاب را میشناسند و از بازار کتاب خبر دارند و چقدر خوب با نویسندههای کودک و نوجوان هم آشنا هستند. اینها برای ما لذتبخش بود و به ما انگیزه میداد. ما تعداد بازدیدهای هر خبر را میتوانستیم در ایبنا ببینیم و میدیدیم که خبرهای کودک و نوجوان بیشتر خوانده میشود و تعداد مراجعه به خبرهای کودک و نوجوان خیلی بالا بود.
تجربه لذتبخشی برایم بود نسبت به وقتی که دبیر سرویس چاپ و نشر بودم. اصلا در روحیه خود من هم تأثیر گذاشته بود. همکاران میدیدند و میگفتند که فلانی از وقتی آمده است ایبنانوجوان، انگار روحیهاش بهتر و انگیزهاش بیشتر شده است. همچنین به واسطه کار کردن برای کودک و نوجوان من این نکته را فهمیدم که استعدادهای عجیبوغریبی در نقاط دورافتاده کشور است. در بشاگرد میدیدیم که بچهها تشنه کتاب بودند باوجود اینکه کتابفروشیای در آن زمان وجود نداشت. برای ما سبب حیرت بود که میدیدیم چطور داستان مینویسند؛ در صورتیکه خیلی کم به کتاب دسترسی داشته ولی چه استعداد خوبی دارند.
اکنون چند سالی است که من در کیهانبچهها مسئول داستان بچهها هستم. در آنجا هم بچههای هفت یا هشتساله و ده یا دوازدهساله داستانهایی میفرستند که خیلی از آنها را با ویرایشی ساده میتوانیم در مجله چاپ کنیم؛ به این دلیل بخش اعظم مطالب کیهانبچهها، مطالب خود بچهها است.
- درباره استعدادهای نویسندگیای که در مناطق محروم کشور دیدید برایمان بگویید.
نهاد کتابخانههای عمومی کشور سفرهایی با عنوان «مدرسه جهادی خواندن» به مناطق محروم برگزار کرده بود. در بشاگرد که جایی در بین کرمان، هرمزگان و سیستانوبلوچستان است، بچهها در فاصله نیمساعت زنگ تفریحی که برای استراحت به ما میدادند، ما را رها نمیکردند و دورمان جمع میشدند تا داستانشان را بخوانند و میخواستند ایرادهایشان را به آنها بگوییم. خوب است که نگاه بلندمدت به این استعدادها و پرورش آنها داشته و پیگیر تربیت نسل جدید نویسندگان باشیم.
- به نظر شما نویسندگان کودک و نوجوان در نوشتن آثار داستانی باید به چه نکاتی بیشتر توجه کنند؟
نویسنده کودک و نوجوان باید حواسش باشد که بچهها الگو میگیرند. ما باید خیلی در اینباره مواظب باشیم. شما ممکن است یک داستان صرفا سرگرمکننده بنویسید؛ این عالی است و آن بچه به جای اینکه برود سراغ گوشی، کتاب میخواند و سرگرم میشود. کار نویسنده کودک و نوجوان خیلی سخت است؛ چون بچهها همان کتاب و نویسنده را الگو قرار میدهند؛ بنابراین باید حواسش باشد مخصوصا در عفت کلام و پاکیزگی متن. گاهیوقتها میبینیم واژههایی نامناسب در کتابها استفاده شده است؛ نویسندگان باید مواظب باشند که نوشتههایشان بدآموزی نداشته باشد و چیزهای نابهنجار را هنجار جلوه ندهند. نویسنده باید بداند آنچه که مینویسد شاید از نظر خودش چیزی نباشد؛ اما بچه از آن الگو میسازد. باید مواظب باشیم که در آثارمان با هنجارهای شرعی و اخلاقی و ملیمان زیاد شوخی نکنیم. همیشه این دغدغهام بوده است که کتاب از نظر فن نویسندگی، درست باشد و پیام درستی داشته باشد. به این مسئله توجه دارم که بدآموزی هم نداشته باشد.
- آیا اکنون در حال نگارش کتابی هستید یا اثری بهزودی از شما چاپ میشود؟
یک کتاب دارم مینویسم و یک کتاب هم زیر چاپ دارم از نشر نسیما که مجموعهداستان برای ترویج سبک زندگی اسلامی است و چون میخواستم جذابیت آن بیشتر شود از نثر طنز بهره گرفتم. کتاب دیگری هم دارم مینویسم که زیاد توضیحی درباره آن نمیدهم؛ اما در این حد بگویم که براساس تجربیات زیسته خودم است. به هر حال دانستن تجربیات زیسته نویسنده کودک و نوجوان برای خود مخاطب بد نیست. شما ببینید وقتی هوشنگ مرادی کرمانی را نشان میدادند چقدر مخاطب استقبال میکرد؛ چون مردم دوست دارند پشت صحنه زندگی کسانی را که دوستشان دارند، بدانند. تقریبا میشود گفت یک سوم کار این کتاب انجام شده است.
- در پایان، نکتهای دارید که درباره خبرنگاری کتاب به ما بگویید؟
با خودتان فکر کنید چند نفر در ایران دوست دارند خبرنگار شوند و به آرزوی خودشان میرسند که خبرنگار شوند؟ چندنفر از این افرادی که خبرنگار شدند توفیق این را پیدا کردند که بیایند و خبرنگار کتاب شوند؟ اگر میتوانستیم پشت صحنهها را ببینیم، شاید الان کسی میگفت ای کاش من هم در ایبنا بودم، ای کاش من هم خبرنگار بودم. بنابراین میگویم قدر خودتان را بدانید؛ چون شغلی که ماها داریم به عنوان خبرنگار و نویسنده، عنایت ویژه خداوند به ما بوده است؛ حتی اگر ما به طور تصادفی هم آمده باشیم در این شغل یا از روی علاقه، خبرنگاران و نویسندگان باید توجه کنند که قدر جایگاه خود را بدانند و دین خود را ادا کنند و زکات این نعمت الهی را بدهند. من همیشه یک شعار دارم؛ با کتاب دوست باشید و به این دوستیتان افتخار کنید.
نظر شما